قصه وکالت وقصه وکیلی
✅ خدایا…
قصه ی وکالت را زیاد شنیده ام !
اما قصه ی وکیلی چون تو را نه …
? تو که وکیل باشی همه ی حق ها گرفتنی است …
? پرونده ای که تو وکیلش باشی قصه اش ستودنی است …
? از روزی که ایمان آوردم، تو وکیل منی و تنها پناهم …
و تو در این عشق بازی ، پرده از رازی بزرگ برداشتی ، رازی که اسمش را می دانستم اما رسمش را …
? رازی بنام “توکل” …
“توکل” قصه ای است که از روز ازل برایمان خواندی و گفتی در هر تاریکی و پیچ و خم دنیا و حتی درتمام لحظات روشنایی،
? دستانت دردست من است …
? نگران نباش و به من اعتماد کن …
? “توکل"،” توکل” …
و فهمیدم :
“حسبنا الله ونعم الوکیل”
أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1397/09/29 ساعت 08:16:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1397/09/29 @ 02:43:59 ب.ظ
حضرت مادر (س) [عضو]
خدایا جز تو کسی رو ندارم
1397/10/02 @ 08:08:40 ق.ظ
عابدی [عضو]
ممنونم بزرگوار
حضور شما در وبلاگ ما مایه افتخار است
http://ivan.kowsarblog.ir/
1397/09/29 @ 09:45:14 ق.ظ
مدرسه علمیه الهیه شهرستان ساوه [عضو]
بسیار عالی
با کمال افتخار دعوتید…
مسافرت
http://elahie.kowsarblog.ir/