آرشیو برای: "آبان 1396"

تلنگر

اگر می خواهی بدانی که چقدر ثروتمند هستی به این فکر کن که اگر همه اموالت را از دست بدهی چه چیزی برایت باقی می ماند. بیشتر »

تلنگر

کسی که هیچ کاری نمی کند، هیچ اشتباهی نمی کند و کسی که هیچ اشتباهی نمی کند، هیچ چیز یاد نمی گیرد. بیشتر »

تلنگر

خدایا ما را ببخش که، در کار خوب یا جا زدیم یا جار زدیم. بیشتر »

تلنگر

5 چیز را از کودکان بیاموز: در حال زندگی کن تا لذت ببری. شادی را گران نکن- با تمام وجود (از خدا) بخواه. کینه را از ذهن و زندگی دور کن. همواره در حال تلاش باش. بیشتر »

تلنگر

دوست واقعی تو دشمن واقعی نقاط ضعف توست. بیشتر »

تلنگر

کسی که با خدا دوست نیست، دوستی اش با تو دروغی بیش نیست، دوستی بدون خدا دوستی ناپایدار است. بیشتر »

تلنگر

ارزش هر کس، برابر است با ارزش آن چیزی که برایش ارزش قائل است. (حضرت علی علیه السلام) بیشتر »

تلنگر

بیا با آئین آب و آئینه زندگی کنیم. مثل آب هر چه پلیدی بشوییم. آئینه سان هر چه ندیدیم نگوییم. بیشتر »

کار امروز

کار امروز را برای فردا نیندازید که فردا کارهای مخصوص خودش را دارد… بیشتر »

بوکس

بازی بوکس را ببین ! حریف عقب می رود و بعد می زند! گاهی اوقات بهترین روش برای ضربه زدن عقب رفتن است!! پا پس بکشی و کوتاه بیایی حریف باخته است! بیشتر »

اگر

اگر نمیتوانےبه کسی امید بدهے،ناامیدش نکن!  اگر شنونده خوبی هستے، رازدار خوبے هم باش! اگر نمیتوانی زخمی را مرحم بکنے،نمک هم نباش! بیشتر »

هرچه خواستي گناه كن!

شخصی خدمت امام حسين علیه السلام آمد و گفت: من فردی گناه كارم و در برابر گناه تاب نمي آورم مرا نصيحتي بفرماييد. حضرت سيد الشهدا علیه السلام به او فرمودند: پنج كار را انجام بده و سپس هرچه خواستي گناه كن! اول: روزی خدا را نخور و هرچه خواستی گناه كن! دوم:… بیشتر »

امام حسین جواب سلامشو داد.....!!؟؟

وارد حرم امام حسین شد دید یکی داره با امام حسین حرف میزنه؛ بهش گفت: مگه تو امام حسین رو میبینی؟ جواب داد: ها هو (ایناش) مگه تو نمی بینی؟؟ پرسید چطور به این مقام رسیدی؟ گُفت من اطراف کربلا با پدر و مادر پیرم زندگی می کردم؛ یه مرکب هم داشتم که شب جمعه به… بیشتر »

یا اباصالح...!

یا اباصالح…! می گویند: نرگس، گل زمستـــــــــــان است…. چند وقتیست زمستــــــان شده، چرا نمی آیی؟؟؟ شرمنده ایم… بیشتر »

کربلا؛ قصه ای واقعی اما باور نکردنی

انگار همه دنيا خواب‌نما شده بودند، خون نواده رسول خدا(ص) كه زمين ريخت. به هر حال ماجراي كربلا بيشتر به يك قصه شبيه است. قصه‌اي واقعي اما باورنكردني؛فاطمه(س)، حسين(ع) را باردار بود. پيامبر(ص) مي‌خواست برود سفري بيرون از مدينه.. حسين كه به دنيا آمد، فاطمه… بیشتر »

این جهانی که باید پدیده ببیند

این جهانی که باید پدیده ببیند این جهانی که باید پدیده ببیند و آن را لمس کند؛ حادثه ببیند،حماسه ببیند و بتواند آن را بشمارد؛ این جهانی که از هر چه با او سخن بگویی با تعابیر مختلف قابل تغییر است؛ قابل تحریف و تفسیر است؛ این جهان را با اربعین حسین(ع) باید… بیشتر »

آبی بر آتش جان

آبی بر آتش جان به التماس میخواهند آبی از دستانشان بگیری و بنوشی. آنان آمده اند تا هر چه دارند تقدیم مولایشان کنند،اگر چه دیر آمدند. زمان،قافله این عاشقان را هزار و چهارصد سال دیرتر به صحرای کربلا راه داده است. حالا به اصرار می خواهند آبی از دستانشان… بیشتر »

