موضوع: "مناسبت ها"
آرزو
یکشنبه 95/09/21
اگرچه تنها هنرِ من، گریاندنِ تو ست؛ ولی به خدا قسم که جز خندیدنات
آرزویی نداشتم.
دنیای من، دنیای آینهها ست که هر چه در آن خواهی یافت، عکسِ حقیقتِ
زندهگی ست.
چه سیاهبختاند آنان که به نیّتِ خیر، همواره در معرضِ اتهاماند!
و چه نگونبختاند آنان که با همهی صداقتها، همیشه متهم به دروغ
میشوند!
دنیا چرا اینگونه است؟
چرا کارِ جهان درست نیست؟
و چرا این جورچین، جور، چیده نمیشود؟
تلاش نکن که بیش از اندازه مهربان باشی؛ چرا که مهربانیی بسیار، خود،
اعترافِ به نامهربانی ست.
چه قدر میکوشی تا عاشق باشی؟ که عشقِ زیاد، خود، گواهِ نفرت است.
همان باش که هستی؛ چون تو را همانگونه که هستی دوست میدارم.
با عشق، خفهام نکن!
چندان چون کودکی که در آغوشِ فشردهی مادر، جان خواهد داد، نفسم از
این همه علاقه، خواهد گرفت.
بگذار این کودکِ نوپا، در کوچههای خطر، بازی کند!
بگذار این نهالِ نورس، در تندبادِ حوادث، پا بگیرد!
بگذار عاطفه، در خلوتی که دست میدهد، هوایی تازه کند!
این همه به پوستِ عشق بخیه زدن، جز زخمِ مزمنِ نفرت نخواهد داشت.
دنیای من، دنیای آنسوی آینه است که عناصر، عکسِ حقیقتِ خویشاند.
در آن دنیا، برای خنداندنِ تو، باید گریست و برای بودنِ تو، باید رفت.
در آن دنیای معکوس؛ اگرچه تنها هنرِ من، گریاندنِ تو ست؛ ولی به خدا
قسم که جز خندیدنات آرزویی نیست.
معجزات وكرامات امام عسكرى(ع)
پنجشنبه 95/09/18
خداى تعالى پيامبران و اوصياى ايشان (ع) را با معجزاتى كه ديگر افراد بشر از آوردن نظير آنها عاجزند، يارى كرده است تا گواه راستين بر درستى خير و هدايتى باشد كه از طرف خدا براى مردم آوردهاند، كه اگر اين يارى خدا نبود، آنان در انجام رسالت خود سست مىشدند و كسى گفتههاى آنان را تصديق نمىكرد. از جمله امدادهاى الهى آن است كه آنچه در باطن مردم مىگذشت و در اعماق دلهاشان پنهان داشتند و آنچه را كه در آينده اتفاق مىافتاد از همه آنها آگاه مىفرمود، خداى تعالى اين عنايت را به ائمة هدى (ع) از جمله به امام بزرگوار ابو محمد (ع) فرموده بود كه ما به برخى از موارد مهمى كه از آن حضرت رسيده است اشاره مىكنيم:
1- حسن نصيبى نقل كرده، مىگويد: در دلم گذشت كه آيا عرق جنب پاك است، يا نه؟ به در منزل امام ابو محمد، حسن عسكرى (ع) آمدم تا از آن حضرت بپرسم، شبانگاه به منزل او رسيدم و در آن جا اقامت كردم چون سفيده صبح دميد امام (ع) از منزل بيرون شد، ديد من خوابيدهام، مرا بيدار كرد و فرمود:
«اگر عرق جنب از حلال باشد، آرى پاك است و اگر از حرام باشد، نه.»1
2- اسماعيل بن محمد عباسى روايت كرده، مىگويد: از حاجتى كه داشتم خدمت ابو محمد (ع) شكايت كردم و قسم ياد كردم كه نه يك درهم و نه بيشتر، هيچ مبلغى نزد من نيست، امام رو به من كرد و فرمود:
«آيا به دروغ سوگند مىخورى، در حالى كه دويست دينار در زير زمين پنهان كردهاى؟ البته اين حرف را بدان جهت نمىگويم كه چيزى ندهم! (آن وقت رو به غلامش كرد و فرمود:) آنچه همراهت هست به اين مرد بده».
غلام، صد دينار به من داد، سپس رو به من كرد و فرمود:
«تو آن پولهايى را كه دفن كردهاى با وجود نياز شديدى كه دارى از دست خواهى داد.»
اسماعيل مىگويد: بعدها احتياج پيدا كردم هر چه جستم نيافتم پيگيرى كردم ديدم پسرم جاى آنها را يافته و آنها را دزديده و فرار كرده است .2
3- محمد بن حجر، در خدمت امام ابو محمد (ع) از ظلم و جور عبدالعزيز و يزيد بن عيسى شكايت كرد، امام عليه السلام در پاسخ وى نوشت:
«اما عبدالعزيز را من كفايت كردم و اما يزيد، در برابر خداى عزوجل تو با او بايد بايستيد».
