موضوع: "نکات ناب وجالب"
آثار سوء رفتارها
چهارشنبه 95/08/19
بعضى از رفتارها در موارد مختلف آثار گوناگونى دارد؛ مثلاً ترحّم نسبت به ديگران كارى پسنديده است، ولى
گاهى به قول شاعر: ترحّم بر پلنگ تيز دندان، ستمكارى بود بر گوسفندان. و يا آموزش كار پسنديدهاى است، ليكن
آموزش دادن به بعضى مثل دادنِ تيغ به دست زنگى مست است. ليكن رفتار عادلانه همه جا ونسبت به همه يك
ارزش است ورعايت عدالت هيچگاه ناپسند نمىشود. ليكن معناى عدالت، آن نيست كه خداوند همه مردم را در يك
درجه از استعداد و شرايط قرار دهد، زيرا اگر همه مردم در برخوردارى از نعمتها مساوى باشند، استخدام و تعاون
و همكارى كه براى زندگى اجتماعى يك ضرورت است از بين مىرود. قرآن در آيه 32 سوره زخرف مىفرمايد: «و
رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتّخذ بعضهم بعضاً سخريّاً» يعنى ما بعضى انسانها را بر بعضى ديگر برترى
داديم تا بدين وسيله، استخدام پيش آيد. (كلمه «سُخرياً» به معناى تسخير و استخدام و «سِخرياً» به معناى
استهزا است)
تفاوت مردم در رزق، يكى از برنامههاى حكيمانه الهى است. زيرا اگر همه مردم يكسان و يكنواخت بهره مىبردند،
كمالات معنوى آنان ظاهر نمىشد. مثلاً سخاوت، صبر، ايثار، حمايت، شفقت، تواضع وامثال آن، زمانى معنى پيدا
مىكند كه تفاوتهايى در ميان انسانها باشد.
ممكن است معناى آيه اين باشد كه خداوند از بخل مردم انتقاد مىكند كه چرا افراد كامياب، زيردستان خود را در
امكانات خود شريك نمىسازند. و ممكن است معناى آيه چنين باشد كه امكان انتقال بعضى نعمتها به ديگران
نيست، مثلاً چگونه مىتوان زيبايى چهره يا صوت يا عقل يا نبوغ يا محبوبيّت يا نفوذ كلام را به ديگران منتقل كرد.
اين تفاوتها رمز تكامل و يكى از نعمتهاى الهى است. چرا آنرا انكار مىكنيد؟
گاهى كاميابىها در اثر ظلم، حقكشى واستثمار بدست مىآيد كه اسلام اينگونه درآمدها را حرام شمرده است،
ليكن گاهى توسعه رزق صددرصد خدادادى و از طريق حلال وبصورت طبيعى است. مثل دو نفر كه مشغول
ماهيگيرى مىشوند، يكى صدها ماهى در تورى كه او افكنده مىرود، ولى ديگرى چند ماهى به تور مىاندازد. در
اينجا غنى و فقر، الهى است كه براى آزمايش غنى و فقير و بروز استعدادهاى آنهاست و هيچ جنبهى منفى ندارد.
