ادب در گفتار
چهارشنبه 95/08/19
دستوراتى كه اسلام براى نوع سخن و گوينده و چگونگى بيان او دارد، اشاره كنيم:
1. سخن بايد واقعى و حقيقى باشد. «بِنَباءٍ يَقين»
2. گفتار بايستى دل پسند باشد. «الطّيّب مِن القَول»
3. سخن بايد رسا و شفّاف باشد. «قَولاً بَليغاً»
4. گفتار بايد نرم بيان شود. «قولاً لَينّاً»
5. سخن بايد بزرگوارانه بيان شود. «قَولاً كريماً»
6. سخنى باشد كه پذيرش و عمل آن آسان باشد. «قَولاً مَيسوراً»
7. در گفتار هيچ گونه لغو و باطلى نباشد. «اِجتَنِبوا قَول الزّور»(2063)، «عن اللَّغو مُعرضون»
8. گفتار بايد همراه با كردار باشد وگرنه قابل سرزنش است. «لِمَ تَقولون مالا تَفعلون»
9. مستدل و محكم باشد. «قولاً سديداً»
10. پسنديده و به اندازه باشد. «قولاً معروفاً»
11. زيبا، نيكو و مطلوب باشد. «قولوا للناس حسناً»
12. بهترينها گفته شود. «يقولوا الّتى هى احسن»
13. حتّى مجادلات وگفتگوهاى انتقادى، به بهترين وجه باشد. «جادلهم بالّتى هى احسن»
چرا گاهى دعا مستجاب نمىشود؟
چهارشنبه 95/08/19
سؤال: چرا گاهى وقتها دعاى ما مستجاب نمىشود؟
پاسخ: عدم استجابت دعاى ما به خاطر شرك يا جهل ماست. در تفسير الميزان مىخوانيم كه خداوند در اين آيه
مىفرمايد: «اجيب دعوة الداع اذا دعان» خودم اجابت مىكنم دعا كنندهاى را كه فقط مرا بخواند و با اخلاص تمام، از
من طلب خير كند. پس اگر دعا مستجاب نشد، يا به جهت آن است كه ما از خداوند خير نخواستهايم و در واقع براى
ما شرّ بوده، يا اگر واقعاً خير بوده، خالصانه و صادقانه از خداوند درخواست نكردهايم و همراه با استمداد از غير بوده
است و يا اينكه استجابت درخواست ما، به مصلحت ما نباشد كه به فرموده روايات، در اين صورت به جاى آن
بلايى از ما دور مىشود ويا براى آينده ما يا نسل ما ذخيره مىشود ويا در آخرت جبران مىگردد.
در اصول كافى مىخوانيم: «كسى كه غذاى حرام بخورد، يا امر به معروف و نهى از منكر را ترك كند و يا از سر
غفلت و بىاعتنايى دعا كند، دعايش مستجاب نمىشود».
معناى دعا، ترك كسب و كار نيست؛ بلكه توكّل به خداوند همراه با تلاش و كوشش است؛ لذا در حديث
مىخوانيم: دعاى كسى كه تلاش نمىكند و بيكار نشسته مستجاب نمىشود.
سؤال: با اينكه كارهاى خداوند قانونمند و براساس عوامل و سنّتهاى ثابت است، پس دعا چه نقشى دارد؟
پاسخ: همانگونه كه حكم نماز و روزهى مسافر با غيرمسافر متفاوت است، حال و مقام و منزلت انسان دعا كننده
نيز با انسان غافل از خدا متفاوت هستند و سنّت خداوند لطف به اوّلى است، نه دومى. آرى؛ دعا و گفتگو با
خداوند، ظرفيّت انسان را براى دريافت الطاف الهى بيشتر مىكند. همانگونه كه توسّل و زيارت اولياى خدازمينه را
مساهد و شرايط انسان را عوض مىكند. چنانكه اگر كودكى همراه پدر به مهمانى رود، دريافت محبّتش بيش از آن
خواهد بود كه تنها برود. بنابراين دعا، زيارت و توسل، سبب تغيير شرايط است، نه بر هم زدن سنّتهاى قطعى
الهى.