چند روزى بيش نگذشت كه عبدالعزيز هلاك شد و اما يزيد، كه محمد بن حجر را به قتل رساند كه در پيشگاه خدا (براى رسيدگى به حسابشان) بايد حاضر شوند!3
4- از ابوهاشم نقل كردهاند،كه گفت: خدمت امام ابو محمد (ع) از تنگناى زندان و سنگينى كنده و زنجير شكايت كردم ،امام (ع) به من نوشت: امروز نماز ظهر را در منزلت خواهى خواند و همين طور شد، از زندان موقع ظهر آزاد شد و نماز را در منزلش به جا آورد. 4
5- ابو هاشم نقل كرده، مىگويد: در تنگناى معيشت بودم، خواستم از امام ابو محمد (ع) چيزى مطالبه كنم خجالت كشيدم، وقتى كه به منزل رسيدم ديدم صد دينار برايم فرستاده و نوشته است:
«هر وقت نيازى داشتى از تقاضا شرم مكن! زيرا تو به مقصودت خواهى رسيد.»5
6- ابوهاشم، اين مرد موثق و امين مىگويد: از ابو محمد عليه السلام شنيدم كه مىفرمود:
«بهشت دروازهاى دارد به نام معروف، كه جز اهل خير و نيكوكاران از آن دروازه وارد نشوند.»
من با شنيدن اين سخن، خدا را سپاس گفتم و خوشحال شدم كه احتياجات مردم را برآورده مىسازم، امام ابو محمد (ع) رو به من كرد و فرمود:
«آرى، من از آنچه در دلت گذشته آگاهم، براستى كه نيكوكاران در دنيا و در آخرت ،اهل خير به شمار مىآيند، اى ابوهاشم خداوند تو را از ايشان قرار دهد و بيامرزد»6
7- محمد بن حمزه دورى، نقل كرده است، مىگويد: خدمت امام ابو محمد (ع) نامهاى نوشتم و از آن حضرت تقاضا كردم دعا كنند تا ثروتمند شود. زيرا كه در سختى زندگى به سر مىبردم و مىترسيم كه كارم به رسوايى كشد، امام (ع) در پاسخ من نوشت:
«مژده باد تو را كه از طرف خداى متعال بىنيازى برايت مقدر شده است، پسر عموميت، يحيى بن حمزه از دنيا رفت و صد هزار درهم از او بجا مانده و جز تو وارثى ندارد و بزودى آن مبلغ به دست تو خواهد رسيد، پس شكر خدإ؛ّّه را به جاى آور و مقتصد باشد و از اسراف بپرهيز.»
همان طور كه امام (ع) فرموده بود پس از چند روز خير مرگ پسر عمويم رسيد و آن مبلغ عايد من شد و تنگدستى من برطرف گرديد. حق خدا را دادم و به برادران دينى كمك كردم و پس از آن به اعتدال عمل كردم در صورتى كه قبلاً ولخرجى مىكردم 7!
8- محمد بن حسن بن ميمون مىگويد: طىّ نامهاى كه به خدمت مولايم امام عسكرى (ع) نوشتم از تنگدستى خود شكايت كردم، آنگاه با خود گفتم ؛ مگر امام صادق (ع) نفرموده است:
«تنگدستى با محبت ما بهتر است از ثروتمندى با دشمنان ما، و كشته شدن با ولايت ما بهتر است از زندگى با دشمنان ما».
دعا
پنجشنبه 95/09/18
استراتژى مبارزه دعاهاى مأثور از خاندان وحىعلیهم السلام همواره به عنوان استراتژى مبارزهبر ضدّ تمام انواع فسادهاى فرهنگى، اجتماعى، سیاسى و.بوده است. مگر نه اینكه دعا قلب را به پروردگار نزدیك مىكند.؟ و روح مؤمن رابه آفاق معرفت خدا به تعالى مىبرد؟ هر گاه معرفت انسان به خدا فزونىمىگیرد. ایمان او به خدا بیشتر مىشود و - در نتیجه - تعهد او به تعالیماسلامى بیشتر مىشود، یكى از برجستهترین مصادیق این تعالیم، انقلاببر ضد طاغوتیان و صبر و پایدارى در رویارویى با آنان و تسلیم نشدن دربرابر ابزارهاى بیم دهنده و امیدوار كننده وگمراهكننده ایشان است.
كلمات دعا در نزد اهل بیت، كه آن را از رسول خداصلى الله علیه وآله به میراث برده اند، چونان پر مایه ترین گنج و قیمتى ترین غنیمت است. دعا در نزدآنان دایرة المعارفى است الهى. در آنها آیات حكمت و شیوههاى تربیتوآگاهیهاى سیاسى و دیدگاههاى فرهنگى را مىتوان پیدا كرد. دعایى كه امام حسن عسكرىعلیه السلام به اهل قم آموخت و همچون یكمنشور سیاسى و سندى جهادى و استراتژى براى حركت و شیوهاى مكتبىدر آن برهه حساس منتشر شد، امروز از گنجینه هاى اهل بیت قلمدادمىشود، سزاوار است كه ما شبانه روز به خواندن و تأمّل در این دعابپردازیم، تا شناخت و یقین و ثبات قدم و هدایت بیشترى فراچنگ خویش بیاوریم. اینك بگذارید با هم عبارات این دعا را زمزمه كنیم و درآنها ژرف بیندیشیم: “سپاس خداى را به خاطر شكر نعمتهایش، و طلب افزونى آنها، وجلبروزىاش، و طلب خالص شدن براى او و در او نه دیگرى، و پناه از ناسپاسى وكفرپیشگى در عظمت و بزرگى او، سپاس كسى كه مىداند هر نعمتى كه به او مىرسد ازجانب پروردگارش است و هر كیفرى كه به او مىرسد به خاطر بدكردارى اوستوخدا درود فرستد بر محمّد، بنده وپیامبرش و برگزیده خلقش و وسیله ( پیوند) مؤمنان به رحمتش، و ( نیز) درود بر تبار پاك او ووالیان كار او".
“خدایا! تو خود ( مردم را) به فضل خویش دعوت كردى، و به خواندنتفرمودى، واجابت دعا را براى بندگانت ضامن شدى، و ناامید نكردى كسى را كهخواسته خود را بر تو عرضه كرد و با حاجت خود قصد (در گاه) تو را كرد، ودستىخواهشگر را از عطاى خویش تهى باز نگرداندى، و از عطاى بى عوض خویش ناامیدپس نزدى، و هر كه به سوى تو كوچید تو را نزدیك بیافت، و هر كه بر تو وارد شدموانع سر راه او را برداشتى.
معبودا! و اینك من با خواسته خود (در گاه) تو را قصد كردم، و در فضل تو رادست خواهشم كوبید، و قلبم با خشوع و خوارى با تو راز ونیاز مىگوید، و همخود تو را بهترین شفیع خویش به درگاهت یافتم، تو خواهش مرا مىدانى پیش ازآنكه به اندیشهام خطور كند یا در خاطرم راه یابد، پس خدایا خواستهام را بهاجابت وصل كن، و خواهش مرا با رسیدن به حاجتم قرین گردان"."خدایا! كژى فتنهها ما را در بر گرفت، و سرپوش حیرت بر ما چیره گشت،و فرو مایگان و حقیران ما را درهم كوفتند، و آنان كه در دین توبه ایشان اطمیناننبود بر ما حاكم شدند، و آن كه حكم تو را معطل گذارد كارهاى ما را به ستم ربود، ودر نابودى بندگانت و در تباه ساختن دیارت كوشید.
خداوندا! فیىء ما پس از تقسیم دست به دست گشت، و امارت ما پس ازمشورت یاوه شد، و پس از انتخاب امّت به منزله میراث در آمدیم، آنگاه باسهمیتیم و بیوه زنان (اسباب) موسیقى و نوازندگى خریدارى شد، و در گزینش مؤمناناهل ذمه اختیار دار شدند. و فاسق هر قبیله كارهاى آنان را بر عهده گرفت، پسمدافعى ایشان را از هلاكت باز ندارد، و پاسبانى به دیده رحمت به آنها نَنِگرد، آنكه داراست جگرى سوخته از تشنگى را سیر نكند، ایشان صاحبان متاعىاندكند درسرایى تباه شده، و طلایهدارانمسكنت و بیچارگىاند، و خلفاى اندوه و ذلّت.(14)
معبودا! كشتِ باطل درو شد، و نهایت آن در رسید، و ستونهاى آن استوارىیافت، وپارههایش فراهمآمد، وجوانهاش زود سر برزد، وشاخهاشبالیدن گرفت. خداوندا! دروگرى از حق براى او بیار تا تنهاش را درهمكوبد، وساقهاش رادرهمشكند، و كوهانش را ازهمبدرد، و بینىاش را بر خاك مالد تا باطل با آنسیماى پلیدش نهان گردد، و حق با آن زیور زیبایش پدیدار شودخدایا! براى ستم پشتوانه برجاى مگذار مگر كه ویرانش سازى، وسپرى برجاى منه مگر كه آن را بدرى، و وحدت كلمهاى قرار مده مگر كه پراكندهاش كنى، ولشكرى مجهز براى آن مگذار مگر كه خوارش كنى، و ستونى بر قرار مدار مگر كهآن را فروریزى، و بالابرنده درفشى براى آن باقى مگذار مگر كه سر نگونش سازى،و سر سبزى قرار مده مگر كه خشكش گردانى".
خدایا! پس خورشیدش را درهم بپیچ ونورش را ببر، ونامش را محو كن، و بهحق شَرِّ آنرا بِكَن، وسپاهیانش را پراكندهساز، ودلهاى یاورانش را آكنده از هراس كن". خداوندا! دنبالهاى از آن ( باطل) باقى مگذار مگر نابودش كنى، و نه بنیهاى جزآنكه با خاك یكسانش نمایى، و نه حلقهاى جز آنكه آنها را در هم بكوبیش، و نهسلاحى جز آنكه كندش گردانى، و نه مركوبى مگر آنكه هلاكش كنى، و نه بر دوشدارنده پرچمى جز آنكه سرنگونش داراى".بار خدایا! یارانش را پس از پیوستگى از هم گسسته دار، و پس از همسخنىپراكنده شان فرماى، وپس از چیرگى امّت سر افكنده وخوارشان بدار، و از ( سیماى) روز (گرم و درخشان) عدل و داد براى ما، نقاب برگیر، و آن را جاودانهبه ما بنمایان بى آنكه ظلمتى در آن باشد، نورى بى آنكه تیرگى با آن باشد، و ابر )پربارانِ( آن را بر ما پیاپى بباران، و بركتش را بر ما فرود آر، و او را بر دشمنانشچیرگى بخش و بر آنان كه با او سر ستیز دارند یارىاش فرماى.
خداوندا! حق را آشكارى ده، و تاریكى فراگیرستم و سپاهى حیرت را به اوروشن و نورانى كن. خداوندا! دلهاى مرده را بدو جان بخش، وخواستهاى گوناگونو آراى پراكنده را به او جمع كن، و حدود ضایع شده و احكام وانهاده (دینت) را بدوبر پاى دار، و شكمهاى از گرسنگى بر آمده را بدو سیر كن، و بدنهاى نا توان وخسته را بدو، راحتى بخش، همچنانكه ما را به خواندن او توفیق عنایت كردى، وغافلان را از اطراف او دور فرمودى، و در دلهاى، مهر او و امید و خوش گمانى به اورا براى اقامه احكامش جاى دادى. پروردگارا بهترین یقینها را در باره او براى ما )به ارمغان( آور، اى آن كهتحقّق بخشنده گمانهاى نیكى، و تصدیقكننده آرزوهاى به تأخیر افتادهاى. خدایا! دروغ كسانى را كه در باره او با تو به ستیز برخاستند ظاهر كن، و بهواسطه او گمانهاى كسانىرا كه از رحمت تو مأیوس و ناامید گشتهاند، باطل فرماى.
بارالها! ما را یكى از اسباب او و یكى از پرچمهاى او و یكى از دژهاى او قرارده، چهرههاى ما را به زینت یافتن او شاداب و زیبا گردان، و ما را به نصرت اوارجمند بدار، و نیت ما را نیكو كن تا ما را براى او، بدو پیروز گردانى، وحسودانو آنان را كه چشم انتظار رسیدن به پشیمانیها و عقوبتها بر ما هستند به غمِ ما شادمكن، تو خود بى گناهى ما را مىبینى، و دل ما را كه هیچ كینهاى از آنان در خودنگرفته و آرزوى وقوع بلا بر آنان را ندارد، نظارهگر هستى، حال آنكه اینان در بارهما پىفرصت مىگردند، تا چون غافل شدیم بر ما یورش آورند.
خداوندا! تو ما را از خودمان آگهى دادى، و به عیبهاى نهانمان بینا فرمودى، مامىترسیم همین آشكارى اجابت تو ما را از تو غافل بدارد، حال آنكه تو بر آنان كهسزاوار نیستند مىبخشى، و بر خواهشگران آغازگر نیكى واحسانى، پس برحسب كرم و بخشش وفضل وامتنان خویشكار مارا راستآور كه تو هر چه خواهىكنى و آنچه خواهى حكم دهى، ما به تو روى كردهایم واز گناهان خود ( به درگاه تو) توبه آوردهایم". پروردگارا! آن كه به تو مىخواند، و بنده تو كه به قسط قیام مىكند، محتاجرحمت توست، و نیازمند یارى تو بر طاعت، چون آغاز نعمت خویش بودى بر او،و جامههاى كرامت خویش را تو خود بر قامت او پوشاندى، و محبّت طاعتخویش را بر او افكندى، و از محبّت خود گامهایش را در دلها استوارى دادى، و او رابر كارهایى كه اهل زمانش از آنها چشم پوشیدند توفیق عمل ارزانى كردى، و او رافریادرَس بندگان ستمدیده قرار دادى، و یاور كسانى كه جز تو یارى نیافتند،وزندهكننده احكام وانهاده از كتابت، و بر افرازنده پرچمهاى دینت و سنّتهاىپیامبرت كه سلام وصلوات ورحمت وبركات تو بر او وخاندانش باد، قرارش دادى . پس خداوندا او را از عذاب و بلاى تجاوز گران در دژى استوار محافظتفرماى، و دلهاى پراكنده دین جویان را به نورش روشنایى بخش، و بهترین چیزى راكه به قیام كنندگان به عدل و دادت از پیروان پیامبران، رساندى به او نیز برسان.
