موضوع: "مناسبت ها"

آرزو

اگرچه تنها هنرِ من، گریاندنِ تو ست؛ ولی به خدا قسم که جز خندیدن‌ات

آرزویی نداشتم.

دنیای من، دنیای آینه‌ها ست که هر چه در آن خواهی یافت، عکسِ حقیقتِ

زنده‌گی ست.
چه سیاه‌بخت‌اند آنان که به نیّتِ خیر، همواره در معرضِ اتهام‌اند!

و چه نگون‌بخت‌اند آنان که با همه‌ی صداقت‌ها، همیشه متهم به دروغ

می‌شوند!

دنیا چرا این‌گونه است؟

چرا کارِ جهان درست نیست؟

و چرا این جورچین، جور، چیده نمی‌شود؟

تلاش نکن که بیش از اندازه مهربان باشی؛ چرا که مهربانی‌ی بسیار، خود،

اعترافِ به نامهربانی ست.
چه قدر می‌کوشی تا عاشق باشی؟ که عشقِ زیاد، خود، گواهِ نفرت است.

همان باش که هستی؛ چون تو را همان‌گونه که هستی دوست می‌دارم.

با عشق، خفه‌ام نکن!

چندان چون کودکی که در آغوشِ فشرده‌ی مادر، جان خواهد داد، نفسم از

این همه علاقه، خواهد گرفت.
بگذار این کودکِ نوپا، در کوچه‌های خطر، بازی کند!

بگذار این نهالِ نورس، در تندبادِ حوادث، پا بگیرد!

بگذار عاطفه، در خلوتی که دست می‌دهد، هوایی تازه کند!

این همه به پوستِ عشق بخیه زدن، جز زخمِ مزمنِ نفرت نخواهد داشت.

دنیای من، دنیای آن‌سوی آینه است که عناصر، عکسِ حقیقتِ خویش‌اند.

در آن دنیا، برای خنداندنِ تو، باید گریست و برای بودنِ تو، باید رفت.

در آن دنیای معکوس؛ اگرچه تنها هنرِ من، گریاندنِ تو ست؛ ولی به خدا

قسم که جز خندیدن‌ات آرزویی نیست.

معجزات وكرامات امام عسكرى(ع)

خداى تعالى پيامبران و اوصياى ايشان (ع) را با معجزاتى كه ديگر افراد بشر از آوردن نظير آنها عاجزند، يارى كرده است تا گواه راستين بر درستى خير و هدايتى باشد كه از طرف خدا براى مردم آورده‏اند، كه اگر اين يارى خدا نبود، آنان در انجام رسالت خود سست مى‏شدند و كسى گفته‏هاى آنان را تصديق نمى‏كرد. از جمله امدادهاى الهى آن است كه آنچه در باطن مردم مى‏گذشت و در اعماق دلهاشان پنهان داشتند و آنچه را كه در آينده اتفاق مى‏افتاد از همه آنها آگاه مى‏فرمود، خداى تعالى اين عنايت را به ائمة هدى (ع) از جمله به امام بزرگوار ابو محمد (ع) فرموده بود كه ما به برخى از موارد مهمى كه از آن حضرت رسيده است اشاره مى‏كنيم:
1- حسن نصيبى نقل كرده، مى‏گويد: در دلم گذشت كه آيا عرق جنب پاك است، يا نه؟ به در منزل امام ابو محمد، حسن عسكرى (ع) آمدم تا از آن حضرت بپرسم، شبانگاه به منزل او رسيدم و در آن جا اقامت كردم چون سفيده صبح دميد امام (ع) از منزل بيرون شد، ديد من خوابيده‏ام، مرا بيدار كرد و فرمود:
«اگر عرق جنب از حلال باشد، آرى پاك است و اگر از حرام باشد، نه.»1
2- اسماعيل بن محمد عباسى روايت كرده، مى‏گويد: از حاجتى كه داشتم خدمت ابو محمد (ع) شكايت كردم و قسم ياد كردم كه نه يك درهم و نه بيشتر، هيچ مبلغى نزد من نيست، امام رو به من كرد و فرمود:
«آيا به دروغ سوگند مى‏خورى، در حالى كه دويست دينار در زير زمين پنهان كرده‏اى؟ البته اين حرف را بدان جهت نمى‏گويم كه چيزى ندهم! (آن وقت رو به غلامش كرد و فرمود:) آنچه همراهت هست به اين مرد بده».
غلام، صد دينار به من داد، سپس رو به من كرد و فرمود:
«تو آن پولهايى را كه دفن كرده‏اى با وجود نياز شديدى كه دارى از دست خواهى داد.»
اسماعيل مى‏گويد: بعدها احتياج پيدا كردم هر چه جستم نيافتم پيگيرى كردم ديدم پسرم جاى آنها را يافته و آنها را دزديده و فرار كرده است .2
3- محمد بن حجر، در خدمت امام ابو محمد (ع) از ظلم و جور عبدالعزيز و يزيد بن عيسى شكايت كرد، امام عليه السلام در پاسخ وى نوشت:
«اما عبدالعزيز را من كفايت كردم و اما يزيد، در برابر خداى عزوجل تو با او بايد بايستيد».
چند روزى بيش نگذشت كه عبدالعزيز هلاك شد و اما يزيد، كه محمد بن حجر را به قتل رساند كه در پيشگاه خدا (براى رسيدگى به حسابشان) بايد حاضر شوند!3
4- از ابوهاشم نقل كرده‏اند،كه گفت: خدمت امام ابو محمد (ع) از تنگناى زندان و سنگينى كنده و زنجير شكايت كردم ،امام (ع) به من نوشت: امروز نماز ظهر را در منزلت خواهى خواند و همين طور شد، از زندان موقع ظهر آزاد شد و نماز را در منزلش به جا آورد. 4
5- ابو هاشم نقل كرده، مى‏گويد: در تنگناى معيشت بودم، خواستم از امام ابو محمد (ع) چيزى مطالبه كنم خجالت كشيدم، وقتى كه به منزل رسيدم ديدم صد دينار برايم فرستاده و نوشته است:
«هر وقت نيازى داشتى از تقاضا شرم مكن! زيرا تو به مقصودت خواهى رسيد.»5
6- ابوهاشم، اين مرد موثق و امين مى‏گويد: از ابو محمد عليه السلام شنيدم كه مى‏فرمود:
«بهشت دروازه‏اى دارد به نام معروف، كه جز اهل خير و نيكوكاران از آن دروازه وارد نشوند.»
من با شنيدن اين سخن، خدا را سپاس گفتم و خوشحال شدم كه احتياجات مردم را برآورده مى‏سازم، امام ابو محمد (ع) رو به من كرد و فرمود:
«آرى، من از آنچه در دلت گذشته آگاهم، براستى كه نيكوكاران در دنيا و در آخرت ،اهل خير به شمار مى‏آيند، اى ابوهاشم خداوند تو را از ايشان قرار دهد و بيامرزد»6
7- محمد بن حمزه دورى، نقل كرده است، مى‏گويد: خدمت امام ابو محمد (ع) نامه‏اى نوشتم و از آن حضرت تقاضا كردم دعا كنند تا ثروتمند شود. زيرا كه در سختى زندگى به سر مى‏بردم و مى‏ترسيم كه كارم به رسوايى كشد، امام (ع) در پاسخ من نوشت:
«مژده باد تو را كه از طرف خداى متعال بى‏نيازى برايت مقدر شده است، پسر عموميت، يحيى بن حمزه از دنيا رفت و صد هزار درهم از او بجا مانده و جز تو وارثى ندارد و بزودى آن مبلغ به دست تو خواهد رسيد، پس شكر خدإ؛ّّه را به جاى آور و مقتصد باشد و از اسراف بپرهيز.»
همان طور كه امام (ع) فرموده بود پس از چند روز خير مرگ پسر عمويم رسيد و آن مبلغ عايد من شد و تنگدستى من برطرف گرديد. حق خدا را دادم و به برادران دينى كمك كردم و پس از آن به اعتدال عمل كردم در صورتى كه قبلاً ولخرجى مى‏كردم‏ 7!
8- محمد بن حسن بن ميمون مى‏گويد: طىّ نامه‏اى كه به خدمت مولايم امام عسكرى (ع) نوشتم از تنگدستى خود شكايت كردم، آنگاه با خود گفتم ؛ مگر امام صادق (ع) نفرموده است:
«تنگدستى با محبت ما بهتر است از ثروتمندى با دشمنان ما، و كشته شدن با ولايت ما بهتر است از زندگى با دشمنان ما».

دعا

استراتژى مبارزه‏ دعاهاى مأثور از خاندان وحى‏علیهم السلام همواره به عنوان استراتژى مبارزه‏بر ضدّ تمام انواع فسادهاى فرهنگى، اجتماعى، سیاسى و.بوده است. مگر نه اینكه دعا قلب را به پروردگار نزدیك مى‏كند.؟ و روح مؤمن رابه آفاق معرفت خدا به تعالى مى‏برد؟ هر گاه معرفت انسان به خدا فزونى‏مى‏گیرد. ایمان او به خدا بیشتر مى‏شود و - در نتیجه - تعهد او به تعالیم‏اسلامى بیشتر مى‏شود، یكى از برجسته‏ترین مصادیق این تعالیم، انقلاب‏بر ضد طاغوتیان و صبر و پایدارى در رویارویى با آنان و تسلیم نشدن دربرابر ابزارهاى بیم دهنده و امیدوار كننده وگمراه‏كننده ایشان است.

كلمات دعا در نزد اهل بیت، كه آن را از رسول خداصلى الله علیه وآله به میراث ‏برده ‏اند، چونان پر مایه ‏ترین گنج و قیمتى ترین غنیمت است. دعا در نزدآنان دایرة المعارفى است الهى. در آنها آیات حكمت و شیوه‏هاى تربیت‏وآگاهیهاى سیاسى و دیدگاههاى فرهنگى را مى‏توان پیدا كرد. دعایى كه امام حسن عسكرى‏علیه السلام به اهل قم آموخت و همچون یك‏منشور سیاسى و سندى جهادى و استراتژى براى حركت و شیوه‏اى مكتبى‏در آن برهه حساس منتشر شد، امروز از گنجینه‏ هاى اهل بیت قلمدادمى‏شود، سزاوار است كه ما شبانه روز به خواندن و تأمّل در این دعابپردازیم، تا شناخت و یقین و ثبات قدم و هدایت بیشترى فراچنگ‏ خویش بیاوریم. اینك بگذارید با هم عبارات این دعا را زمزمه كنیم و درآنها ژرف بیندیشیم: “سپاس خداى را به خاطر شكر نعمتهایش، و طلب افزونى آنها، وجلب‏روزى‏اش، و طلب خالص شدن براى او و در او نه دیگرى، و پناه از ناسپاسى وكفرپیشگى در عظمت و بزرگى او، سپاس كسى كه مى‏داند هر نعمتى كه به او مى‏رسد ازجانب پروردگارش است و هر كیفرى كه به او مى‏رسد به خاطر بدكردارى اوست‏وخدا درود فرستد بر محمّد، بنده وپیامبرش و برگزیده خلقش و وسیله ( پیوند) مؤمنان به رحمتش، و ( نیز) درود بر تبار پاك او ووالیان كار او".
“خدایا! تو خود ( مردم را) به فضل خویش دعوت كردى، و به خواندنت‏فرمودى، واجابت دعا را براى بندگانت ضامن شدى، و ناامید نكردى كسى را كه‏خواسته خود را بر تو عرضه كرد و با حاجت خود قصد (در گاه) تو را كرد، ودستى‏خواهشگر را از عطاى خویش تهى باز نگرداندى، و از عطاى بى عوض خویش ناامیدپس نزدى، و هر كه به سوى تو كوچید تو را نزدیك بیافت، و هر كه بر تو وارد شدموانع سر راه او را برداشتى.

