ادب در گفتار

دستوراتى كه اسلام براى نوع سخن و گوينده و چگونگى بيان او دارد، اشاره كنيم:

1. سخن بايد واقعى و حقيقى باشد. «بِنَباءٍ يَقين»

2. گفتار بايستى دل پسند باشد. «الطّيّب مِن القَول»

3. سخن بايد رسا و شفّاف باشد. «قَولاً بَليغاً»

4. گفتار بايد نرم بيان شود. «قولاً لَينّاً»

5. سخن بايد بزرگوارانه بيان شود. «قَولاً كريماً»

6. سخنى باشد كه پذيرش و عمل آن آسان باشد. «قَولاً مَيسوراً»

7. در گفتار هيچ گونه لغو و باطلى نباشد. «اِجتَنِبوا قَول الزّور»(2063)، «عن اللَّغو مُعرضون»

8. گفتار بايد همراه با كردار باشد وگرنه قابل سرزنش است. «لِمَ تَقولون مالا تَفعلون»

9. مستدل و محكم باشد. «قولاً سديداً»

10. پسنديده و به اندازه باشد. «قولاً معروفاً»

11. زيبا، نيكو و مطلوب باشد. «قولوا للناس حسناً»

12. بهترين‏ها گفته شود. «يقولوا الّتى هى احسن»

13. حتّى مجادلات وگفتگوهاى انتقادى، به بهترين وجه باشد. «جادلهم بالّتى هى احسن»

چرا گاهى دعا مستجاب نمى‏شود؟

سؤال: چرا گاهى وقت‏ها دعاى ما مستجاب نمى‏شود؟

پاسخ: عدم استجابت دعاى ما به خاطر شرك يا جهل ماست. در تفسير الميزان مى‏خوانيم كه خداوند در اين آيه

مى‏فرمايد: «اجيب دعوة الداع اذا دعان» خودم اجابت مى‏كنم دعا كننده‏اى را كه فقط مرا بخواند و با اخلاص تمام، از

من طلب خير كند. پس اگر دعا مستجاب نشد، يا به جهت آن است كه ما از خداوند خير نخواسته‏ايم و در واقع براى

ما شرّ بوده، يا اگر واقعاً خير بوده، خالصانه و صادقانه از خداوند درخواست نكرده‏ايم و همراه با استمداد از غير بوده

است و يا اين‏كه استجابت درخواست ما، به مصلحت ما نباشد كه به فرموده روايات، در اين صورت به جاى آن

بلايى از ما دور مى‏شود ويا براى آينده ما يا نسل ما ذخيره مى‏شود ويا در آخرت جبران مى‏گردد.

در اصول كافى مى‏خوانيم: «كسى كه غذاى حرام بخورد، يا امر به معروف و نهى از منكر را ترك كند و يا از سر

غفلت و بى‏اعتنايى دعا كند، دعايش مستجاب نمى‏شود».

معناى دعا، ترك كسب و كار نيست؛ بلكه توكّل به خداوند همراه با تلاش و كوشش است؛ لذا در حديث

مى‏خوانيم: دعاى كسى كه تلاش نمى‏كند و بيكار نشسته مستجاب نمى‏شود.

سؤال: با اين‏كه كارهاى خداوند قانون‏مند و براساس عوامل و سنّت‏هاى ثابت است، پس دعا چه نقشى دارد؟

پاسخ: همان‏گونه كه حكم نماز و روزه‏ى مسافر با غيرمسافر متفاوت است، حال و مقام و منزلت انسان دعا كننده

نيز با انسان غافل از خدا متفاوت هستند و سنّت خداوند لطف به اوّلى است، نه دومى. آرى؛ دعا و گفتگو با

خداوند، ظرفيّت انسان را براى دريافت الطاف الهى بيشتر مى‏كند. همان‏گونه كه توسّل و زيارت اولياى خدازمينه را

مساهد و شرايط انسان را عوض مى‏كند. چنانكه اگر كودكى همراه پدر به مهمانى رود، دريافت محبّتش بيش از آن

خواهد بود كه تنها برود. بنابراين دعا، زيارت و توسل، سبب تغيير شرايط است، نه بر هم زدن سنّت‏هاى قطعى

الهى.

سؤال: با اين كه خداوند وعده‏ى استجابت داده است، «اُدعونى استجب لكم» چرا برخى دعاهاى ما مستجاب

نمى‏شود؟
پاسخ: الف) بعضى اعمال نظير گناه و ظلم و خوردن لقمه‏ى حرام و عفو نكردنِ كسانى كه از ما عذرخواهى

مى‏كنند، مانع استجابت دعا مى‏شود.

ب) گاهى مستجاب شدن دعاى ما نظام آفرينش را به هم مى‏ريزد، نظير دانش آموزى كه در امتحان جغرافيا در

پاسخ اين سؤال كه آيا سطح درياها بالاتر است يا كوه‏ها؟ چون به اشتباه نوشته بود سطح درياها بالاتر است! از

خداوند خواسته بود كه اين دو را جا به جا كند تا او نمره‏ى قبولى بگيرد! به هر حال خداوند همان گونه كه قادر

است، حكيم نيز هست.

ج) گاهى آن دعا مستجاب نمى‏شود، ولى مشابه آن مستجاب مى‏شود.

د) گاهى اثر دعا در آينده‏ى خود انسان يا خانواده و نسل او يا در قيامت نتيجه مى‏دهد و فورى مستجاب

نمى‏شود.

هر دعايى كه مستجاب نشود در حقيقت دعا نيست، چون دعا به معناى طلب خير است و بسيارى از

خواسته‏هاى ما شرّ است نه خير.

احسان به والدين

وَقَضَى‏ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُواْ إِلَّآ إِيَّاهُ وَبِالْولِدَيْنِ إِحْسَناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا

وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا كَرِيماً

پروردگارت مقرّر داشت كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو نزد تو به پيرى

رسيدند، به آنان «اُف» مگو و آنان را از خود مران و با آنان سنجيده و بزرگوارانه سخن بگو.

در احاديث، در مورد احسان به والدين بسيار سفارش شده و از آزردن آنان نكوهش به عمل آمده است:

پاداش نگاه رحمت به والدين، حج مقبول است. رضايت آن دو رضاى الهى و خشم آنان خشم خداست. احسان به

پدر و مادر عمر را طولانى مى‏كند و سبب مى‏شود كه فرزندان نيز به ما احسان كنند. در احاديث آمده است: حتّى

اگر تو را زدند، تو «اُفّ» نگو، خيره نگاه مكن، دست بلند مكن، جلوتر از آنان راه نرو، آنان را به نام صدا نزن، كارى

مكن كه مردم به آنان دشنام دهند، پيش از آنان منشين و پيش از آنكه از تو چيزى بخواهند به آنان كمك كن.

مردى مادرش را به دوش گرفته طواف مى‏داد، پيامبر را در همان حالت ديد، پرسيد: آيا حقّ مادرم را ادا كردم؟

فرمود: حتّى حقّ يكى از ناله‏هاى زمان زايمان را ادا نكردى.

از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله سؤال شد: آيا پس از مرگ هم احسانى براى والدين هست؟ فرمود: آرى؛ با نماز

خواندن براى آنان و طلب استغفار و وفا به تعهّداتشان و پرداخت بدهى‏هايشان و احترام به دوستانشان.

مردى از پدرش نزد پيامبر شكايت كرد. حضرت پدر را خواست و پرسش نمود، پدر پير گفت: روزى من قوى و پولدار

بودم و به فرزندم كمك مى‏كردم، امّا امروز او پولدار شده و به من كمك نمى‏كند. رسول خداصلى الله عليه وآله

گريست و فرمود: هيچ سنگ و شنى نيست كه اين قصّه را بشنود و نگريد! سپس به آن فرزند فرمود: «اَنتَ و مالُك

لاَبيك» تو و دارايى‏ات از آنِ پدرت هستيد.

در حديث آمده است: حتّى اگر والدين فرزند خود را زدند، فرزند بگويد: «خدا شما را ببخشايد» كه همان «قول كريم»

است.

احسان به والدين، از صفات انبياست. چنانكه در مورد حضرت عيسى‏عليه السلام، توصيفِ «بِرّاً بوالدتى»و

در مورد حضرت يحيى‏عليه السلام «بِرّاً بوالديه» آمده است.