“بار الهى! خوار كن به واسطه او كسى را كه در رجوع به محبّت تو با اوهمكارى نمىكند، و آن را كه به دشمنى با او برخاسته است، و با سنگ كوبندهخویش بر آن كه در صدد قیام علیه آئینت بكوب و آنرا ذلیل و خوار گردان وخشمگیربر آن كه به خونخواهى او بر نمىخیزد و یارى نمىرساند، در حالى كه او به خاطر توبا خویشان و بیگانان در ستیز ودشمنى مىافتد كه البته این منّتى است از جانب توبر او نه از او بر تو . كردگارا! پس همچنانكه او جان خویش را در راه تو آماج بیگانگان قرار داد،و در حمایت از مؤمنان براى تو خون خویش را تقدیم كرد ، وشرّ نافرمانان مرتد رادفع كرد تا آنجا كه گناهانى كه آشكارا مىكردند پنهان ( و نابود) كرد و آنچه را كهعالمان ترك كرده بودند، در حالیكه خداوند از آنها پیمان گرفته بود بر مردمآشكارش سازند و نهانش ندارند، ظاهر گرداند و مردم را خواند كه تنها تو را بهطاعت اختصاص دهند و از آفریدههایت براى تو نیازى نگیرند كه فرمانش برتر ازفرمان تو باشد، با آن تلخیهاى سخت و خونبار كه با حواس دلش جرعه جرعهنوشید، واندوه و غمهایى كه بر او دست داد، و رویدادهاى مهم بر او هراس انداختندوغصههاى گلوگیر او شد كه گلوها از فرو دادنش ناتوان گشتند، و هیچ كسى بر اومهربانى نكرد، از بینندگانى كه به كارى از كارهاى تو مىنگریستند، ودستى بهدگرگون كردن آنها و باز گرداندن آن به حریم محبّت تو بلند نشد.
پس خدایا! او را به یارى خودت پشتگرم فرما، و توانایى او را در آنچه ازانجام آن باز مانده، مثل طرد آنان كه در حریم تو خیمه زدهاند، بیفزاى و از تأییدخویش در نیرو و قدرت او توانایى قرار ده، و ما را از أنس به او رمیده مكن، و او راپیش از رسیدن به آرمانش كه همان فراگیر كردن صلاح و راستى در همكیشانخویش و ظاهر كردن عدل و داد در امّتش مىباشد، نمیران". پروردگارا! به خاطر استقبالى كه از قیام به فرمان تو نشان داد، جایگاهش رادر روز رستاخیز و الا گردان، و پیامبرت، محمّدصلى الله علیه وآله، را كه درود تو بر او ودودمانش باد، به دیدارش و نیز دیدار كسانى كه از دعوت او پیروى كردند شاد بدار،و به خاطر آنچه از او دیدى، مثل قیام به فرمانت پاداش او را كامل عطا كن، و او رادر زندگىاش به خود مقرب فرما، و به خوارى ما به واسطه دورى او رحمت آر،و اگر او را از دست دادیم به ضعیفى ما در برابر كسانى كه به همراهى او (قائم) آنهارا سركوب كردیم و دست كسانى كه ما بر آنها چیره گشتیم تا از نافرمانى او دورشانسازیم، بر ما دراز گشت، رحم كن و به تفرقه ما پس از الفت ووحدت در زیر سایهحمایت او رحم آر، و به حسرت ما هنگام فریاد خواهى از او در جایى كه ما را ازیارى او باز نشاندى، ترحّم فرما . بار خدایا! او را از آنچه بر او بیم مىرود ایمن و آسوده قرار ده، وتیرهاىنیرنگ را كه از سوى بد كرداران به سوى او و همكارانش ویاورانش بر طاعت پروردگارش، آنان كه سلاح و دژ و پناهگاه و اُنس او گردانیدهاى، دور گردان.
كسانىكه از زن و فرزند خویش دست شستند، واز وطن خود رخت بربستند، و بستر نرم را رها كردند، و از تجارت خود چشم پوشیدند، و زندگیشان را دستخوش زیانساختند، و بى آنكه از سرنوشت خود بگریزند جمع و انجمن خود را رها كردند، وبا بیگانگان كه مددكارشان بودند در آمیختند، و بستگان نزدیك خود را كهرویاروىآنها ایستادند، ترك گفتند، وپساز پشت كردن وگسستندر طول عمرشان،دو باره گردهم آمدند، و اسباب متصل به متاع اندك دنیاى گذران را از هم بریدند. پس خداوندا! آنهارا در امنحرز وسایه حمایت خویش بگیر، وخشم بندگانىكه به دشمنى آهنگ آنها را كردهاند از ایشان باز بدار، و به خاطر دعوت ایشان كفایت و یارى خود را بر آنها تمام فرما، و به پشتیبانى و نصرتت آنان را تأیید فرماو با (حق) آنان (باطل) كسانى كه مىخواهند نور تو را خاموش كنند، نابود فرما . پروردگارا! به واسطه آنها سراسر آفاق و اقطار جهان را از عدل و داد ورحمتو فضیلت آكنده فرما، و مطابق كرم و بخشش خود تلاش آنها را پاس بدار، از همانسپاسى كه به بندگانت كه به عدل و داد قیام كردند ارزانى داشتى، و از پاداش خویش آن را بر ایشان ذخیره فرما تا به واسطه آن مراتبشان والا گردد، كه تو هر كار كه خواهى كنى و هر چه خواهى حكم دهى.(15)
درسهایى براى زندگى
پنجشنبه 95/09/18
بهترین درسها همان است كه انسان از آنها در زندگانى خویش بهره برمىدارد. ائمه هدىعلیهم السلام آموزشهاى زندگى بخش فراوانى ارائه دادهاند كهاگر ما به فهم آنها نایل شویم نیكبخت ترین مردم در دنیا و نزدیك ترینآنها به خشنودى خداوند در آخرت خواهیم بود. در آنچه كه ذیلاً نقل مىشود به تأمل در باره پارهاى از سخنان امام در این عرصه مهم خواهیم پرداخت:
تا آنجا كه تحمّل دارى، در خواست و سؤال مكن، زیرا براى هر روزى،رزق جدید است و بدان كه پا فشارى و اصرار در سؤال و كمكخواستن هیبتانسان را از بین مىبرد وباعث رنج و سختى مىگردد. صبر پیشه كن تا خداونددرى بروى تو بازكند كه گذشتن از آن براى تو سهل و آسان باشد. چه نزدیكاست خداوند كارساز به انسان درمانده، وامنیت و آسایش به شخص فرارىترسان، پس شاید غیرتها نوعى از تأدیب الهى باشد. و بهرهها و نصیبهامراتبى است، پس بر چیدن میوهاى كه نرسیده است عجله مكن، چرا كه دروقت مناسب آنرا بدست خواهى آورد. و بدان، تدبیر كننده كارت بوقتى كهكارت را اصلاح كند آگاهتر است، به اختیار او در همه امور خود كه بنفع توستاطمینان كن، و در بر آوردن حاجات خود قبل از رسیدن وقت آن، عجله منماكه قلب و سینهات، تنگ مىشود، و یأس بر تو چیره مىشود. و بدان كه ازبراى بخشش، اندازه و مقدارى است كه اگر از آن فزونى یابد، اسراف خواهدبود و از براى مدارا و احتیاط اندازهاى است كه هر گاه از آن بیشتر شود، جبنو ترس است و از براى اقتصاد و میانه روى مقدار است كه زیادتر از آن بخلاست و شجاعت را مقدارى است كه افزون آن تهوّر و بىباكى است و ازتیزهوش آرام بر حذر باش".(8)
بهترین برادران تو كسىاست كه گناهت را فراموش كرد و نیكىترابهخویش یادآورد. سست حیله ترین دشمنان كسىاست كه دشمنى خویشرا آشكار ساخت.
زیبائى چهره، جمال برون است و زیبایى عقل جمال درون است” “سزاوارترین مردم به محبّت كردن، كسى است كه از او امید محبّت كردندارند.
پلیدیها در خانهاى قرار داده شدند و دروغ كلید آن خانه است".
نادانى دشمن است، و حلم حكومت، و راحتى دلها را نشناخت آن كهحلم، پارههاى اندوه صبر و دشمنى را به وى جرعه جرعه نچشاند.
هر كه بر پشت باطل سوار شد، در سراى پشیمانى فرود آمد.
تقدیرهاى غالب با كشمكش دفع نگردند، و ارزاق نوشته شده را به آزنتوانند بدست آرند، و با امساك نتوان آنها را دفع گرداند".
عطایاى (شخص) كریم تو را پیش او خوب جلوه مىدهد و بدونزدیكت مىسازد، و عطایاى )شخص( فرو مایه تو را از او دور مىكند و بهنزدش منفورت مىسازد".
هر كه پارسایى خوى او باشد و كرم سرشت او و بردبارى عادت اودوستانش زیاد گردد و تمجید بر او فراوان، و با ستایشهایى نیكویى كه از اومىكنند بر دشمنانش پیروز مىشود.
در تشویق به روزه گرفتن و نماز شب خواندن فرمود: “شب زندهدارى گواراتر از خواب است و گرسنگى در خوبى خوراك فزاینده تر.(9) “مؤمن براى مؤمن بركت است و بر كافر حجّت.
دل احمق در دهان اوست و دهان حكیم در دل او.
توجّه به رزقى كه برایت تضمین شده، تو را از كار واجبت باز ندارد".
هیچ عزیزى از حق جدا نشد جز آنكه خوار شد، و خوارى حق رانگرفت مگر آنكه سر فراز شد.
دوست نادان، مایه رنج است.
دو خصلت است كه والاتر از آنها چیزى نیست: ایمان به خداوند و سودرساندن به برادران".
گستاخىفرزند بر پدر، در كوچكى، منجر بهعاق شدندر بزرگىاش شود.
اظهار شادمانى در برابر شخص غمزده، بى ادبى است.
بهتر از زندگى چیزى است كه اگر از دستش بدهى، زندگى را منفور دارىو بدتر از مرگ چیزى است كه چون بر تو فرود آید مرگ را محبوب شمارى".