معبودا! و اینك من با خواسته خود (در گاه) تو را قصد كردم، و در فضل تو رادست خواهشم كوبید، و قلبم با خشوع و خوارى با تو راز ونیاز مى‏گوید، و هم‏خود تو را بهترین شفیع خویش به درگاهت یافتم، تو خواهش مرا مى‏دانى پیش ازآنكه به اندیشه‏ام خطور كند یا در خاطرم راه یابد، پس خدایا خواسته‏ام را به‏اجابت وصل كن، و خواهش مرا با رسیدن به حاجتم قرین گردان"."خدایا! كژى فتنه‏ها ما را در بر گرفت، و سرپوش حیرت بر ما چیره گشت،و فرو مایگان و حقیران ما را درهم كوفتند، و آنان كه در دین توبه ایشان اطمینان‏نبود بر ما حاكم شدند، و آن كه حكم تو را معطل گذارد كارهاى ما را به ستم ربود، ودر نابودى بندگانت و در تباه ساختن دیارت كوشید.

خداوندا! فیى‏ء ما پس از تقسیم دست به دست گشت، و امارت ما پس ازمشورت یاوه شد، و پس از انتخاب امّت به منزله میراث در آمدیم، آنگاه باسهم‏یتیم و بیوه زنان (اسباب) موسیقى و نوازندگى خریدارى شد، و در گزینش مؤمنان‏اهل ذمه اختیار دار شدند. و فاسق هر قبیله كارهاى آنان را بر عهده گرفت، پس‏مدافعى ایشان را از هلاكت باز ندارد، و پاسبانى به دیده رحمت به آنها نَنِگرد، آن‏كه داراست جگرى سوخته از تشنگى را سیر نكند، ایشان صاحبان متاعى‏اندكند درسرایى تباه شده، و طلایه‏داران‏مسكنت و بیچارگى‏اند، و خلفاى اندوه و ذلّت.(14)

معبودا! كشتِ باطل درو شد، و نهایت آن در رسید، و ستونهاى آن استوارى‏یافت، وپاره‏هایش فراهم‏آمد، وجوانه‏اش زود سر برزد، وشاخه‏اش‏بالیدن گرفت. خداوندا! دروگرى از حق براى او بیار تا تنه‏اش را درهم‏كوبد، وساقه‏اش رادرهم‏شكند، و كوهانش را ازهم‏بدرد، و بینى‏اش را بر خاك مالد تا باطل با آن‏سیماى پلیدش نهان گردد، و حق با آن زیور زیبایش پدیدار شودخدایا! براى ستم پشتوانه برجاى مگذار مگر كه ویرانش سازى، وسپرى برجاى منه مگر كه آن را بدرى، و وحدت كلمه‏اى قرار مده مگر كه پراكنده‏اش كنى، ولشكرى مجهز براى آن مگذار مگر كه خوارش كنى، و ستونى بر قرار مدار مگر كه‏آن را فروریزى، و بالابرنده درفشى براى آن باقى مگذار مگر كه سر نگونش سازى،و سر سبزى قرار مده مگر كه خشكش گردانى".

خدایا! پس خورشیدش را درهم بپیچ ونورش را ببر، ونامش را محو كن، و به‏حق شَرِّ آن‏را بِكَن، وسپاهیانش را پراكنده‏ساز، ودلهاى ‏یاورانش ‏را آكنده ‏از هراس كن". خداوندا! دنباله‏اى از آن ( باطل) باقى مگذار مگر نابودش كنى، و نه بنیه‏اى جزآنكه با خاك یكسانش نمایى، و نه حلقه‏اى جز آنكه آنها را در هم بكوبیش، و نه‏سلاحى جز آنكه كندش گردانى، و نه مركوبى مگر آنكه هلاكش كنى، و نه بر دوش‏دارنده پرچمى جز آنكه سرنگونش داراى".بار خدایا! یارانش را پس از پیوستگى از هم گسسته دار، و پس از همسخنى‏پراكنده شان فرماى، وپس از چیرگى امّت سر افكنده وخوارشان بدار، و از ( سیماى) روز (گرم و درخشان) عدل و داد براى ما، نقاب برگیر، و آن را جاودانه‏به ما بنمایان بى آنكه ظلمتى در آن باشد، نورى بى آنكه تیرگى با آن باشد، و ابر )پربارانِ( آن را بر ما پیاپى بباران، و بركتش را بر ما فرود آر، و او را بر دشمنانش‏چیرگى بخش و بر آنان كه با او سر ستیز دارند یارى‏اش فرماى.

خداوندا! حق را آشكارى ده، و تاریكى فراگیرستم و سپاهى حیرت را به اوروشن و نورانى كن. خداوندا! دلهاى مرده را بدو جان بخش، وخواستهاى گوناگون‏و آراى پراكنده را به او جمع كن، و حدود ضایع شده و احكام وانهاده (دینت) را بدوبر پاى دار، و شكمهاى از گرسنگى بر آمده را بدو سیر كن، و بدنهاى نا توان وخسته را بدو، راحتى بخش، همچنانكه ما را به خواندن او توفیق عنایت كردى، وغافلان را از اطراف او دور فرمودى، و در دلهاى، مهر او و امید و خوش گمانى به اورا براى اقامه احكامش جاى دادى. پروردگارا بهترین یقینها را در باره او براى ما )به ارمغان( آور، اى آن كه‏تحقّق بخشنده گمانهاى نیكى، و تصدیق‏كننده آرزوهاى به تأخیر افتاده‏اى. خدایا! دروغ كسانى را كه در باره او با تو به ستیز برخاستند ظاهر كن، و به‏واسطه او گمانهاى كسانى‏را كه از رحمت تو مأیوس و ناامید گشته‏اند، باطل فرماى.