چای با طعم عشق به سیدالشهدا

چای با طعم عشق به سیدالشهدا مزه این چای را در هیچ کجای عالم پیدا نمی کنی. رنگ ارادت دارد و طعم شیرین عشق به سیدالشهدا علیه السلام. چشمان با محبت این میزبانان که ملتمسانه می خواهند با این چای خستگی از جسم و جان برگیری. متوقفت می کند. انگار لبخند هر زائر… بیشتر »

پیاده روی اربعین کاری زینبی است

پیاده روی اربعین کاری زینبی است شاید با خود بگویی: از خانه هم می‌توانم به حسین سلام دهم؛ از خانه هم می‌توانم زیارت اربعین بخوانم. چرا باید سختی چند روز پیاده‌روی را به جان بخرم و مسیری طولانی را در گرما و سرما طی کنم تا کسی را زیارت کنم که همین لحظه هم… بیشتر »

سلام بر اربعین!

سلام بر ستاره‏های سوخته بر اندام دشت! سلام بر بدن‏های چاک چاک! سلام بر خورشیدهای بر نیزه! سلام بر مظلومیت بر خاک مانده. سلام بر اربعین! سلام بر لحظه‏های غریب وصال! سلام بر لحظه‏ای که تو را از عطر خوش بهشتی‏ات باز شناختم! سلام بر پیراهنی که بوی غربت مادر… بیشتر »

پس از یک اربعین

آری همه آمده اند، اما سه ساله تو کجاست؟ مگر نه اینکه آن سه ساله، دُردانه توست، او کجاست؟ چرا تنها در میان دشمنان باقی مانده است؟ آیا حقیقت این است که باید برای حفظ حریم سه ساله ات خود را به حریم او برسانم؟ این جانیان یزیدی از حرم دختر و خواهر تو چه می… بیشتر »

پس از یک اربعین

نه دشمن تو اصلا تازیانه به بچه های تو نزد، گوشواره از گوش دختران تو در نیاورد، چه برسد به اینکه گوشواره را با گوش کنده باشد، اصلا در کوفه کسی به عنوان صدقه برای دختران تو چادر و روسری هدیه نیاورد، اصلا بچه های تو را به بازار برده فروشها نبردند، اصلا… بیشتر »

پس از یک اربعین

حسین جان در اولین فرصت این سؤال را از تو خواهم پرسید، دشمنی که با لباس کهنه و پاره پاره تو اینچنین نمود، با زیورآلات دختران تو چه کرد؟ آه لاله گوشم و ساق پایم درد می کند… بماند و بگذرم. بیشتر »

پس از یک اربعین

اما چرا به تو بی کفن می گویند؟ مگر شهید کفن می خواهد؟ مگر نه اینکه شهید را احتیاجی به کفن نیست؟ آری شهید کفن نمی خواهد و او را با لباس معرکه دفن می نمایند، اما اگر لباس شهید را از بدنش غارت نمایند و او را عریان نمایند چه؟ راستی چه جنایتکارانی بودند آنان… بیشتر »

پس از یک اربعین

آری آمده ام تا از این دیار سوغاتی برای خود ببرم، کفن و آب فرات و…. اما چگونه می توان از کربلایی که صاحب آن بی کفن است، کفن را به سوغات برد؟ مگر می شود؟ اصلا مگر من آرزوی شهادت ندارم و تو آن را برای من ننوشته ای؟ چه نیازی به کفن؟ چگونه از آبی سوغات… بیشتر »

پس از یک اربعین

آقای ما مادران جوان، کودکان در گاهواره را در این راه آورده اند که تربیت آنان را به دست تو بسپارند و کودکان در گاهواره علی اصغری شوند، زنان آمده اند تا زینبی شوند، دختران تا رقیه ای شوند، پیران تا حبیبی شوند، نوجوانان تا قاسمی شوند و جوانان تا علی اکبری… بیشتر »

پس از یک اربعین

خدایا چگونه شکر نعمتت را بجا آورم که بعد از سالها راه کربلا را باز نمودی، ما بنی اسرائیل سرگردانی بودیم که در بیابان حیران زده و راه گم کرده بودیم، اما برای باز شدن این راه چه کاوه ها و متوسلیان‌ها و همت‌ها و باکری‌ها و فهمیده ها که خون خود را ندادند،… بیشتر »