ریاضت دادن نادان و ترك دادن معتاد از چیزى كه بدان عادت كرده،خود معجزه است.
تواضع نعمتى است كه بر آن حسد نبرند.
آدمى را طورى گرامى ندار كه بر او سخت بگذرد.
هر كه برادرش را نهانى اندرز داد او را آراسته و آن كه در برابر دیگرانشپند گفت، زشتش ساخته".
هیچ بلایى نیست مگر اینكه براى خدا در پیرامون آن نعمتى است.
چه زشت است براى مؤمن گرایشى كه او را خوار مىكند.(10)
آن حضرت فرمود:
پارساترین مردم كسى است كه به هنگام بر خورد با امور شبهه ناكبازایستد، عابدترین مردم كسى است كه فرایض را بر پاى دارد، زاهدترینمردم كسى است كه از حرام دست شوید، سخت كوش ترین مردم كسى استكه گناهان را ترك گوید.
شما در عمرهاى كاسته شده و روزهاى شمرده شده ( اندك) هستید،ومرگ ناگهان سر مىرسد.
هر كه تخم نیكى بكارد خوشى بدرود، و آن كه تخمبدى بكارد پشیمانى بدرود.
هر زارعى را همان چیزى است كه مىكارد، كندكار را بهره از دست نرود، و آزمند آنچه را كه برایش مقدّر نیست به دستنیاورد.
هر كه به خیرى رسد خدایش داده و هر كه از شرّى در امان نگاه داشتهشود، خدایش نگاه داشته.
در نامه مباركش به ابن بابویه فقیه مشهور، فرموده است: “امّا بعد،تو را اى پیر و معتمد و فقیهم، ابو الحسن على بن حسین قمى، كه خدایتبراى كسب خشنودیهایش تو را موفّق بدارد و به رحمت خویش از صلبتو فرزندانى صالح عطایت فرماید، سفارش مىكنم به تقواى خدا و بر پاىداشتن نماز و پرداخت زكات كه نماز از مانعان زكات پذیرفته نشود. و تو را سفارش مىكنم به آمرزش گناه، و فرو خوردن خشم، و صلهرحم وهمدلى با برادران، و كوشش در ( جهت رفع) نیازهاى ایشان درسختى وآسانى، و بردبارى در برابر نادانان، و نفقه در دین، و تربیت دركارها و رعایت قرآن، و خوشخویى، و امر به معروف و نهى از منكر كهخداوند عزّ و جلّ فرمود: ( لَا خَیرَ فِی كَثِیرٍ مِن نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاَحٍ بَینَالنَّاسِ وَمَن یفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً(11) یعنی: در بسیارى از راز گویى اینان هیچ چیزى نهفته نیست مگر آنكه به صدقهامر كند یا نیكى یا اصلاح میان مردم، و آن كسى كه از پى خشنودى خدا این كاررا بكند بزودى پاداشى بزرگ عطایش فرماییم. و دورى از تمام زشتیها و بر تو باد گزاردن نماز شب (سه بار ایندستور را تكرار فرموده) و هر كه نماز شب را كوچك انگارد از ما نیست. پس به وصیت من عمل كن و شیعیانم را بگو تا بدان وادار شوند. و برتو باد انتظار فرج كه پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: “برترین اعمال امّت من، انتظارفرج است"، شیعیان ما همواره در اندوه خواهند بود تا آنكه فرزندم ظهوركند همان كه پیامبرصلى الله علیه وآله بدو مژده داد كه زمین را از عدل و داد پر مىكندپس از آنكه از ستم وبیداد پر شده باشد. پس اى پیرو و شیعه من شكیبا باش و همه شیعیانم را به شكیبایىفرمان ده كه: ( إِنَّ الْأَرْضَ للَّهِِ یورِثُهَا مَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ(12) یعنی:
“زمین از آن خداست، آن را به هر كه از بندگانش خواهد به میراث دهد،وفرجام از آنِ پرهیزكاران است و درود بر تو و بر تمام شیعیانم و رحمت و بركات خدا بر ایشان باد. خدا ما را بس است چه خوب وكیل و چه خوب سر پرست و چهخوب یاورى است.(13)
سخنان تابناك امام حسن عسکری(ع)
پنجشنبه 95/09/18
سخنان پیامبرصلى الله علیه وآله و خاندان او پرتوهایى هستند كه از جانهاى پاكآنان، پس از تابیدن آفتاب قرآن كریم بر آنها، در خشیدن مىگیرد. این نور، نور خداست وهدایتى از هدایتهاى خدا. روانهاى نا آرام بدین نور بهآرامش مىرسند و كشتیهاى بیچارگان پس از گردشى سخت در میان امواج شك و تردید، در ساحل امن آنها به راحتى و آسایش دست مىیابند.
آنچهدر سطور زیرین، با یكدیگر مىخوانیم كلمات نورانى است كه تاریخ ازگفتارهاى امام در خود جاودان نگاه داشته است. امام حسن عسكرىعلیه السلام در رهنمودى خردمندانه به یكى از پیروانششیوه شایستهاى را كه تبعیت از آن در شرایط بحرانى و دشوار سزاواراست، توصیه مىفرماید.
