پس از یک اربعین
آری چه باید کرد؟ گناهی نموده ام و خود را به عاشورا نرسانده ام و سالم مانده ام، اگر با کاروان خود را به کربلا نرسانم وای بر من، اما با چه کاروانی؟ با کاروانی می آیم که بدنها کبود است و چهره ها سیاه گشته و چه بسا استخوانها شکسته، و چرا شکسته نباشد؟ آیا غل و زنجیر و افتادن از روی شتر استخوان را نمی شکند؟ با این کاروان همراهم اما برای شرمندگی من همین مقدار بس که من هیچ نسبت و سنخیتی با این کاروان ندارم، ای کاش من حر بن یزید بودم و در این بازگشتم به سوی تو صادق بودم، به فراتی رسیدم که بچه های تو از آن منع شدند. چگونه در این حریم آب بخورم، چگونه در این حریم غذا بخورم که بچه های تو گرسنه بودند، چگونه در این حریم بخوابم که بچه های تو نخوابیدند، سر را نمی توانم در این حریم بلند نمایم که تو سر نداری. سر را نمی توانم به زیر اندازم که چشمم به خاکی می افتد که خون و گوشت تو با آن خاک مخلوط شده است. چه کنم؟ بیایم؟ نیایم؟ بخورم؟ نخورم؟ بیاشامم؟ و….
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1396/08/14 ساعت 09:49:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |