موانع نماز قسمت ششم: به خاطر یک مشکل نماز نمی خوانند!
موانع نماز قسمت ششم: به خاطر یک مشکل نماز نمی خوانند!
حجة الاسلام قرائتی:
يك مشكلي پيدا كرده به خاطر آن مشكل نماز برايش سنگين شده است. دختر خانم خوب نماز هم بخوان. آقاي قرائتي! من يك چنين مشكلي دارم، خوب حالا نماز نخواني حل ميشود؟ نماز بخواني ممكن است حل شود، ولي نماز نخواني مثل اينكه بخواهد خودكشي كند. حالا خودكشي كني مشكلت حل ميشود؟ شما اگر يك مشكلي داري، خودكشي كني، حل كه نميشود تازه از چاله در چاه ميافتي. از مشكل دنيايي وارد مشكل اخروي و آخرتي ميشويم.
چه فكري ميكني كه حالا كه فقير هستم، حالا كه اين مشكل را دارم. حالا كه من كنكور رد شدم. ببينم چه كسي گفت كه هركس در كنكور رد شود بدبخت است؟
آنهايي كه يك مشكلي دارند به خاطر آن مشكل يك خرده سر سنگين هستند با خدا، بايد گفت: خانم، آقا تو كه مشكل داري، نبايد كمالاتت را نگاه كني؟
اَه… سحر بيدار نشديم دوباره بايد گرسنه روزه بگيريم. بيا! تو كه ميگويي: اَه… دو شب سحر بيدار نشدي. 28 شب سحر بيدار شدي.
يك چيزي يادت رفت، اَه… چرا ميگويي اَه… ميليونها بار چيز يادت نرفته، يك پنج بار هم يادت ميرود.
اَه… خدا براي چه اين زنبور را آفريد؟ ما را گزيد و نگذاشت بخوابيم. آقاجان! هزاران شب بدون زنبور خوابيدي، حالا يك شب… خوب اينها بايد باشد كه آدم بفهمد.
نميدانم اين را گفتم يا نه؟ يكوقت كلاغي ميپريد يك چيزي از شكم كلاغ در سر و صورت يك نفر ريخت. تا رفت بگويد: اَه… گفت: بَه! گفتيم: چرا ميگويي به؟ گفت: حالا اگر گاوها ميپريدند ما چه خاكي بر سرمان ميكرديم؟ (خنده حضار)
اگر شما ماشينت به نرده خورد نگو: اَه… پياده شو ببين كنار نرده دره بود، بايد بگويي: به! اگر اين نرده نبود من در دره افتاده بودم. قرآن ميگويد: نعمتها را چپه كن تا بداني. «إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً» اگر صبح بلند شدي هرچه كندي به آب نرسيدي، «فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعينٍ» (ملك/30) چه ميكردي؟ اگر آب را تلخ ميكرديم چه ميكردي؟ «لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجا» (واقعه/70) اگر بخواهيم آب را تلخ ميكنيم. اگر درختها را خشك نگه ميداشتيم ديگر سبز نميشد چه خاكي بر سرمان ميكرديم.
ما گاهي وقتها يك چيزي را كه نداريم برجسته ميدانيم، آنوقت چيزهايي را كه داريم پيدا نيست. كسي بود چشم نداشت، دست و پا هم نداشت. هي ميگفت: الحمدلله رب العالمين! الحمدلله! گفتند: آقا!تو چه داري كه الحمدلله ميگويي؟ نه چشم داري. نه دست داري. نه پا داري. يك تكه گوشت فلج، گفت: ميداني خدا من را چه كرده است؟ هركس به من نگاه ميكند ميگويد: الحمدلله رب العالمين! پس من وسيله شدم و رابطه شدم بين مخلوق و خالق! مخلوقهاي غافل، به من نگاه ميكنند. از غفلت در ميآيند و الحمدلله ميگويند. پس من واسطهي فيض شدم.
ببينيد هر چيزي را بايد با يك زاويهاي نگاه كرد.
برنامه ی درس هایی از قرآن کریم با موضوع موانع نماز
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1396/03/22 ساعت 11:05:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |