می خواهم واقعا تغییر کنم و بنده ی خدا شوم باید چه کنم؟

سوال – آیا میل به تغییر و شنیدن این حرفهای خوب ، خودش ارزشمند نیست ؟

پاسخ – چرا . اما با شرط . عزیزی گفت که من روز خودم را با نام خدا آغاز می کنم ولی نماز نمی خوانم . گفتیم که شما سرسفره بنشینید و روزتان را با غذا آغاز کنید ولی غذا نخورید. گفت : نمی شود . گفتم : پس این هم نمی شود . رژیم معنوی را هم باید بخوری .

فقط به صرف اینکه من میل دارم و شما را دوست دارم کافی نیست . من شما را دوست دارم ولی هیچئ وقتی برای شما نمی گذارم . آیا می شود ؟ خیر .

خدا به حضرت موسی گفت که کسانی که می گویند : من را دوست دارند ولی برای در نیمه شب برای نماز خواندن بلند نمی شوند دروغ می گویند . مگر می شود کسی کسی را دوست داشته باشد و دنبال خلوت با او نگردد . پس میل تنها قدم اول است. شرط لازم است ولی کافی نیست .

ما یقین داریم که با این برنامه ها میل تغییر در ما ایجاد می شود و این را خیلی دوست داریم ولی این کفایت نمی کند .

برای اینکه این ارزیابی را دقیق بکنیم قطعا باید چهار قدم برداریم . عزیزان در همه ی امور زندگی به این چهار قدم توجه بیشتری بکنند. مثل این است که من فهمیدم که این ساختمان کج بالا رفته است و میل دارم که آن را درست کنم . اولین قدم این است که برود بپرسد که قدم اول برای درست کردن آن چیست . پس برای اینکه ما بخواهیم این ارزیابی را بکنیم یعنی فهمیدیم که بعضی از مسیرها را خودمان رفته ایم با امید به خودمان و حالا فهمیده ایم که مسیر را اشتباه رفته ایم . سن مان کج بالا رفته ، خانواده مان کج شکل گرفته است ، تربیت ها کج شکل گرفته .

عزیزی که می گوید من بیست و چهار سال دارم و نماز نمی خوانم و نوشیدنی حرام می خورم ، او که در یک شب این جوری نشده است. او بر اساس یک مسیر غلطی به اینجا رسیده است . حالا که او فهمیده باید یک اتفاقی بیفتد . اگر دستی کج جوش بخورد و با گفتن اینکه میل دارم درست بشود ، آیا این دست درست می شود ؟ دوباره او را اتاق عمل می برند و دستش را می شکنند . این کجی ها باید بشکند تا درست بشود و البته سختی هم دارد . هم درد دارد و هم زمان می خواهد و هم متخصص می خواهد . مسئله ی این دست را همه می پذیرند و می گویند که باید پیش جراح برویم و بهترین شکسته بند هم نمی تواند کاری بکند.

مثلا الان ما فهمیدیم که ارتباط مان با پدر و مادرمان غلط بوده است ، یا ارتباط بین زن و شوهر غلط بوده است و میل هم دارند درست کنند ولی به صرف دعا این اتفاق نمی افتد. باید این مسیر را برگردند و آن را درست کنند. کسی هم که توبه کرده ، توبه اش به این نیست که برود سر سجاده بنشیند . توبه اش این است که مسیر را برگردد و درست برود.

من می خواستم قم بروم و از جاده خاکی رفتم و سر از جاده ساوه در آوردم ، باید به اتوبان برگردم و به قم بروم . اگر شما در وسط راه بایستی و بگویی که خدایا من را به قم برسان که نمی رسی .

پس قدم اول ارزیابی است ، میل به تغییر قدم بعدی ، رفتن سراغ دین برای پیدا کردن مسیر ، در مسیر تغییر اکتفا به عقل خودم نکنم . کسی می پرسد که یک پیامک زدن به جنس مخالف چه اشکالی دارد ؟ می گویم که من اصلا کار به گناهش ندارم . اگر قرار بود که من و شما با عقل خودمان تشخیص بدهیم که این درست است یا غلط ، پس جایگاه وحی و دین خدا کجاست ؟

خدایی که در قرآن فرمود که من بوسیله ی وحی به تو پیامبر چیزی را می گویم که باطن عالم است و اگر همه عقل ها را روی هم بگذارید متوجه آن نمی شوید . پس من باید باور کنم در وحی یک چیزهایی است که عقل من به فهم آن نرسیده است . خدا می فرماید : خلوت نکنید . پیامک هم نوعی خلوت است .

شیطان گفته که هر وقت دو تا نامحرم با هم خلوت بکنند سومی نفر من هستم ولی خلوت فقط حضوری نیست . خلوت پیامکی ، نامه ای ، تلفنی ، اینترنتی و چتی هم هست . حتی اگر با نیت پاک هم عکس یک نامحرم را نگاه کنیم باز هم اشکال دارد . پس جای خدا که از همه ی ما داناتر و آگاهتر است کجاست ؟ ما اصلا کار به گناه آن نداریم. خدایی که تو را خلق کرده و خوب می شناسد می گوید این کار را نکن و شما هم بگویید چون تو خدای من هستی و بیشتر از من می فهمی من هم قبول می کنم .

