موضوع: "نکات ناب وجالب"

آثار سوء رفتارها

بعضى از رفتارها در موارد مختلف آثار گوناگونى دارد؛ مثلاً ترحّم نسبت به ديگران كارى پسنديده است، ولى

گاهى به قول شاعر: ترحّم بر پلنگ تيز دندان، ستمكارى بود بر گوسفندان. و يا آموزش كار پسنديده‏اى است، ليكن

آموزش دادن به بعضى مثل دادنِ تيغ به دست زنگى مست است. ليكن رفتار عادلانه همه جا ونسبت به همه يك

ارزش است ورعايت عدالت هيچگاه ناپسند نمى‏شود. ليكن معناى عدالت، آن نيست كه خداوند همه مردم را در يك

درجه از استعداد و شرايط قرار دهد، زيرا اگر همه مردم در برخوردارى از نعمت‏ها مساوى باشند، استخدام و تعاون

و همكارى كه براى زندگى اجتماعى يك ضرورت است از بين مى‏رود. قرآن در آيه 32 سوره زخرف مى‏فرمايد: «و

رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتّخذ بعضهم بعضاً سخريّاً» يعنى ما بعضى انسان‏ها را بر بعضى ديگر برترى

داديم تا بدين وسيله، استخدام پيش آيد. (كلمه «سُخرياً» به معناى تسخير و استخدام و «سِخرياً» به معناى

استهزا است)

تفاوت مردم در رزق، يكى از برنامه‏هاى حكيمانه الهى است. زيرا اگر همه مردم يكسان و يكنواخت بهره مى‏بردند،

كمالات معنوى آنان ظاهر نمى‏شد. مثلاً سخاوت، صبر، ايثار، حمايت، شفقت، تواضع وامثال آن، زمانى معنى پيدا

مى‏كند كه تفاوت‏هايى در ميان انسان‏ها باشد.

ممكن است معناى آيه اين باشد كه خداوند از بخل مردم انتقاد مى‏كند كه چرا افراد كامياب، زيردستان خود را در

امكانات خود شريك نمى‏سازند. و ممكن است معناى آيه چنين باشد كه امكان انتقال بعضى نعمت‏ها به ديگران

نيست، مثلاً چگونه مى‏توان زيبايى چهره يا صوت يا عقل يا نبوغ يا محبوبيّت يا نفوذ كلام را به ديگران منتقل كرد.

اين تفاوت‏ها رمز تكامل و يكى از نعمت‏هاى الهى است. چرا آنرا انكار مى‏كنيد؟

گاهى كاميابى‏ها در اثر ظلم، حق‏كشى واستثمار بدست مى‏آيد كه اسلام اينگونه درآمدها را حرام شمرده است،

ليكن گاهى توسعه رزق صددرصد خدادادى و از طريق حلال وبصورت طبيعى است. مثل دو نفر كه مشغول

ماهيگيرى مى‏شوند، يكى صدها ماهى در تورى كه او افكنده مى‏رود، ولى ديگرى چند ماهى به تور مى‏اندازد. در

اينجا غنى و فقر، الهى است كه براى آزمايش غنى و فقير و بروز استعدادهاى آنهاست و هيچ جنبه‏ى منفى ندارد.

اين آيه نظر به اينگونه موارد دارد. «واللَّه فضّل بعضكم على بعض فى‏الرزق»

ابوذر از پيامبراكرم‏صلى الله عليه وآله نقل مى‏كند كه حضرت فرمودند، نسبت به بردگان خود مساوات داشته

باشيد، آنان برادر شما هستند، از لباسى كه خود مى‏پوشيد به آنان بپوشانيد و از غذايى كه خود مى‏خوريد به آنان

بخورانيد. «انّما هم اخوانكم فاكسوهم مما تكسون و اطعموهم مما تطعمون»

در روايات مى‏خوانيم: افرادى جز با غنا وافرادى جز با فقر و تهيدستى، اصلاح نمى‏شوند، بنابراين به خواست

خداوند حكيم راضى باشيد. «واللَّه فضّل بعضكم على بعض فى‏الرزق»

