دل...
بسم الله النور
نه دل دارم نه با دل کار دارم
که در دل غصه ی دلدار دارم
به لبهایم هزاران بار آه و
به چشمم حسرت دیدار دارم
نه ماهی دارم و نه آفتابی
همیشه آسمانی تار دارم
میاید می رود هر روز بی او
دل خونی از این تکرار دارم
کلافی از نداری ها به دستم
عزیزی را سر بازار دارم
هرآنکس که نمی داند بداند
که هستم را ز دست یار دارم
شب جمعه ست و امشب کربلایم
شب جمعه ست و غم بسیار دارم
لبان تشنه هرشب روضه ای را
به یادش لحظه افطار دارم
اللهم عجل لمولانا الغریب الفرج
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1395/10/05 ساعت 09:13:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید