کجا؟

کجا؟ 

به کجا میرویم؟

جایی که سراپای ما را بگیرد؟

یا جایی که ما را یه حضرت عشــق نزدیک کند؟

نمیدانم!

فقط برویم تا از این معرکه خـنـده بازر خلاص شویم و در دسترس نباشیم

برای گناه!

چرا که غرق شونده دیگر نجات پیدا نخواهد کرد مگر عنایت حضرت عشق

و چشم ما همه به امیـد اوست!

و اما دیگر…

درد دل های ناگفتنی و مبهم برای خودم که شاید در خودم دفن شوند!

گفتنی هایی که نگفتنی است و ماندن در ابهامات عجیب و نفهمیدنی که نمیدانی چیست…

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.