امر به معروف و نهى از منكر

امر به معروف، يعنى سفارش به خوبى‏ها و نهى از منكر، يعنى بازداشتن از بدى‏ها. انجام اين دو امر مهم نياز به سنّ خاصّى ندارد، زيرا لقمان به فرزندش مى‏گويد: «يا بنّى اقم الصلاة و امر بالمعروف…» * امر به معروف، نشانه‏ى عشق به مكتب، عشق به مردم، علاقه به سلامتى جامعه و نشانه‏ى آزادى بيان، غيرت دينى، ارتباط دوستانه بين مردم و نشانه‏ى فطرت بيدار و نظارت عمومى و حضور در صحنه است. * امر به معروف و نهى از منكر، سبب تشويق نيكوكاران، آگاه كردن افراد جاهل، هشدار براى جلوگيرى از خلاف و ايجاد نوعى انضباط اجتماعى است. قرآن مى‏فرمايد: شما مسلمانان بهترين امّت هستيد، زيرا امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنيد. * حضرت على‏عليه السلام مى‏فرمايد: امر به معروف و نهى از منكر، مصلحت عامّه است. چنانكه در حديث ديگر مى‏خوانيم: كسى كه جلوى منكر را نگيرد، مانند كسى است كه مجروحى را در جاده رها كند تا بميرد. * پيامبرانى همچون حضرت داود و حضرت عيسى‏عليهما السلام به كسانى كه نهى از منكر نمى‏كنند، لعنت فرستاده‏اند. * قيام امام حسين‏عليه السلام براى امر به معروف و نهى از منكر بود. «انما خرجتُ لطلب الاصلاح فى امّة جدّى اريد ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكر» * در حديث مى‏خوانيم: به واسطه‏ى امر به معروف و نهى از منكر، تمام واجبات به پا داشته مى‏شود. * قرآن مى‏فرمايد: اگر در مجلسى به آيات الهى توهين مى‏شود، جلسه را به عنوان اعتراض ترك كنيد تا مسير بحث عوض شود. * انسان بايد هم در دل از انجام گناه ناراحت باشد، هم با زبان، آن را نهى كند و هم با اِعمال قدرت و قانون، مانع انجام آن شود. * اگر كسى را به كار خوبى دعوت كرديم، در پاداش كارهاى خوب او نيز شريك هستيم، ولى اگر در برابر فساد، انحراف و گناه ساكت نشستيم، به تدريج فساد رشد مى‏كند و افراد فاسد و مفسد بر مردم حاكم خواهند شد. * سكوت و بى تفاوتى در مقابل گناه، سبب مى‏شود كه گناه كردن عادّى شود، گنهكار جرأت پيدا كند، ما سنگدل شويم، شيطان راضى گردد و خدا بر ما غضب نمايد. * امر به معروف و نهى از منكر، دو وظيفه‏ى الهى است و توهّماتى از اين قبيل كه: * گناه ديگران كارى به ما ندارد، آزادى مردم را سلب نكنيم، من اهل ترس وخجالت هستم، با يك گل كه بهار نمى‏شود، عيسى به دين خود موسى به دين خود، ما را در يك قبر قرار نمى‏دهند، ديگران هستند، من چرا امر به معروف كنم؟ با نهى از منكر، دوستان يا مشتريان خود را از دست مى‏دهم، و امثال آن، نمى‏توانند اين تكليف را از دوش ما بردارند. البتّه امر به معروف و نهى از منكر بايد آگاهانه، دلسوزانه، عاقلانه وحتّى المقدور مخفيانه باشد. گاهى بايد خودمان بگوييم، ولى آنجا كه حرف ما اثر ندارد، وظيفه ساقط نمى‏شود، بلكه بايد از ديگران بخواهيم كه آنان بگويند. * حتّى اگر براى مدّت كوتاهى مى‏توان جلوى فساد را گرفت، بايد گرفت و اگر با تكرار مى‏توان به نتيجه رسيد، بايد تكرار كرد.

صله رحم در روايات‏

* با بستگان خود ديدار و رابطه داشته باشيد، هر چند در حدّ نوشاندن آبى باشد.

* صله‏ى رحم، عمر را زياد و فقر را دور مى‏سازد.

* با صله‏ى رحم، رزق توسعه مى‏يابد.