بارالها! ما را یكى از اسباب او و یكى از پرچمهاى او و یكى از دژهاى او قرارده، چهره‏هاى ما را به زینت یافتن او شاداب و زیبا گردان، و ما را به نصرت اوارجمند بدار، و نیت ما را نیكو كن تا ما را براى او، بدو پیروز گردانى، وحسودان‏و آنان را كه چشم انتظار رسیدن به پشیمانیها و عقوبتها بر ما هستند به غمِ ما شادمكن، تو خود بى گناهى ما را مى‏بینى، و دل ما را كه هیچ كینه‏اى از آنان در خودنگرفته و آرزوى وقوع بلا بر آنان را ندارد، نظاره‏گر هستى، حال آنكه اینان در باره‏ما پى‏فرصت مى‏گردند، تا چون غافل شدیم بر ما یورش آورند.

خداوندا! تو ما را از خودمان آگهى دادى، و به عیبهاى نهانمان بینا فرمودى، مامى‏ترسیم همین آشكارى اجابت تو ما را از تو غافل بدارد، حال آنكه تو بر آنان كه‏سزاوار نیستند مى‏بخشى، و بر خواهشگران آغازگر نیكى واحسانى، پس برحسب كرم و بخشش وفضل وامتنان خویش‏كار مارا راست‏آور كه تو هر چه خواهى‏كنى و آنچه خواهى حكم دهى، ما به تو روى كرده‏ایم واز گناهان خود ( به درگاه تو) توبه آورده‏ایم". پروردگارا! آن كه به تو مى‏خواند، و بنده تو كه به قسط قیام مى‏كند، محتاج‏رحمت توست، و نیازمند یارى تو بر طاعت، چون آغاز نعمت خویش بودى بر او،و جامه‏هاى كرامت خویش را تو خود بر قامت او پوشاندى، و محبّت طاعت‏خویش را بر او افكندى، و از محبّت خود گامهایش را در دلها استوارى دادى، و او رابر كارهایى كه اهل زمانش از آنها چشم پوشیدند توفیق عمل ارزانى كردى، و او رافریادرَس بندگان ستمدیده قرار دادى، و یاور كسانى كه جز تو یارى نیافتند،وزنده‏كننده احكام وانهاده از كتابت، و بر افرازنده پرچمهاى دینت و سنّتهاى‏پیامبرت كه سلام وصلوات ورحمت وبركات تو بر او وخاندانش باد، قرارش دادى . پس خداوندا او را از عذاب و بلاى تجاوز گران در دژى استوار محافظت‏فرماى، و دلهاى پراكنده دین جویان را به نورش روشنایى بخش، و بهترین چیزى راكه به قیام كنندگان به عدل و دادت از پیروان پیامبران، رساندى به او نیز برسان.
“بار الهى! خوار كن به واسطه او كسى را كه در رجوع به محبّت تو با اوهمكارى نمى‏كند، و آن را كه به دشمنى با او برخاسته است، و با سنگ كوبنده‏خویش بر آن كه در صدد قیام علیه آئینت بكوب و آنرا ذلیل و خوار گردان وخشم‏گیربر آن كه به خونخواهى او بر نمى‏خیزد و یارى نمى‏رساند، در حالى كه او به خاطر توبا خویشان و بیگانان در ستیز ودشمنى مى‏افتد كه البته این منّتى است از جانب توبر او نه از او بر تو . كردگارا! پس همچنانكه او جان خویش را در راه تو آماج بیگانگان قرار داد،و در حمایت از مؤمنان براى تو خون خویش را تقدیم كرد ، وشرّ نافرمانان مرتد رادفع كرد تا آنجا كه گناهانى كه آشكارا مى‏كردند پنهان ( و نابود) كرد و آنچه را كه‏عالمان ترك كرده بودند، در حالیكه خداوند از آنها پیمان گرفته بود بر مردم‏آشكارش سازند و نهانش ندارند، ظاهر گرداند و مردم را خواند كه تنها تو را به‏طاعت اختصاص دهند و از آفریده‏هایت براى تو نیازى نگیرند كه فرمانش برتر ازفرمان تو باشد، با آن تلخیهاى سخت و خونبار كه با حواس دلش جرعه جرعه‏نوشید، واندوه و غمهایى كه بر او دست داد، و رویدادهاى مهم بر او هراس انداختندوغصه‏هاى گلوگیر او شد كه گلوها از فرو دادنش ناتوان گشتند، و هیچ كسى بر اومهربانى نكرد، از بینندگانى كه به كارى از كارهاى تو مى‏نگریستند، ودستى به‏دگرگون كردن آنها و باز گرداندن آن به حریم محبّت تو بلند نشد.

پس خدایا! او را به یارى خودت پشتگرم فرما، و توانایى او را در آنچه ازانجام آن باز مانده، مثل طرد آنان كه در حریم تو خیمه زده‏اند، بیفزاى و از تأییدخویش در نیرو و قدرت او توانایى قرار ده، و ما را از أنس به او رمیده مكن، و او راپیش از رسیدن به آرمانش كه همان فراگیر كردن صلاح و راستى در همكیشان‏خویش و ظاهر كردن عدل و داد در امّتش مى‏باشد، نمیران". پروردگارا! به خاطر استقبالى كه از قیام به فرمان تو نشان داد، جایگاهش رادر روز رستاخیز و الا گردان، و پیامبرت، محمّدصلى الله علیه وآله، را كه درود تو بر او ودودمانش باد، به دیدارش و نیز دیدار كسانى كه از دعوت او پیروى كردند شاد بدار،و به خاطر آنچه از او دیدى، مثل قیام به فرمانت پاداش او را كامل عطا كن، و او رادر زندگى‏اش به خود مقرب فرما، و به خوارى ما به واسطه دورى او رحمت آر،و اگر او را از دست دادیم به ضعیفى ما در برابر كسانى كه به همراهى او (قائم) آنهارا سركوب كردیم و دست كسانى كه ما بر آنها چیره گشتیم تا از نافرمانى او دورشان‏سازیم، بر ما دراز گشت، رحم كن و به تفرقه ما پس از الفت ووحدت در زیر سایه‏حمایت او رحم آر، و به حسرت ما هنگام فریاد خواهى از او در جایى كه ما را ازیارى او باز نشاندى، ترحّم فرما . بار خدایا! او را از آنچه بر او بیم مى‏رود ایمن و آسوده قرار ده، وتیرهاى‏نیرنگ را كه از سوى بد كرداران به سوى او و همكارانش ویاورانش بر طاعت ‏پروردگارش، آنان كه سلاح و دژ و پناهگاه و اُنس او گردانیده‏اى، دور گردان.