پس از یک اربعین

ای نوح ما! نجاتم بده که سخت در دریای فتن ها سرگردانم. ای ابراهیم ما! هدایتم کن. ای عیسای ما! شفایم ده که در مریضی شک و تردید گرفتارم. ای موسای ما! گرفتار فرعونیان هستیم، بیا و ما را از زندان رهایی بخش و می دانم که هم اکنون مسلمت را به نزد ما فرستاده ای… بیشتر »

پس از یک اربعین

ای محبوب قلبها وآتش درونی هر مؤمن! ای مسافر بدون بدن! با چه هنری سنیان و مسیحیان و کفار و فقیر و غنی و مریض را به آستانت کشانده ای؟ چگونه دشمنی هشت ساله بین مردم ایران و عراق را به دوستی و محبت تبدیل نموده ای؟ آیا حسینی شدن تمامی قطرات را به هم پیوند می… بیشتر »

پس از یک اربعین

آری چه باید کرد؟ گناهی نموده ام و خود را به عاشورا نرسانده ام و سالم مانده ام، اگر با کاروان خود را به کربلا نرسانم وای بر من، اما با چه کاروانی؟ با کاروانی می آیم که بدنها کبود است و چهره ها سیاه گشته و چه بسا استخوانها شکسته، و چرا شکسته نباشد؟ آیا غل… بیشتر »

پس از یک اربعین

ای عیسای ما مگر نه اینکه ما را به حریم خود کشاندی اما برای چه ما را آورده ای؟ برای اینکه آب و نان و خانه ما را به ما بدهی؟ این که روزی حیوانات است، مگر نه اینکه تو پیر تمامی انبیاء در تربیت هستی؟ چرا آنچه به یاران شهیدت داده ای به ما ندهی؟ مگر نه اینکه… بیشتر »

پس از یک اربعین

این چه مرض بدتر از سرطانی است که گرفتار شده ام که در راه دین خود همچون زهیر نیستم که البته معرفت ابتدایی زهیر به تو نیز مردود است. مگر نه اینکه زمانی که تو از زهیر یاری خواستی و زهیر بهترین اسب و شمشیر خود را به تو داد تو دست رد به او زدی؟ آری آنچه که… بیشتر »

پس از یک اربعین

در حقیقت اربعین تربیتی حسینی است که در ما تحقق یابد آنچه که از معرفت و شعور در عبدالله ده ساله و در قاسم سیزده ساله تحقق پیدا نمود، و چه مصیبتی بالاتر از اینکه در من هنوز معرفت زهیر هم تحقق پیدا ننموده است، من در راه دین خود، از اسبم نگذشته ام چه برسد… بیشتر »

پس از یک اربعین

آری هر روز عاشورا و هر زمان کربلاست، امروز شمر در لباسی دیگر بیرون آمده است، مولای ما! اگر نبودیم در کربلا یاریت نماییم، نمی گذاریم تا زنده هستیم به حریم تو نزدیک شوند. بیشتر »

پس از یک اربعین

حسین جان! ای حی لا یموت، ای مربی درونی ما، عجب راه و معبری را برای شاگردانت باز نموده ای. عجب دانشگاهی به راه انداخته ای به اندازه تمامی زمانها و مکانها، تمامی انسانها و تمامی اشیاء عالم، تو مردگان را حیات می بخشی و راه تو تمامی اشیاء را متبرک می سازد.… بیشتر »

پس از یک اربعین

آری این بیابان، کشتی نجات توست هر آنکس که در این کشتیست، مهمان توست و چه مهمانی خوبی. اگر اینگونه نیست، این چه جذبه ای است که تمامی زرق و برق ها را بی محتوا نموده است. بیشتر »

پس از یک اربعین

این بیابان چه راز نهفته ای دارد که کاخ نشین را خاک نشین نموده، چه جذبه ای دارد که کودک و پیر و زن و مرد و سیاه و سفید و معلول و سالم را به اینجا کشانده؟ اینان به یقین عاقل نیستند. کدام عقل می گوید از خانه و زندگی و راحتی بگذری؟ کدام عقل است که بگوید در… بیشتر »

پس از یک اربعین

چرا نبری؟ اگر قرار هست با کربلایی شدن، رقیه تا ابد قاضی الحاجات شود و گره از انبیاء و اولیاء باز نماید. چرا به دخترت وفا نکنی؟ اگر قرار هست علی اصغر با کربلایی شدن باب حاجات انبیاء گردد، چرا او را با خود نبری؟ اگر قرار هست علی اکبر به مقامی برسد که… بیشتر »