والدين، تنها پدر و مادر طبيعى نيستند. در برخى احاديث، پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين‏عليه

السلام پدر امّت به حساب آمده‏اند. «أنا و علىّ ابوا هذه الامّة» همچنان كه حضرت ابراهيم، پدر عرب به

حساب آمده است. «ملّة ابيكم ابراهيم»

اگر والدين توجّه كنند كه پس از توحيد مطرحند، انگيزه‏ى دعوت فرزندان به توحيد در آنان زنده مى‏شود. «قَضى‏ ربّك

ألاّ تعبدوا اِلاّ ايّاه و بالوالدين احساناً»

وصيّت الهى

در آيه ‏هاى 83 سوره‏ى بقره، 36 سوره‏ى نساء ، 151 سوره‏ى انعام و 23 سوره‏ى اسراء در رابطه با احسان به

والدين سفارش شده، ولى در سوره‏ى لقمان، احسان به والدين به صورت وصيّت الهى مطرح شده است.

در موارد متعدّدى از قرآن، تشكّر از والدين در كنار تشكّر از خدا مطرح شده و در بعضى موارد نيز به زحمات طاقت

فرساى مادر اشاره شده است.

جايگاه والدين به قدرى بلند است كه در آيه‏ى بعد مى‏فرمايد: اگر والدين تلاش كردند تو را به سوى شرك گرايش

دهند، از آنان اطاعت نكن، ولى باز هم رفتار نيكوى خود را با آنان قطع نكن. يعنى حتّى در مواردى كه نبايد از آنان

اطاعت كرد، نبايد آنها را ترك كرد.

آرى، احترام به والدين از حقوق انسانى است، نه از حقوق اسلامى، از حقوق دائمى است، نه از حقوق موسمى و

موقّت.

در روايات مى‏خوانيم كه احسان به والدين در همه حال لازم است، خوب باشند يا بد، زنده باشند يا مرده.

پيامبر را ديدند كه از خواهر رضاعى خود بيش از برادر رضاعى‏اش احترام مى‏گيرد، دليل آن را پرسيدند، حضرت

فرمود: چون اين خواهر بيشتر به والدينش احترام مى‏گذارد.

در قرآن مى‏خوانيم كه حضرت يحيى و حضرت عيسى‏عليهما السلام هر دو مأمور بودند به مادران خويش احترام

گذارند.

پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله فرمود: بعد از نماز اوّل وقت، كارى بهتر از احترام به والدين نيست.

در كربلا، پدرى را شهيد كردند و فرزندش به يارى امام برخواست. امام حسين‏عليه السلام به فرزند فرمود: برگرد،

زيرا مادرت داغ شوهر ديده و شايد تحمّل داغ تو را نداشته باشد. جوان گفت: مادرم مرا به ميدان فرستاده است.

عوامل مؤثر در تربيت

مادرى همانند مريم، محل تربيتى مثل مسجد و سرپرستى همچون زكريّاى پيامبر وبا تغذيه‏ى پاك و مطهر

بهشتى، محصولش فرزندى همانند عيسى مى‏شود. بنابر اين، عوامل مؤثّر در تربيت فرزند عبارتند از:

- ايمان و نيكوكارى و دعاى مادر. «تَقَبّلَها رَبّها بِقَبولٍ حَسَن»

- شرايط مناست رشد و نمو. «نَباتاً حَسناً»

- مربى خوب. «كَفّلَها زَكريّا»

- محيط سالم.«المحراب»

- عمل و پشت‏كار فرزند.«كلّما دخل عليها»

- تغذيه سالم و پاك. «وَجَدَ عندَها رِزقاً»

زمانى قحطى مدينه را فرا گرفت، روزى حضرت فاطمه‏عليها السلام مقدارى نان وگوشت خدمت پيامبر آورد.

پيامبرصلى الله عليه وآله پرسيد: در زمان قحطى اين غذا كجا بوده است؟ حضرت فرمود: «هوَ مِن عنداللّه؛ آن از

جانب خداوند است». پيامبر فرمود: «خدا را شكر كه تورا مانند مريم قرارداد». آنگاه پيامبر، حضرت على وامام‏حسن

وامام حسين‏عليهم السلام را جمع كرد و همگى از آن غذا خوردند وبه همسايگان نيز دادند.

 
مداحی های محرم