سؤال: با اين كه خداوند وعدهى استجابت داده است، «اُدعونى استجب لكم» چرا برخى دعاهاى ما مستجاب
نمىشود؟
پاسخ: الف) بعضى اعمال نظير گناه و ظلم و خوردن لقمهى حرام و عفو نكردنِ كسانى كه از ما عذرخواهى
مىكنند، مانع استجابت دعا مىشود.
ب) گاهى مستجاب شدن دعاى ما نظام آفرينش را به هم مىريزد، نظير دانش آموزى كه در امتحان جغرافيا در
پاسخ اين سؤال كه آيا سطح درياها بالاتر است يا كوهها؟ چون به اشتباه نوشته بود سطح درياها بالاتر است! از
خداوند خواسته بود كه اين دو را جا به جا كند تا او نمرهى قبولى بگيرد! به هر حال خداوند همان گونه كه قادر
است، حكيم نيز هست.
ج) گاهى آن دعا مستجاب نمىشود، ولى مشابه آن مستجاب مىشود.
د) گاهى اثر دعا در آيندهى خود انسان يا خانواده و نسل او يا در قيامت نتيجه مىدهد و فورى مستجاب
نمىشود.
هر دعايى كه مستجاب نشود در حقيقت دعا نيست، چون دعا به معناى طلب خير است و بسيارى از
خواستههاى ما شرّ است نه خير.
احسان به والدين
چهارشنبه 95/08/19
وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُواْ إِلَّآ إِيَّاهُ وَبِالْولِدَيْنِ إِحْسَناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا
وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا كَرِيماً
پروردگارت مقرّر داشت كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو نزد تو به پيرى
رسيدند، به آنان «اُف» مگو و آنان را از خود مران و با آنان سنجيده و بزرگوارانه سخن بگو.
در احاديث، در مورد احسان به والدين بسيار سفارش شده و از آزردن آنان نكوهش به عمل آمده است:
پاداش نگاه رحمت به والدين، حج مقبول است. رضايت آن دو رضاى الهى و خشم آنان خشم خداست. احسان به
پدر و مادر عمر را طولانى مىكند و سبب مىشود كه فرزندان نيز به ما احسان كنند. در احاديث آمده است: حتّى
اگر تو را زدند، تو «اُفّ» نگو، خيره نگاه مكن، دست بلند مكن، جلوتر از آنان راه نرو، آنان را به نام صدا نزن، كارى
مكن كه مردم به آنان دشنام دهند، پيش از آنان منشين و پيش از آنكه از تو چيزى بخواهند به آنان كمك كن.
مردى مادرش را به دوش گرفته طواف مىداد، پيامبر را در همان حالت ديد، پرسيد: آيا حقّ مادرم را ادا كردم؟
فرمود: حتّى حقّ يكى از نالههاى زمان زايمان را ادا نكردى.
از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله سؤال شد: آيا پس از مرگ هم احسانى براى والدين هست؟ فرمود: آرى؛ با نماز
خواندن براى آنان و طلب استغفار و وفا به تعهّداتشان و پرداخت بدهىهايشان و احترام به دوستانشان.
مردى از پدرش نزد پيامبر شكايت كرد. حضرت پدر را خواست و پرسش نمود، پدر پير گفت: روزى من قوى و پولدار
بودم و به فرزندم كمك مىكردم، امّا امروز او پولدار شده و به من كمك نمىكند. رسول خداصلى الله عليه وآله
گريست و فرمود: هيچ سنگ و شنى نيست كه اين قصّه را بشنود و نگريد! سپس به آن فرزند فرمود: «اَنتَ و مالُك
لاَبيك» تو و دارايىات از آنِ پدرت هستيد.
در حديث آمده است: حتّى اگر والدين فرزند خود را زدند، فرزند بگويد: «خدا شما را ببخشايد» كه همان «قول كريم»
است.
احسان به والدين، از صفات انبياست. چنانكه در مورد حضرت عيسىعليه السلام، توصيفِ «بِرّاً بوالدتى»و
در مورد حضرت يحيىعليه السلام «بِرّاً بوالديه» آمده است.