پس از یک اربعین

آقا جان حال می‌ فهمم آنچه بر تو و کاروان تو گذشت را در کتابها ننوشته اند، آن مصیبات را پاک نمودند تا جهانیان ندادند آنچه بر تو و کاروانت گذشت چه بوده است، این بیابانها کمی از آنچه را که گذشته است بازگو می کند، پاهایم تاول زده، بدنم کوفته شده، از پاهایم… بیشتر »

پس از یک اربعین

آقا جان! می دانم مولای تمام عالمی و هر که با تو راز و نیازی دارد، اما از آقائی تو همین مقدار بس که در کنار هر زائرت هستی، راستی آیا فرزندت هم میان ما به زیارت تو می آید؟ اما چرا آن یوسف پنهان نمی آید؟ مگر نه اینکه این‌همه فدایی دارد؟ و یا اینکه هنوز در… بیشتر »

پس از یک اربعین

چهل روز پیش حسین، ندای تنهایی بلند نمود و من هم اکنون با سر و پا به زیارت بی سر و بی کفنی می روم که بدن او را با اسبان جنگی له نمودند. بیشتر »

پس از یک اربعین

ای بی کفن برایت کفن آورده ام، آیا بدن تو در این بیابانها پخش شده است؟ آیا حریم تو از فرسنگها قبل از کربلا شروع می شود؟ و یا اینکه تو با خلق کربلا تمام زمینها را کربلا و تمام زمانها را عاشورا نموده ای؟ آری ما قبیله ای از جنس توابین هستیم. چه کسی را امسال… بیشتر »

پس از یک اربعین

ای پسر کوچک بانوی پهلو شکسته، ای حقیقت کهیعص، ای ابراهیم کربلا که اسماعیلت را اربا اربا دیدی، ای نوح کربلا که کسی به تو ایمان نیاورد، ای ابراهیمی که تو را در تنور بردند، ای کسی که اسبان بیابان برایت گریه کردند، ای کسی که سنگدل‌ترین ظالمان از غمت گریسته… بیشتر »

پس از یک اربعین

ای زنده همیشه جاوید که بعد از تکه تکه شدن نیز دست از هدایت و نجات انسانها بر نداشته ای! برایم بگو ای قرآن ورق ورق شده، برایم بگو ای قرآن نیزه سوار، برایم بگو روشنائی تنور خولی، برایم بگو ای ماه شب چهارده که در روز روشن، نور از خورشید ربودی، برایم بگو… بیشتر »

پس از یک اربعین

گلوی تو بریده است و من سر بر بدن دارم، جگر تو سوخته و من سیرابم، اصلا با چه رویی من بر این خاک راه می روم مگر نه اینکه خون و گوشت تو، این خاکها را لاله گون نموده است، آیا من به وادی ایمن وارد شده ام که باید با پای برهنه همچون موسی وارد گردم، آیا من به… بیشتر »

پس از یک اربعین

آه، باز چهل روز پیش در عاشورا، ندای «هل من ناصر» حسین بلند شد و کسی که جواب او را داد، شش ماهه بود. چرا به اندازه شش ماهه معرفت نداشته ام که باز هم حسین اربا اربا شود و من در عوض، سینه زن باشم، ای کاش و ای کاش… ولی چه فایده ای دارد، من نیامدم و او… بیشتر »

اربعین حسینی

**حسین(ع) صدا می زند: بیا خوب گوش کن! صدای قدم ها؛ صدای سایش کفش ها بر سینه جاده ها؛ کسی می گوید بیا! چند روز است که در راهی و باز هم خسته نمی شوی. چون تو خوب این صدا را می شناسی. صدای حسین را که بی وقفه می گوید بیا بیا بیا… بیشتر »

یا رقیه(س)

هر چه آمد به سرت من سر نی بودم و دیدم آن چه را زخم زبان با جگرت کرد شنیدم تو کتک خوردی و من بر سر نی آه کشیدم این بلایی است که روز ازل از دوست خریدم بیشتر »

یا رقیه(س)

عمه جان باغ ولایت ثمر آورده برایم عوض میوه نایاب سر آورده برایم سر باباست که خون جگر آورده برایم صورت غرقه به خون از سفر آورده برایم بیشتر »

این بقیه الله...

این بقیه الله……. وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند نه بایدها … بیشتر »

آقای اسرائيـــل !

تـــــــو ما را مي شناسي و از خشــــــــم عاشورايــــــــی مان هم خبر داری . 9 دی را که فراموش نکرده ای . بیشتر »

آقای اسرائيـــل !