كسانى‏كه از زن و فرزند خویش دست شستند، واز وطن خود رخت بربستند، و بستر نرم ‏را رها كردند، و از تجارت خود چشم پوشیدند، و زندگیشان را دستخوش زیان‏ساختند، و بى آنكه از سرنوشت خود بگریزند جمع و انجمن خود را رها كردند، وبا بیگانگان كه مددكارشان بودند در آمیختند، و بستگان نزدیك خود را كه‏رویاروى‏آنها ایستادند، ترك گفتند، وپس‏از پشت كردن وگسستن‏در طول عمرشان،دو باره گردهم آمدند، و اسباب متصل به متاع اندك دنیاى گذران را از هم بریدند. پس خداوندا! آنهارا در امن‏حرز وسایه حمایت خویش بگیر، وخشم بندگانى‏كه به دشمنى آهنگ آنها را كرده‏اند از ایشان باز بدار، و به خاطر دعوت ایشان‏ كفایت و یارى خود را بر آنها تمام فرما، و به پشتیبانى و نصرتت آنان را تأیید فرماو با (حق) آنان (باطل) كسانى كه مى‏خواهند نور تو را خاموش كنند، نابود فرما . پروردگارا! به واسطه آنها سراسر آفاق و اقطار جهان را از عدل و داد ورحمت‏و فضیلت آكنده فرما، و مطابق كرم و بخشش خود تلاش آنها را پاس بدار، از همان‏سپاسى كه به بندگانت كه به عدل و داد قیام كردند ارزانى داشتى، و از پاداش خویش ‏آن را بر ایشان ذخیره فرما تا به واسطه آن مراتبشان والا گردد، كه تو هر كار كه ‏خواهى كنى و هر چه خواهى حكم دهى.(15)

 

درسهایى براى زندگى‏

بهترین درسها همان است كه انسان از آنها در زندگانى خویش بهره برمى‏دارد. ائمه هدى‏علیهم السلام آموزشهاى زندگى بخش فراوانى ارائه داده‏اند كه‏اگر ما به فهم آنها نایل شویم نیكبخت ترین مردم در دنیا و نزدیك ترین‏آنها به خشنودى خداوند در آخرت خواهیم بود. در آنچه كه ذیلاً نقل‏ مى‏شود به تأمل در باره پاره‏اى از سخنان امام در این عرصه مهم خواهیم ‏پرداخت:

تا آنجا كه تحمّل دارى، در خواست و سؤال مكن، زیرا براى هر روزى،رزق جدید است و بدان كه پا فشارى و اصرار در سؤال و كمك‏خواستن هیبت‏انسان را از بین مى‏برد وباعث رنج و سختى مى‏گردد. صبر پیشه كن تا خداونددرى بروى تو بازكند كه گذشتن از آن براى تو سهل و آسان باشد. چه نزدیك‏است خداوند كارساز به انسان درمانده، وامنیت و آسایش به شخص فرارى‏ترسان، پس شاید غیرتها نوعى از تأدیب الهى باشد. و بهره‏ها و نصیب‏هامراتبى است، پس بر چیدن میوه‏اى كه نرسیده است عجله مكن، چرا كه دروقت مناسب آنرا بدست خواهى آورد. و بدان، تدبیر كننده كارت بوقتى كه‏كارت را اصلاح كند آگاه‏تر است، به اختیار او در همه امور خود كه بنفع توست‏اطمینان كن، و در بر آوردن حاجات خود قبل از رسیدن وقت آن، عجله منماكه قلب و سینه‏ات، تنگ مى‏شود، و یأس بر تو چیره مى‏شود. و بدان كه ازبراى بخشش، اندازه و مقدارى است كه اگر از آن فزونى یابد، اسراف خواهدبود و از براى مدارا و احتیاط اندازه‏اى است كه هر گاه از آن بیشتر شود، جبن‏و ترس است و از براى اقتصاد و میانه روى مقدار است كه زیادتر از آن بخل‏است و شجاعت را مقدارى است كه افزون آن تهوّر و بى‏باكى است و ازتیزهوش آرام بر حذر باش".(8)