* بهترين قدم‏ها، قدمى است كه براى صله‏ى رحم و ديدار اقوام برداشته مى‏شود.

* در اثر صله‏ى رحم، به مقام مخصوصى در بهشت دست مى‏يابيد.

* به سراغ بستگان برويد، گرچه آنها بى‏اعتنايى كنند.

* صله‏ى رحم كنيد هر چند آنها نيكوكار نباشد.

* صله‏ى رحم كنيد، گرچه به اندازه‏ى سلام كردن باشد.

* صله‏ى رحم، مرگ و حساب روز قيامت را آسان مى‏كند.

* صله‏ى رحم باعث تزكيه عمل و رشد اموال مى‏شود.

* كمك مالى به فاميل، بيست و چهار برابرِ كمك به ديگران پاداش دارد.

* صله‏ى رحم كنيد، گرچه يكسال راه برويد.

* كسى كه صله‏ى رحم را ترك كند، بويى از بهشت به او نمى‏رسد.

امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: «پدرم سفارش كرد، با افرادى كه با فاميل خود رابطه ندارند، دوست مشو».

هجرت كردن مؤمنان

اسلام هجرت را براى گروهى از مردم واجب كرده است. كسانى كه در مناطق كفر و طاغوت زده زندگى مى‏كنند و

گرفتار ستم و خفقانند و رشد و نجات خود را در هجرت مى‏يابند بايد هجرت كنند؛ ليكن در برابر اين وظيفه،

وسوسه‏هايى از درون و بيرون به انسان القا مى‏شود كه در آيات بعد پاسخ اين وسوسه‏ها داده شده است از

جمله:

* خطر مرگ. انسان مى‏گويد: اگر هجرت كنم، ممكن است مرگ به سراغم بيايد. آيه‏ى بعد مى‏گويد: هر كجا

باشيد مرگ را مى‏چشيد.

* دل كندن از مسكن؛ كه براى انسان سخت است و وسوسه مى‏شود كه هجرت نكند، آيه 58 پاسخ مى‏دهد كه

به‏جاى مسكن دنيا به هجرت‏كنندگان، غرفه‏هاى بهشتى پاداش مى‏دهيم.

* سختى‏هاى هجرت؛ كه گاهى مانع هجرت اهل ايمان است. در آيه‏ى 59 مى‏فرمايد: اين وسوسه را بايد با صبر

و توكّل بر خداوند حل كرد.

* تأمين معاش. كسى كه در فكر هجرت است، ممكن است بگويد: هجرت، مرا از درآمد و روزى محروم مى‏كند. در

آيه 60 پاسخ مى‏دهد: روزى‏دهنده خداست وحتّى به موجوداتى كه قدرت حمل روزى خود را ندارند روزى مى‏دهد،

چه رسد به مهاجرانى كه اهل كار و تلاشند.

هجرت، زمينه‏ى پيدايش اخلاص است. كسانى كه هجرت نمى‏كنند و خود را وابسته به فرد، حزب، منطقه،

قبيله، امكانات و توقّعات اين و آن مى‏دانند، خواه ناخواه مسائل منطقه‏اى، نژادى، قبيله‏اى، تنگ‏نظرى‏هاى

برخاسته از حسادت‏ها و رقابت‏هاى منفى خودى‏ها و بيگانگان، انسان را از اخلاص خارج مى‏كند، و هجرت به

مناطقى كه مسائل فوق در آن نيست، بهترين زمينه براى پيدايش اخلاص است.

امام باقرعليه السلام ذيل اين آيه فرمودند: از حاكم فاسق پيروى نكنيد و اگر ترسيديد كه آنان سبب فتنه و انحراف

در دين شما شوند، هجرت كنيد. «لاتطيعوا اهل الفسق من الملوك فان خفتموهم اَن يفتنكم عن دينكم فانّ ارضى

واسعة»

شرط ارتباط با خدا از طریق نماز، طهارت و پاکی است


آیه

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری حَتَّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لا جُنُباً إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ حَتَّی تَغْتَسِلُوا وَ إِنْ کنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیمَّمُوا صَعِیداً طَیباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکمْ وَ أَیدِیکمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً [1]
ترجمه