ما ضرب المثلي داريم که مي گويد : آزمـــــــــوده را آزمودن خطاست . تو که ما را در اين سي سال زياد آزموده اي و البته شناخته اي . تو مي داني که ما بچه هاي مستضعفيـــــــــــم و باکـــــی از جنگ نداريم ، مصداق همان جمله هستيم که خمينــــــــــي عزيز گفت :… بیشتر »

آقای اسرائيـــل !

ما از بچه گي شير را از سينه مادرانمان با ذکر يا حسيــــــــن خورده ايم و اولين چيزي که زير زبان ما گذاشته اند تربت پاک حسيــــــــن عليه السلام بوده است . ما قبله ي نمازمان مکه است ولي قبله ی دلمــــــــان کـــــــربلاست . مگر سجده ی پاياني زيارت… بیشتر »

آقای اسرائيـــل !

اما فراموش نکن که ما نواده گان سلمان فارسي هستيم . همان يار اهل بيت پيامبر که از آنان هم شد. ما مقتدايمان حسيـــــــــن است . بیشتر »

آقای اسرائيـــل !

سيد علی لب تر کند ، شکمت سفره است . نگاه کند پرچمت زير پــــــــــاهاست . اشاره کند تلاويـــــــو ويــــــــران است . حمله کن ولي بدان که قــــــدس مال ماست . قبله ی اول ماست . احتــــــــرامش کمتر از مکه نيست . اتفاقا از وقتي شنيديم مي خواهي حمله کني… بیشتر »

آقای اسرائيـــل !

ما با او (رهبر عزیزمان)  تا آخرين گلبول قرمز خونمــــــان عهـــــــد بسته ايم ! خـــــــــون ، کمترين چيزي است که فـــــــدايش مي کنيم . بیشتر »

آقای اسرائيـــل !

آری اينجا افغانستان نيست که جنگ داخلی داشته باشد و تو بخواهي ميانجيگری ما را بکنی . ما با همه اختلاف نظرهايي که در کشورمان البته در بحث هاي تئوری داريم (که اين هم از نشانه هاي يک حکومت مردمي و متمدن است ) همه فرزنــــــدان سيد علی خامنـــ ه ای هستيم . بیشتر »

آقای اسرائيـــل !

حمله کن ! اصلا جان مـــــــــادرت همين امروز حمله کن . فقط يادت باشد که اينجـــــــــا عراق و افغانستان نيست ، اينجا لبنـــــــان هم نيست . اينجا ايــــــــران است . و نامش به همان اندازه بلنــــــــد است که نام تو کوچــــــک . بیشتر »

آقای اسرائيـــل !

و سرمان هم حال و هوای نيـــــــــزه سواری کرده است !   ما دلمــــــــان برای اين تنگ شده که يکبــــــار هم که شده ادای همـــت و باکـــــری و خرازی و کاظمی و چمران و زين الدين و بابايی و صياد و شيرودی و دوران و … را در بياوريم . بیشتر »

آقای اسرائيـــل !

آري ما بچه هاي همـــــــان هاييم . الآن هم دلمـــــــــان براي کلاشينکف خيلي تنگ شده است . براي سنگــــــــــرهاي خاکــــــــی . دلمان براي سربنــــــــدهاي يازهـــــــــرا و لبخنـــــــــدهای بي ريا يه ذره شده بیشتر »

آقای اسرائيـــل !

در خبــــــرها شنيدم که مي خواهي به ما حمله کنی . اتفاقا تصميــــــم بسيار خوبــــــی گرفته ای . مي خواهي با اين کارت به همه نشان دهي که هيــــــچ ما را نشناختی . درست است تو ما را نمي شناسي اما اجـــــــــداد ما را که يــــــــادت هست . بچه هاي خیبر را… بیشتر »

اعتماد به نفس…!

اشتباهم این بود جای خدا خودم را به خودم سپردم! تف به این اعتماد به نفس…! بیشتر »

راستی خدا!!!!

راستی خدا!!!!  دلم هوای دیروز را کرده  هوای روزهای کودکی را  دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم  آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد  دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم الفبای زندگی را  میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل… بیشتر »

کجا؟

کجا؟  به کجا میرویم؟ جایی که سراپای ما را بگیرد؟ یا جایی که ما را یه حضرت عشــق نزدیک کند؟ نمیدانم! فقط برویم تا از این معرکه خـنـده بازر خلاص شویم و در دسترس نباشیم برای گناه! چرا که غرق شونده دیگر نجات پیدا نخواهد کرد مگر عنایت حضرت عشق و چشم ما همه… بیشتر »