بهترین برادران تو كسى‏است كه گناهت را فراموش كرد و نیكى‏ترابه‏خویش یادآورد. سست ‏حیله ‏ترین ‏دشمنان كسى‏است كه دشمنى خویش‏را آشكار ساخت.
زیبائى چهره، جمال برون است و زیبایى عقل جمال درون است” “سزاوارترین مردم به محبّت كردن، كسى است كه از او امید محبّت كردن‏دارند.
پلیدیها در خانه‏اى قرار داده شدند و دروغ كلید آن خانه است".
نادانى دشمن است، و حلم حكومت، و راحتى دلها را نشناخت آن كه‏حلم، پاره‏هاى اندوه صبر و دشمنى را به وى جرعه جرعه نچشاند.
هر كه بر پشت باطل سوار شد، در سراى پشیمانى فرود آمد.
تقدیرهاى غالب با كشمكش دفع نگردند، و ارزاق نوشته شده را به آزنتوانند بدست آرند، و با امساك نتوان آنها را دفع گرداند".
عطایاى (شخص) كریم تو را پیش او خوب جلوه مى‏دهد و بدونزدیكت مى‏سازد، و عطایاى )شخص( فرو مایه تو را از او دور مى‏كند و به‏نزدش منفورت مى‏سازد".
هر كه پارسایى خوى او باشد و كرم سرشت او و بردبارى عادت اودوستانش زیاد گردد و تمجید بر او فراوان، و با ستایشهایى نیكویى كه از اومى‏كنند بر دشمنانش پیروز مى‏شود.
در تشویق به روزه گرفتن و نماز شب خواندن فرمود: “شب زنده‏دارى گواراتر از خواب است و گرسنگى در خوبى خوراك‏ فزاینده ‏تر.(9) “مؤمن براى مؤمن بركت است و بر كافر حجّت.
دل احمق در دهان اوست و دهان حكیم در دل او.
توجّه به رزقى كه برایت تضمین شده، تو را از كار واجبت باز ندارد".
هیچ عزیزى از حق جدا نشد جز آنكه خوار شد، و خوارى حق رانگرفت مگر آنكه سر فراز شد.
دوست نادان، مایه رنج است.
دو خصلت است كه والاتر از آنها چیزى نیست: ایمان به خداوند و سودرساندن به برادران".
گستاخى‏فرزند بر پدر، در كوچكى، منجر به‏عاق شدن‏در بزرگى‏اش شود.
اظهار شادمانى در برابر شخص غمزده، بى ادبى است.
بهتر از زندگى چیزى است كه اگر از دستش بدهى، زندگى را منفور دارى‏و بدتر از مرگ چیزى است كه چون بر تو فرود آید مرگ را محبوب شمارى".
ریاضت دادن نادان و ترك دادن معتاد از چیزى كه بدان عادت كرده،خود معجزه است.
تواضع نعمتى است كه بر آن حسد نبرند.
آدمى را طورى گرامى ندار كه بر او سخت بگذرد.
هر كه برادرش را نهانى اندرز داد او را آراسته و آن كه در برابر دیگرانش‏پند گفت، زشتش ساخته".
هیچ بلایى نیست مگر اینكه براى خدا در پیرامون آن نعمتى است.
چه زشت است براى مؤمن گرایشى كه او را خوار مى‏كند.(10)

آن حضرت فرمود:
پارساترین مردم كسى است كه به هنگام بر خورد با امور شبهه ناك‏بازایستد، عابدترین مردم كسى است كه فرایض را بر پاى دارد، زاهدترین‏مردم كسى است كه از حرام دست شوید، سخت كوش ترین مردم كسى است‏كه گناهان را ترك گوید.
شما در عمرهاى كاسته شده و روزهاى شمرده شده ( اندك) هستید،ومرگ ناگهان سر مى‏رسد.
هر كه تخم نیكى بكارد خوشى بدرود، و آن كه تخم‏بدى بكارد پشیمانى بدرود.
هر زارعى را همان چیزى است كه مى‏كارد، كندكار را بهره از دست نرود، و آزمند آنچه را كه برایش مقدّر نیست به دست‏نیاورد.
هر كه به خیرى رسد خدایش داده و هر كه از شرّى در امان نگاه داشته‏شود، خدایش نگاه داشته.

در نامه مباركش به ابن بابویه فقیه مشهور، فرموده است: “امّا بعد،تو را اى پیر و معتمد و فقیهم، ابو الحسن على بن حسین قمى، كه خدایت‏براى كسب خشنودیهایش تو را موفّق بدارد و به رحمت خویش از صلب‏تو فرزندانى صالح عطایت فرماید، سفارش مى‏كنم به تقواى خدا و بر پاى‏داشتن نماز و پرداخت زكات كه نماز از مانعان زكات پذیرفته نشود. و تو را سفارش مى‏كنم به آمرزش گناه، و فرو خوردن خشم، و صله‏رحم وهمدلى با برادران، و كوشش در ( جهت رفع) نیازهاى ایشان درسختى وآسانى، و بردبارى در برابر نادانان، و نفقه در دین، و تربیت دركارها و رعایت قرآن، و خوشخویى، و امر به معروف و نهى از منكر كه‏خداوند عزّ و جلّ فرمود: ( لَا خَیرَ فِی كَثِیرٍ مِن نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاَحٍ بَینَ‏النَّاسِ وَمَن یفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً(11) یعنی: در بسیارى از راز گویى اینان هیچ چیزى نهفته نیست مگر آنكه به صدقه‏امر كند یا نیكى یا اصلاح میان مردم، و آن كسى كه از پى خشنودى خدا این كاررا بكند بزودى پاداشى بزرگ عطایش فرماییم. و دورى از تمام زشتیها و بر تو باد گزاردن نماز شب (سه بار این‏دستور را تكرار فرموده) و هر كه نماز شب را كوچك انگارد از ما نیست. پس به وصیت من عمل كن و شیعیانم را بگو تا بدان وادار شوند. و برتو باد انتظار فرج كه پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: “برترین اعمال امّت من، انتظارفرج است"، شیعیان ما همواره در اندوه خواهند بود تا آنكه فرزندم ظهوركند همان كه پیامبرصلى الله علیه وآله بدو مژده داد كه زمین را از عدل و داد پر مى‏كندپس از آنكه از ستم وبیداد پر شده باشد. پس اى پیرو و شیعه من شكیبا باش و همه شیعیانم را به شكیبایى‏فرمان ده كه: ( إِنَّ الْأَرْضَ للَّهِ‏ِ یورِثُهَا مَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ(12) یعنی:
“زمین از آن خداست، آن را به هر كه از بندگانش خواهد به میراث دهد،وفرجام از آنِ پرهیزكاران است و درود بر تو و بر تمام شیعیانم و رحمت و بركات خدا بر ایشان باد. خدا ما را بس است چه خوب وكیل و چه خوب سر پرست و چه‏خوب یاورى است.(13)

سخنان تابناك امام حسن عسکری(ع)

 

سخنان پیامبرصلى الله علیه وآله و خاندان او پرتوهایى هستند كه از جانهاى پاك‏آنان، پس از تابیدن آفتاب قرآن كریم بر آنها، در خشیدن مى‏گیرد. این‏ نور، نور خداست وهدایتى از هدایتهاى خدا. روانهاى نا آرام بدین نور به‏آرامش مى‏رسند و كشتیهاى بیچارگان پس از گردشى سخت در میان امواج ‏شك و تردید، در ساحل امن آنها به راحتى و آسایش دست مى‏یابند.