ای کسانی که ایمان آورده اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا آنکه بدانید چه می گویید. و نیز در حال جنابت نزدیک (مکان) نماز، (مسجد) نشوید، مگر به طور عبوری (و بی توقّف) تا اینکه غسل کنید. و اگر بیمار یا در سفر بودید، یا یکی از شما از جای گودی (کنایه از قضای حاجت) آمد، یا تماسی (و آمیزش جنسی) با زنان داشتید و (در این موارد) آب نیافتید، پس بر زمین (و خاک) پاک و دلپسندی تیمّم کنید، (دو کف دست بر خاک زنید) آنگاه صورت و دست هایتان را مسح کنید، همانا خداوند، بخشنده و آمرزنده است.
نکته ها:

چون تحریم شراب، در صدر اسلام به صورت تدریجی انجام گرفت. ابتدا شراب به عنوان نوشابه نامطلوب معرّفی شد؛ «وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِیلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکراً وَ رِزْقاً حَسَناً»[2] سپس این آیه نازل شد[3] ونماز در حال مستی را نهی کرد، آنگاه زیان آن را بیش از منافعش دانست، «یسْئَلُونَک عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیسِرِ قُلْ فِیهِما إِثْمٌ کبِیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکبَرُ مِنْ نَفْعِهِما»[4] سپس از مصرف آن به عنوان عنصری پلید و شیطانی نهی شد.

إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیسِرُ. . . رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیطانِ [5]

در روایات آمده که از نماز خواندن در حالت خواب آلودگی و کسالت و سنگینی پرهیز کنید. [6]

آیات دیگر نیز نماز خواندن از روی کسالت را از نشانه های منافقان دانسته است. [7]

«غائط» یعنی مکان گود. چون در قدیم گودال هایی برای قضای حاجت فراهم می کردند، غائط کنایه از رفتن برای تخلّی است.

امام صادق علیه السلام فرمود: «صَعید»، موضع بلندی است که آب از آنجا جاری شود. [8]

امام صادق علیه السلام فرمود: مقصود از «لامَسْتُمُ» جماع و آمیزش جنسی است، ولی خداوند ستّار است و ستر را دوست دارد. [9]
پیام ها:

1- مقام نماز به حدی رفیع است که شرابخوار نباید به آن نزدیک شود. «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری »

2- در نماز، تنها اذکار وحرکات کافی نیست، توجّه وشعور لازم است. حَتَّی تَعْلَمُوا. . .

3- عبادات ناآگاهانه، از ارزش بالا برخورددار نیست، گرچه تکلیف را ساقط می کند. «حَتَّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ»

4- در مسجد، نباید با حالت جنابت وارد شد. وَ لا جُنُباً. . .

5- در غسل، شستن تمام بدن لازم است. چون در آیه نام عضو خاصّی برده نشده است. «تَغْتَسِلُوا»

6- احتمال خطر وضرر، یا تکلیف را از انسان برمی دارد و یا سبب تخفیف تکلیف می شود. وَ إِنْ کنْتُمْ مَرْضی. . . فَتَیمَّمُوا

7- در تعبیرات و گفتار، باید ادب را رعایت کرد. «مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ» (تعبیر برگشت از گودی برای قضای حاجت و لمس زنان، کنایه از آمیزش جنسی است. [10])

8- احکام خدا، ترخیص دارد ولی تعطیل ندارد. اگر آب نبود، باید تیمم کرد. «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیمَّمُوا»

9- شرط ارتباط با خدا از طریق نماز، طهارت و پاکی است، وضو یا تیمّم. «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیمَّمُوا»

10- تخفیف احکام، نمودی از رحمت و مغفرت الهی است. فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیمَّمُوا. . . عَفُوًّا غَفُوراً

پی نوشت ها

[1] سوره نساء، آيه 43

[2] نحل، 67.

[3] تفسير عيّاشى.

[4] بقره، 219.

[5] مائده، 90.

[6] كافى، ج 3، ص 371.

[7] نساء، 142 و توبه، 54.

[8] بحار، ج 76، ص 347.

[9] وسائل، ج 20، ص 133.

[10] تهذيب‏الاحكام، ج 1، ص 22.