اين آيه نظر به اينگونه موارد دارد. «واللَّه فضّل بعضكم على بعض فىالرزق»
ابوذر از پيامبراكرمصلى الله عليه وآله نقل مىكند كه حضرت فرمودند، نسبت به بردگان خود مساوات داشته
باشيد، آنان برادر شما هستند، از لباسى كه خود مىپوشيد به آنان بپوشانيد و از غذايى كه خود مىخوريد به آنان
بخورانيد. «انّما هم اخوانكم فاكسوهم مما تكسون و اطعموهم مما تطعمون»
در روايات مىخوانيم: افرادى جز با غنا وافرادى جز با فقر و تهيدستى، اصلاح نمىشوند، بنابراين به خواست
خداوند حكيم راضى باشيد. «واللَّه فضّل بعضكم على بعض فىالرزق»
امر به معروف و نهى از منكر
چهارشنبه 95/08/19
امر به معروف، يعنى سفارش به خوبىها و نهى از منكر، يعنى بازداشتن از بدىها. انجام اين دو امر مهم نياز به سنّ خاصّى ندارد، زيرا لقمان به فرزندش مىگويد: «يا بنّى اقم الصلاة و امر بالمعروف…» * امر به معروف، نشانهى عشق به مكتب، عشق به مردم، علاقه به سلامتى جامعه و نشانهى آزادى بيان، غيرت دينى، ارتباط دوستانه بين مردم و نشانهى فطرت بيدار و نظارت عمومى و حضور در صحنه است. * امر به معروف و نهى از منكر، سبب تشويق نيكوكاران، آگاه كردن افراد جاهل، هشدار براى جلوگيرى از خلاف و ايجاد نوعى انضباط اجتماعى است. قرآن مىفرمايد: شما مسلمانان بهترين امّت هستيد، زيرا امر به معروف و نهى از منكر مىكنيد. * حضرت علىعليه السلام مىفرمايد: امر به معروف و نهى از منكر، مصلحت عامّه است. چنانكه در حديث ديگر مىخوانيم: كسى كه جلوى منكر را نگيرد، مانند كسى است كه مجروحى را در جاده رها كند تا بميرد. * پيامبرانى همچون حضرت داود و حضرت عيسىعليهما السلام به كسانى كه نهى از منكر نمىكنند، لعنت فرستادهاند. * قيام امام حسينعليه السلام براى امر به معروف و نهى از منكر بود. «انما خرجتُ لطلب الاصلاح فى امّة جدّى اريد ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكر» * در حديث مىخوانيم: به واسطهى امر به معروف و نهى از منكر، تمام واجبات به پا داشته مىشود. * قرآن مىفرمايد: اگر در مجلسى به آيات الهى توهين مىشود، جلسه را به عنوان اعتراض ترك كنيد تا مسير بحث عوض شود. * انسان بايد هم در دل از انجام گناه ناراحت باشد، هم با زبان، آن را نهى كند و هم با اِعمال قدرت و قانون، مانع انجام آن شود. * اگر كسى را به كار خوبى دعوت كرديم، در پاداش كارهاى خوب او نيز شريك هستيم، ولى اگر در برابر فساد، انحراف و گناه ساكت نشستيم، به تدريج فساد رشد مىكند و افراد فاسد و مفسد بر مردم حاكم خواهند شد. * سكوت و بى تفاوتى در مقابل گناه، سبب مىشود كه گناه كردن عادّى شود، گنهكار جرأت پيدا كند، ما سنگدل شويم، شيطان راضى گردد و خدا بر ما غضب نمايد. * امر به معروف و نهى از منكر، دو وظيفهى الهى است و توهّماتى از اين قبيل كه: * گناه ديگران كارى به ما ندارد، آزادى مردم را سلب نكنيم، من اهل ترس وخجالت هستم، با يك گل كه بهار نمىشود، عيسى به دين خود موسى به دين خود، ما را در يك قبر قرار نمىدهند، ديگران هستند، من چرا امر به معروف كنم؟ با نهى از منكر، دوستان يا مشتريان خود را از دست مىدهم، و امثال آن، نمىتوانند اين تكليف را از دوش ما بردارند. البتّه امر به معروف و نهى از منكر بايد آگاهانه، دلسوزانه، عاقلانه وحتّى المقدور مخفيانه باشد. گاهى بايد خودمان بگوييم، ولى آنجا كه حرف ما اثر ندارد، وظيفه ساقط نمىشود، بلكه بايد از ديگران بخواهيم كه آنان بگويند. * حتّى اگر براى مدّت كوتاهى مىتوان جلوى فساد را گرفت، بايد گرفت و اگر با تكرار مىتوان به نتيجه رسيد، بايد تكرار كرد.
صله رحم در روايات
چهارشنبه 95/08/19
* با بستگان خود ديدار و رابطه داشته باشيد، هر چند در حدّ نوشاندن آبى باشد.
* صلهى رحم، عمر را زياد و فقر را دور مىسازد.
* با صلهى رحم، رزق توسعه مىيابد.