والدين، تنها پدر و مادر طبيعى نيستند. در برخى احاديث، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنينعليه
السلام پدر امّت به حساب آمدهاند. «أنا و علىّ ابوا هذه الامّة» همچنان كه حضرت ابراهيم، پدر عرب به
حساب آمده است. «ملّة ابيكم ابراهيم»
اگر والدين توجّه كنند كه پس از توحيد مطرحند، انگيزهى دعوت فرزندان به توحيد در آنان زنده مىشود. «قَضى ربّك
ألاّ تعبدوا اِلاّ ايّاه و بالوالدين احساناً»
وصيّت الهى
چهارشنبه 95/08/19
در آيه هاى 83 سورهى بقره، 36 سورهى نساء ، 151 سورهى انعام و 23 سورهى اسراء در رابطه با احسان به
والدين سفارش شده، ولى در سورهى لقمان، احسان به والدين به صورت وصيّت الهى مطرح شده است.
در موارد متعدّدى از قرآن، تشكّر از والدين در كنار تشكّر از خدا مطرح شده و در بعضى موارد نيز به زحمات طاقت
فرساى مادر اشاره شده است.
جايگاه والدين به قدرى بلند است كه در آيهى بعد مىفرمايد: اگر والدين تلاش كردند تو را به سوى شرك گرايش
دهند، از آنان اطاعت نكن، ولى باز هم رفتار نيكوى خود را با آنان قطع نكن. يعنى حتّى در مواردى كه نبايد از آنان
اطاعت كرد، نبايد آنها را ترك كرد.
آرى، احترام به والدين از حقوق انسانى است، نه از حقوق اسلامى، از حقوق دائمى است، نه از حقوق موسمى و
موقّت.
در روايات مىخوانيم كه احسان به والدين در همه حال لازم است، خوب باشند يا بد، زنده باشند يا مرده.
پيامبر را ديدند كه از خواهر رضاعى خود بيش از برادر رضاعىاش احترام مىگيرد، دليل آن را پرسيدند، حضرت
فرمود: چون اين خواهر بيشتر به والدينش احترام مىگذارد.
در قرآن مىخوانيم كه حضرت يحيى و حضرت عيسىعليهما السلام هر دو مأمور بودند به مادران خويش احترام
گذارند.
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله فرمود: بعد از نماز اوّل وقت، كارى بهتر از احترام به والدين نيست.
در كربلا، پدرى را شهيد كردند و فرزندش به يارى امام برخواست. امام حسينعليه السلام به فرزند فرمود: برگرد،
زيرا مادرت داغ شوهر ديده و شايد تحمّل داغ تو را نداشته باشد. جوان گفت: مادرم مرا به ميدان فرستاده است.
عوامل مؤثر در تربيت
چهارشنبه 95/08/19
مادرى همانند مريم، محل تربيتى مثل مسجد و سرپرستى همچون زكريّاى پيامبر وبا تغذيهى پاك و مطهر
بهشتى، محصولش فرزندى همانند عيسى مىشود. بنابر اين، عوامل مؤثّر در تربيت فرزند عبارتند از:
- ايمان و نيكوكارى و دعاى مادر. «تَقَبّلَها رَبّها بِقَبولٍ حَسَن»
- شرايط مناست رشد و نمو. «نَباتاً حَسناً»
- مربى خوب. «كَفّلَها زَكريّا»
- محيط سالم.«المحراب»
- عمل و پشتكار فرزند.«كلّما دخل عليها»
- تغذيه سالم و پاك. «وَجَدَ عندَها رِزقاً»
زمانى قحطى مدينه را فرا گرفت، روزى حضرت فاطمهعليها السلام مقدارى نان وگوشت خدمت پيامبر آورد.
پيامبرصلى الله عليه وآله پرسيد: در زمان قحطى اين غذا كجا بوده است؟ حضرت فرمود: «هوَ مِن عنداللّه؛ آن از
جانب خداوند است». پيامبر فرمود: «خدا را شكر كه تورا مانند مريم قرارداد». آنگاه پيامبر، حضرت على وامامحسن
وامام حسينعليهم السلام را جمع كرد و همگى از آن غذا خوردند وبه همسايگان نيز دادند.