پس از یک اربعین

گلوی تو بریده است و من سر بر بدن دارم، جگر تو سوخته و من سیرابم، اصلا با چه رویی من بر این خاک راه می روم مگر نه اینکه خون و گوشت تو، این خاکها را لاله گون نموده است، آیا من به وادی ایمن وارد شده ام که باید با پای برهنه همچون موسی وارد گردم، آیا من به جمع ملکوتیان راه یافته ام که در آنجا تمامی قدسیان پذیرای زائران هستند، آری ما توابین دروغگویی هستیم که هر سال شاهد ذبح شدن تو هستیم و دوباره برای تو گریه می کنیم، خدا به تو توفیق مذبوح و منحور و مقتول شدن داده و به ما توفیق سینه زدن را.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.