* بهترين قدمها، قدمى است كه براى صلهى رحم و ديدار اقوام برداشته مىشود.
* در اثر صلهى رحم، به مقام مخصوصى در بهشت دست مىيابيد.
* به سراغ بستگان برويد، گرچه آنها بىاعتنايى كنند.
* صلهى رحم كنيد هر چند آنها نيكوكار نباشد.
* صلهى رحم كنيد، گرچه به اندازهى سلام كردن باشد.
* صلهى رحم، مرگ و حساب روز قيامت را آسان مىكند.
* صلهى رحم باعث تزكيه عمل و رشد اموال مىشود.
* كمك مالى به فاميل، بيست و چهار برابرِ كمك به ديگران پاداش دارد.
* صلهى رحم كنيد، گرچه يكسال راه برويد.
* كسى كه صلهى رحم را ترك كند، بويى از بهشت به او نمىرسد.
امام صادقعليه السلام مىفرمايد: «پدرم سفارش كرد، با افرادى كه با فاميل خود رابطه ندارند، دوست مشو».
هجرت كردن مؤمنان
چهارشنبه 95/08/19
اسلام هجرت را براى گروهى از مردم واجب كرده است. كسانى كه در مناطق كفر و طاغوت زده زندگى مىكنند و
گرفتار ستم و خفقانند و رشد و نجات خود را در هجرت مىيابند بايد هجرت كنند؛ ليكن در برابر اين وظيفه،
وسوسههايى از درون و بيرون به انسان القا مىشود كه در آيات بعد پاسخ اين وسوسهها داده شده است از
جمله:
* خطر مرگ. انسان مىگويد: اگر هجرت كنم، ممكن است مرگ به سراغم بيايد. آيهى بعد مىگويد: هر كجا
باشيد مرگ را مىچشيد.
* دل كندن از مسكن؛ كه براى انسان سخت است و وسوسه مىشود كه هجرت نكند، آيه 58 پاسخ مىدهد كه
بهجاى مسكن دنيا به هجرتكنندگان، غرفههاى بهشتى پاداش مىدهيم.
* سختىهاى هجرت؛ كه گاهى مانع هجرت اهل ايمان است. در آيهى 59 مىفرمايد: اين وسوسه را بايد با صبر
و توكّل بر خداوند حل كرد.
* تأمين معاش. كسى كه در فكر هجرت است، ممكن است بگويد: هجرت، مرا از درآمد و روزى محروم مىكند. در
آيه 60 پاسخ مىدهد: روزىدهنده خداست وحتّى به موجوداتى كه قدرت حمل روزى خود را ندارند روزى مىدهد،
چه رسد به مهاجرانى كه اهل كار و تلاشند.
هجرت، زمينهى پيدايش اخلاص است. كسانى كه هجرت نمىكنند و خود را وابسته به فرد، حزب، منطقه،
قبيله، امكانات و توقّعات اين و آن مىدانند، خواه ناخواه مسائل منطقهاى، نژادى، قبيلهاى، تنگنظرىهاى
برخاسته از حسادتها و رقابتهاى منفى خودىها و بيگانگان، انسان را از اخلاص خارج مىكند، و هجرت به
مناطقى كه مسائل فوق در آن نيست، بهترين زمينه براى پيدايش اخلاص است.
امام باقرعليه السلام ذيل اين آيه فرمودند: از حاكم فاسق پيروى نكنيد و اگر ترسيديد كه آنان سبب فتنه و انحراف
در دين شما شوند، هجرت كنيد. «لاتطيعوا اهل الفسق من الملوك فان خفتموهم اَن يفتنكم عن دينكم فانّ ارضى
واسعة»
شرط ارتباط با خدا از طریق نماز، طهارت و پاکی است
یکشنبه 95/08/16
آیه
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری حَتَّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لا جُنُباً إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ حَتَّی تَغْتَسِلُوا وَ إِنْ کنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیمَّمُوا صَعِیداً طَیباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکمْ وَ أَیدِیکمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً [1]
ترجمه
ای کسانی که ایمان آورده اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا آنکه بدانید چه می گویید. و نیز در حال جنابت نزدیک (مکان) نماز، (مسجد) نشوید، مگر به طور عبوری (و بی توقّف) تا اینکه غسل کنید. و اگر بیمار یا در سفر بودید، یا یکی از شما از جای گودی (کنایه از قضای حاجت) آمد، یا تماسی (و آمیزش جنسی) با زنان داشتید و (در این موارد) آب نیافتید، پس بر زمین (و خاک) پاک و دلپسندی تیمّم کنید، (دو کف دست بر خاک زنید) آنگاه صورت و دست هایتان را مسح کنید، همانا خداوند، بخشنده و آمرزنده است.