آنچه‏در سطور زیرین، با یكدیگر مى‏خوانیم كلمات نورانى است كه تاریخ ازگفتارهاى امام در خود جاودان نگاه داشته است. امام حسن عسكرى‏علیه السلام در رهنمودى خردمندانه به یكى از پیروانش‏شیوه شایسته‏اى را كه تبعیت از آن در شرایط بحرانى و دشوار سزاواراست، توصیه مى‏فرماید.

آن حضرت چنین مى‏گوید: “شما را به ترس از خدا و پارسایى در دین خود و كوشش در راه خداوراستگویى توصیه مى‏كنم و به امانت‏دارى از هر كس كه بوده باشد خوب و یابد وفادار باشید، و به طول دادن سجده‏ها و خوش همسایگى سفارش مى‏كنم‏كه محمّدصلى الله علیه وآله بدین روش آمده. در عشایر آنان نماز بخوانید و بر سر جنازه آنهاحضور یابید، و بیمارهاشان را عیادت و حقوقشان را ادا كنید. زیرا هر كس ازشما كه در دیانت خود پارسایى پیشه كرد و راست گفت و امانت‏دار بود و بامردم خوشرفتارى كرد و گفتند این (فرد) یك شیعه است، من از این امرشادمان مى‏شوم. از خدا بپرهیزید و زینتى باشید براى ما و نه مایه زشتى و ننگ. هر گونه ‏دوستى را براى ما جلب كنید و هر زشتى را از ما بگردانید. چون هر خوبى كه‏در باره ما گفته شود ما شایسته آنیم و هر بدى كه در باره ما گفته شود ما چنان‏نیستیم. ما را در كتاب خدا حقّى است، ثابت و قرابتى كه با رسول خداصلى الله علیه وآله‏داریم، و خداوند ما را پاك شمرده و احدى مدّعى این (كرامت) نیست مگردروغگو، خدا و مرگ را بسیار یاد آرید، و قرآن بخوانید و بر پیامبرصلى الله علیه وآله بسیاردرود فرستید كه درود بر رسول خداصلى الله علیه وآله ده حسنه دارد.آنچه را به شما توصیه‏كردم خوب به خاطر سپارید، شما را به خدا مى‏سپارم و بر شما درودمى‏فرستم".(1)

ایمان مردم به رهبرى شاهد و حاضر در میان آنها، بسى مشكلتروگرانتر است از ایمان آوردن آنان به كسى كه از بین آنها رفته و رخت بربسته است. زیرا آنها اگر به رهبر شاهد حاضر ایمان بیاورند، از آنهامى‏خواهد كه از او پیروى كنند و تابع و مطیع دستوراتش باشند و فرمانبرى ‏بسیار گران است بویژه وقتى كه دیدگاهها و منافع با یكدیگر تناقض پیداكنند. از این رو شرایط توقف معروف به (وقف) نزد بسیارى از شیعیان،به هنگام وفات یك امام و جانشینى امامى دیگر پیدا مى‏شود. بسیارى ازاین توقفها از جانب وكلایى بوده كه اموال وحقوق مردم در نزد آنها بوده‏است و طوفان ریاست و شهوت قدرت آنان را به بازى گرفته است.امام حسن عسكرى‏علیه السلام از ناحیه چنین افرادى، آزارهاى بسیارى‏متحمّل شد به طورى كه حتّى مى‏توان گفت آن حضرت بیش از امامان‏پیشین آزار دید و رنج كشید چنانكه خود در حدیثى كه از وى روایت‏ كرده‏ اند، فرموده است: “هیچ كدام از پدرانم آزموده نشدند چنانكه من به خاطر تردید این‏گروه در باره‏ام، آزموده شدم". چه بسا عامل این تردید، شك در استمرار امامت بوده باشد. از این روآن حضرت در رد این شك مى‏فرماید: “اگر این امر (امامت) امرى است كه بدان باور آورده‏اید و براى آن سرتسلیم فرود آورده‏اید مؤقت مى‏بود و سپس از هم گسسته مى‏شد، پس جاى‏شك بود، امّا اگر این امر تا زمانى كه امور خدا ادامه دارد، متصل و ناگسسته است، پس این شك چه معنایى دارد؟!".(2)

آن حضرت به یكى از یاران مورد اعتماد خود به نام اسحاق بن اسماعیل ‏نیشابورى كه نامه ‏هاى فراوانى میان او و امام رد و بدل گشته، نامه‏اى‏مى‏نگارد.در این نامه به احتجاج امام بر امامت و میزان اهمّیت آن برمى‏خوریم. بیایید در این نامه دقت به خرج دهیم.

خداوند ما و شما را در پرده خود نگاه دارد و در همه كارهایت به‏نیروى صنع خویش تو را یار باد، خدایت رحمت كند، نامه‏ات را (خواندم و) فهیمدم ما به شكر خدا و نعمت او اهل بیتى هستیم كه بردوستان خود دلسوزیم، و به احسان پیاپى خدا و بخشش وى بدیشان‏خوشحالیم، و هر نعمتى كه خداى تبارك و تعالى بر آنها ارزانى دارد به‏حساب آوریم. اى اسحاق! خداوند بر تو وهَمتایانت نعمت خود را تمام‏كند، تمام آن كسانى كه خداوند به آنها مهر ورزیده و به نعمت خود آنان راهمچون تو بینا كرده و كمال نعمت خود را به بهشت رفتن آنان، مقدّرداشته است. هر نعمتى هر چه هم والا و با ارزش باشد چیزى نیست جزآنكه - به خاطر سپاس و ستایش خداوند و منزّه دانستن نام‏هاى مقدس او -باید شكر آن ادا شود. و من مى‏گویم “الحمد للَّه” برترین چیزى است كه‏ستاینده خدا او را تا ابد سپاس گزارده در برابر منّتى كه خداوند بر تو نهاده‏است از رحمت خویش و تو را از هلاكت رهایى بخشیده، و راه تو را درگذر از آن گردنه هموار فرموده. به خدا سوگند كه آن گردنه‏اى است بس‏دشوار وگذر از آن سخت و بلایش بزرگ و در كتابهاى پیشینیان از آن یادشده. شما در دوران امام گذشته تا زمانى كه از دنیا رفت و در دوران ‏امامت من كارهایى داشتید كه پسندیده و موفّق نبود.