در دانشگاه بچه های خوب برای کار فرهنگی دانشگاه تا دیر وقت دختر و پسر با هم جلسه داشتند . من گفتم که شما خطا کردید . گفتم که راستش را بگویید تابستان دلتان برای این جلسات تنگ نمی شود ؟
اولش فکر می کند که گناهی در آن نیست . وقتی ترک می کند می بیند که دلش برای آن جلسات تنگ شده است و احساس کردم که وابسته به ان شده ام . گفتم : این همان چیزی است که خدا می گوید که من بهتر از تو می فهمم .

اگر قرار است ارزیابی دینی بکنیم دوباره به مسیر اشتباه نرویم . من قبلا با عقل خودم جلو رفتم ، اشتباه کردم ، اگر باز هم با عقل خودت جلو بروی دوباره اشتباه می کنی . اگر عقل برادر و خواهر و اقوام را هم بگذارید باز همه با هم اشتباه می کنید .

خدا دو تا چراغ گذاشته است و گفته که این دو تا چراغ باید با هم باشد . هنر چراغ عقل این است که چراغ وحی را پیدا بکند . پس قرار است با تصمیم دین خدا جلو برویم . اگر قرار است ارزیابی کنیم باید شاخص داشته باشیم و شاخص ما خداست . شاخص ما استانداردهای بین المللی نیست . امام زمان (ع) نمی گوید که چرا شما با استانداردهای جهانی پیش نرفتید . می گوید که چرا با استانداردهای دینی پیش نرفتید.

پس اولین قدم در ارزیابی این است که استاندارد هر کاری را از دین بپرسم . چرا داستان ازدواج ها به اینجا رسیده است ؟ ما چند مجلس برای ازدواج درست کرده ایم : بله برون ، شیرینی خوران ، عقد کنان ، پایتختی و … با این همه مجلس یک خرج ازدواج خرجش بیست میلیون تومان می شود. اینها را با عقل خودمان درست کرده ایم . نتیجه اش این میشود که پدر و مادر پول ندارد و جوان هم پول ندارد ، پس پدر به جوان می گوید که ازدواج نکن . پس گناه بکن ، ازدواج نکن . همه هم که نمی توانند عفت پیشه کنند . برگردیم ارزیابی کنیم و ببینیم که کجا پای مان را اشتباه گذاشته ایم .

شأن جایی است که من بندگی خدا کنم . هر چه خلاف بندگی خدا شد دون شأن ماست .

پس برای ارزیابی ملاک دین است و باید از دین بپرسیم . از بقال ، قصاب و دکتر نپرسم بلکه از کارشناس دین بپرسم .

پس اول سراغ پرسش از دین برویم . دوم وقتی دین حکم را گفت تسلیم دین باشیم . اگر قرار بود که خودمان تصمیم بگیریم و اشکالش را بفهمیم ، پس جایگاه دین کجاست ؟ حکم خدا کجاست ؟

یکی از دستورات دین برای شما خانم ها این است که جایی که ضرورت اقتضا نمی کند ارتباط تان را با نامحرم کم کنید. اگر شغل ، درس و خرید ضروری اقتضا می کند اشکالی ندارد . وقتی گفتیم ضرورت یعنی برای دلم ، خوش و بش کردن ، تفریح کردن و چت کردن نیست . حضرت فاطمه فرمود : بهترین زن این است که هم نامحرم ها او را کمتر ببینند و هم او کمتر نامحرم ها را ببیند . اگر بگویم این حرف قدیمی است معلوم است که نمی خواهم تسلیم بشوم و میل به تغییر کمی صوری است . حضرت زهرا سیده نساء العالمین است . یعنی ایشان تا قیامت برای همه الگو است. یکی از جملات حضرت مهدی (عج ) این است که مادرم برای من الگوی حسنه است در حالیکه ایشان آرزوی و الگوی همه هستند .

پس یکی از متخصصین دین بپرسیم و دیگر اینکه اگر پرسیدیم تسلیم باشیم . بعضی ها سوال می پرسند و وقتی حکم دین را به آنها می گوییم ، می گویند که راه دیگری ندارد مثل وقتی که به اداره ها می رویم می گوییم که یک کارش بکنید . شما جواب دین را می خواهید یا جوابی که خودتان دوست دارید ؟ آیا تحمل جواب دین را دارید ؟ یعنی تحمل شکستن آن استخوان دست را ندارید .

  • 5 stars
    آرامش یاس
    نظر از: آرامش یاس
    1396/07/11 @ 05:08:11 ب.ظ

    آرامش یاس [بازدید کننده]

    بسیار عالی بود…ولی از انجا که مقداری طولانیست شاید همه موفق به خواندن نشوند…اگر میشد در قالب تصویر ارائه شود عالی تر می شد…

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.