نکته ها:
چون تحریم شراب، در صدر اسلام به صورت تدریجی انجام گرفت. ابتدا شراب به عنوان نوشابه نامطلوب معرّفی شد؛ «وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِیلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکراً وَ رِزْقاً حَسَناً»[2] سپس این آیه نازل شد[3] ونماز در حال مستی را نهی کرد، آنگاه زیان آن را بیش از منافعش دانست، «یسْئَلُونَک عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیسِرِ قُلْ فِیهِما إِثْمٌ کبِیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکبَرُ مِنْ نَفْعِهِما»[4] سپس از مصرف آن به عنوان عنصری پلید و شیطانی نهی شد.
إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیسِرُ. . . رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیطانِ [5]
در روایات آمده که از نماز خواندن در حالت خواب آلودگی و کسالت و سنگینی پرهیز کنید. [6]
آیات دیگر نیز نماز خواندن از روی کسالت را از نشانه های منافقان دانسته است. [7]
«غائط» یعنی مکان گود. چون در قدیم گودال هایی برای قضای حاجت فراهم می کردند، غائط کنایه از رفتن برای تخلّی است.
امام صادق علیه السلام فرمود: «صَعید»، موضع بلندی است که آب از آنجا جاری شود. [8]
امام صادق علیه السلام فرمود: مقصود از «لامَسْتُمُ» جماع و آمیزش جنسی است، ولی خداوند ستّار است و ستر را دوست دارد. [9]
پیام ها:
1- مقام نماز به حدی رفیع است که شرابخوار نباید به آن نزدیک شود. «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری »
2- در نماز، تنها اذکار وحرکات کافی نیست، توجّه وشعور لازم است. حَتَّی تَعْلَمُوا. . .
3- عبادات ناآگاهانه، از ارزش بالا برخورددار نیست، گرچه تکلیف را ساقط می کند. «حَتَّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ»
4- در مسجد، نباید با حالت جنابت وارد شد. وَ لا جُنُباً. . .
5- در غسل، شستن تمام بدن لازم است. چون در آیه نام عضو خاصّی برده نشده است. «تَغْتَسِلُوا»
6- احتمال خطر وضرر، یا تکلیف را از انسان برمی دارد و یا سبب تخفیف تکلیف می شود. وَ إِنْ کنْتُمْ مَرْضی. . . فَتَیمَّمُوا
7- در تعبیرات و گفتار، باید ادب را رعایت کرد. «مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ» (تعبیر برگشت از گودی برای قضای حاجت و لمس زنان، کنایه از آمیزش جنسی است. [10])
8- احکام خدا، ترخیص دارد ولی تعطیل ندارد. اگر آب نبود، باید تیمم کرد. «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیمَّمُوا»
9- شرط ارتباط با خدا از طریق نماز، طهارت و پاکی است، وضو یا تیمّم. «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیمَّمُوا»
10- تخفیف احکام، نمودی از رحمت و مغفرت الهی است. فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیمَّمُوا. . . عَفُوًّا غَفُوراً
پی نوشت ها
[1] سوره نساء، آيه 43
[2] نحل، 67.
[3] تفسير عيّاشى.
[4] بقره، 219.
[5] مائده، 90.
[6] كافى، ج 3، ص 371.
[7] نساء، 142 و توبه، 54.
[8] بحار، ج 76، ص 347.
[9] وسائل، ج 20، ص 133.
[10] تهذيبالاحكام، ج 1، ص 22.