اى اسحاق! یقیناً بدان كه هر كس از این دنیا كور و نابینا بیرون رفت‏در آخرت هم كور باشد و گمراهتر. اى اسحاق! دیدگان كور نیستند بلكه دلهایى كه درون سینه‏هایندكوراند واین سخن خداست در كتاب استوارش از قول ستمگرى، آنجا كه‏مى‏فرماید: ( قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى‏ وَقَدْ كُنتُ بَصِیراً * قَالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ‏آیاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَكَذلِكَ الْیوْمَ تُنسَى‏(3) یعنی: پروردگارا! چرا مرا كور محشور كردى من بینا بودم. خدا فرماید:اینچنین آیات ما به تو رسید پس آنها را فراموش كردى و (در برابر) تو هم‏امروز فراموش شدى). و كدامین آیت بزرگتر از حجّت خدا بر حقش و امین او در بلادش ‏و گواه او بر بندگانش مى‏باشد؟! كسى كه گذشتگان از پدران نخست او از پیامبرانند و پدران بعدى‏اش‏اوصیا كه درود و بركات خدا بر تمام آنها باد. شما را كجا سرگردان كردند و همچون چهار پایان به كجا رومى‏آورید؟! از حق رخ بر مى‏تابید و به باطل مى‏گرایید، ونعمت خدا را ناسپاسى مى‏كنید یا از كسانى هستید كه به پاره‏اى از كتاب ایمان مى‏آورندوبه پاره‏اى دیگر كفر مى‏ورزند. پس پاداش آن كس كه چنین مى‏كند، ازشما یا غیر شما، چیزى نیست مگر خوارى در زندگى دنیا و عذاب طولانى‏در زندگى پاینده اخروى، و به خدا كه این رسوایى بزرگ است.

خداوند كه از روى منّت و رحمتش بر شما فرایضى مقرّر فرمود، نه‏براى آن بود كه بدانها نیاز داشته، بلكه (قرار دادن این فرایض) رحمتى‏ بود از جانب او كه معبودى جز او نیست، بر شما، تا پلید را، از پاك جداسازد و آنچه را كه در دلهاى شماست بیازماید و آنچه در دلهایتان است‏پاك و صاف كند تا به سوى رحمت خدا سبقت گیرید و جایگاههاى شمادر بهشتش تفاوت یابند. پس بر شما حجّ و عمره و گزاردن نماز وپرداختن زكات و روزه و ولایت را واجب فرمود و درى هم به روى شما گشود كه درهاى فرایض را بدان باز گشایید تا كلیدى (براى رسیدن) به راه ‏او باشد. اگر محمّد و جانشینانش از فرزندانش نبودند شما چون چهارپایان سر گشته مى‏شدید، هیچ كدام از فرایض را در نمى‏یافتید. و آیا مى‏توان به شهرى در آمد جز از راه دروازه ‏اش؟! و چون بر شما منّت نهاد به قرار دادن اولیا (امامان) پس‏ از پیامبرتان،در كتاب خویش فرمود: ( الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلاَمَ‏دِیناً(4) یعنی:امروز دین شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام‏را دین شما پسندیدم). پس براى اولیاى خود بر شما حقوقى قرار داد و شما را به اداى آن دستورفرمود تا آنچه از زن و مال و خوردنى و نوشیدنى بر دوش دارید، براى شماحلال باشند، خداوند فرمود: ( قُل لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى‏(5) یعنی: بگو از شما مزدى بر آن نخواستم جز دوستى با خویشانم).و بدانید كه هر كس بخل ورزد، بر خود بخل ورزیده و خداوند بى نیازاست و شما نیازمندانید كه خدائى جز او نیست، و سخن در باره آنچه به‏سود و زیان شما بود به درازا كشیده شد.(6)

ما به قلّه‏هاى حقایق رسیده‏ایم‏ ائمه‏علیهم السلام به مقام دنیوى یا ثروت و یا شهرت، مباهات نمى‏كردندبلكه فخر آنان به حب خدا و انتساب به رسول خدا و علم و تقوا بود.

آنچه در زیر نقل مى‏شود سخن شكوهمندى است منسوب به امام عسكرى‏كه آن را به خط مبارك ایشان یافته‏اند. در این مكتوب آمده است:

ما به گامهاى نبوّت و ولایت به قلّه‏هاى حقایق رسیده‏ایم و راههاى‏هفتگانه را با نشانهاى فتوّت روشن ساخته‏ایم. ما شیران میدانهاى كارزاریم وابرهاى پر باران. شمشیر و قلم در دنیا و درفش سپاس و دانش در آخرت دركف ماست. فرزندان ما خلفاى دینند وهم پیمانان یقین، و چراغهاى امّتهایندو كلیدهاى بزرگوارى وبخشش. كلیم (موسى‏علیه السلام) را وقتى حلّه نبوّت‏پوشاندند كه ما از او پیمان و فادارى گرفتیم، و روح القدس در بهشت آسمان‏سوّم از باغهاى تازه رسِ ما مى‏چشید، و پیروان ما گروه رستگارانند و دسته‏ پاكان. براى ما یار و نگاهبانند و بر تیرگى باور و مددكار، و بزودى چشمه‏سارهاى زندگى )واقعى( پس از شراره‏هاى آتش براى آنان شكافته مى‏شود".(7)

 

 
مداحی های محرم