موضوع: "نکات ناب وجالب"

نکات اخلاقی

هر ماه نوری دارد و هر روز نوری دارد که مجانی به در خانه آدم میایند. این ما هستیم که باید این نورها را حفظ بکنیم.

شیعیان امیرالمومنین نزد خدا عزیز هستند. اینها اگر بر نمازها مراقبت کنند، مساله والدین، مساله غیبت و حسن خلق و…. را رعایت کنند، این انوار هر روز به در خانه شان می آید.

منتها ما چه می کنیم؟ این انوار را حفظ نمی کنیم. از یکی از بزرگان علما که با آشیخ حسنعلی(نخودکی اصفهانی) محشور بود، پرسیدم ایشان چگونه به این مقام نزد خدا رسیدند؟ آن ولی خدا جواب داد: “ایشان هرچه بدست می آورد نگه می داشت.” ولی ما انوار را ضایع می کنیم. شب بلند می شود نماز شب می خواند، صبح می نشیند غیبت می کند. نور نماز شب رفت. با یک حرف تلخ این نورها از بین می رود.

شنيدم قصد برگشت از سفر داري،خدا را شكر

شنيدم قصد برگشت از سفر داري،خدا را شكر


شنيدم خواهي از رخ پرده برداري،خدا را شكر


هميشه در فراقت اشك ريزم ،يوسف زهرا


از اينكه نوكري با چشم تر داري،خدا را شكر


نيازي بر طبابت نيست بيمار قديمي را


همين كه از من و حالم خبر داري،خدا را شكر

من اگر اشک به دادم نرسد میشکنم

یا صاحب الزمان(عج)


من اگر اشک به دادم نرسد میشکنم
اگر از یاد تو یادی نکنم میشکنم
بر لب کلبه ی محصور وجود,من در این خلوت خاموش سکوت
اگر از یاد تو یادی نکنم,میشکنم
اگر از هجر تو آهی نکشم
تک و تنها,میشکنم به خدا میشکنم

چقدر خسته ام از این فراق طولانی

چقدر خسته ام از این فراق طولانی

زدست رفته قرارم خودت که می دانی

چه می شود که دمی روبه‌روی بنشینم

چه می شود که مرا نزد خویش بنشانی

خمارو خسته‌و بیمار گشته ام یارا

بریز جرعه‌ای از آن شراب عرفانی

اگر چه سوخته جان و دلم زهجرانت

به جز به عشق تو کی می دهم به ارزانی

فغان ز روز و شب تارو تیره‌ام ای دوست

که ماه پرده‌نشین شد به شام ظلمانی

صبا اگر خبر از کوی یار می‌آری

به مژده می‌دهمت جان و دل به آسانی

بیا گذر کن از این کوی و کوچه گهگاهی

که با عبور تو دل می رود به آسانی

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر

گفتم به اشک از چه روانی ز دیده ام؟

گفتم به اشک از چه روانی ز دیده ام؟

گفتا زبس که ماتمِ هجرانْ کشیده ام

گفتم به اشک از چه بُوَد رنگت ارغوان

گفتا که من همان دلِ در خون تپیده ام

گفتم صبور باش و مرو از کنارِ چشم

گفتا که من حجابِ نگاهِ دو دیده ام

گفتم برای وصلِ نگارمْ چه کرده‌ای؟

گفتا زدیده خونِ فراوانْ چکیده ام

گفتم به اشکْ، مهدیِ زهرا کجاستی؟

گفتا زدل شاهیِ او را شنیده ام

کربُبَلا، طوس و بقیع خانمانِ اوست

امّا هنوز صورتِ ماهش ندیده ام!

اللهم عجل لسیدنا المظلوم الفرج