آن حضرت چنین مىگوید: “شما را به ترس از خدا و پارسایى در دین خود و كوشش در راه خداوراستگویى توصیه مىكنم و به امانتدارى از هر كس كه بوده باشد خوب و یابد وفادار باشید، و به طول دادن سجدهها و خوش همسایگى سفارش مىكنمكه محمّدصلى الله علیه وآله بدین روش آمده. در عشایر آنان نماز بخوانید و بر سر جنازه آنهاحضور یابید، و بیمارهاشان را عیادت و حقوقشان را ادا كنید. زیرا هر كس ازشما كه در دیانت خود پارسایى پیشه كرد و راست گفت و امانتدار بود و بامردم خوشرفتارى كرد و گفتند این (فرد) یك شیعه است، من از این امرشادمان مىشوم. از خدا بپرهیزید و زینتى باشید براى ما و نه مایه زشتى و ننگ. هر گونه دوستى را براى ما جلب كنید و هر زشتى را از ما بگردانید. چون هر خوبى كهدر باره ما گفته شود ما شایسته آنیم و هر بدى كه در باره ما گفته شود ما چناننیستیم. ما را در كتاب خدا حقّى است، ثابت و قرابتى كه با رسول خداصلى الله علیه وآلهداریم، و خداوند ما را پاك شمرده و احدى مدّعى این (كرامت) نیست مگردروغگو، خدا و مرگ را بسیار یاد آرید، و قرآن بخوانید و بر پیامبرصلى الله علیه وآله بسیاردرود فرستید كه درود بر رسول خداصلى الله علیه وآله ده حسنه دارد.آنچه را به شما توصیهكردم خوب به خاطر سپارید، شما را به خدا مىسپارم و بر شما درودمىفرستم".(1)
ایمان مردم به رهبرى شاهد و حاضر در میان آنها، بسى مشكلتروگرانتر است از ایمان آوردن آنان به كسى كه از بین آنها رفته و رخت بربسته است. زیرا آنها اگر به رهبر شاهد حاضر ایمان بیاورند، از آنهامىخواهد كه از او پیروى كنند و تابع و مطیع دستوراتش باشند و فرمانبرى بسیار گران است بویژه وقتى كه دیدگاهها و منافع با یكدیگر تناقض پیداكنند. از این رو شرایط توقف معروف به (وقف) نزد بسیارى از شیعیان،به هنگام وفات یك امام و جانشینى امامى دیگر پیدا مىشود. بسیارى ازاین توقفها از جانب وكلایى بوده كه اموال وحقوق مردم در نزد آنها بودهاست و طوفان ریاست و شهوت قدرت آنان را به بازى گرفته است.امام حسن عسكرىعلیه السلام از ناحیه چنین افرادى، آزارهاى بسیارىمتحمّل شد به طورى كه حتّى مىتوان گفت آن حضرت بیش از امامانپیشین آزار دید و رنج كشید چنانكه خود در حدیثى كه از وى روایت كرده اند، فرموده است: “هیچ كدام از پدرانم آزموده نشدند چنانكه من به خاطر تردید اینگروه در بارهام، آزموده شدم". چه بسا عامل این تردید، شك در استمرار امامت بوده باشد. از این روآن حضرت در رد این شك مىفرماید: “اگر این امر (امامت) امرى است كه بدان باور آوردهاید و براى آن سرتسلیم فرود آوردهاید مؤقت مىبود و سپس از هم گسسته مىشد، پس جاىشك بود، امّا اگر این امر تا زمانى كه امور خدا ادامه دارد، متصل و ناگسسته است، پس این شك چه معنایى دارد؟!".(2)
آن حضرت به یكى از یاران مورد اعتماد خود به نام اسحاق بن اسماعیل نیشابورى كه نامه هاى فراوانى میان او و امام رد و بدل گشته، نامهاىمىنگارد.در این نامه به احتجاج امام بر امامت و میزان اهمّیت آن برمىخوریم. بیایید در این نامه دقت به خرج دهیم.
خداوند ما و شما را در پرده خود نگاه دارد و در همه كارهایت بهنیروى صنع خویش تو را یار باد، خدایت رحمت كند، نامهات را (خواندم و) فهیمدم ما به شكر خدا و نعمت او اهل بیتى هستیم كه بردوستان خود دلسوزیم، و به احسان پیاپى خدا و بخشش وى بدیشانخوشحالیم، و هر نعمتى كه خداى تبارك و تعالى بر آنها ارزانى دارد بهحساب آوریم. اى اسحاق! خداوند بر تو وهَمتایانت نعمت خود را تمامكند، تمام آن كسانى كه خداوند به آنها مهر ورزیده و به نعمت خود آنان راهمچون تو بینا كرده و كمال نعمت خود را به بهشت رفتن آنان، مقدّرداشته است. هر نعمتى هر چه هم والا و با ارزش باشد چیزى نیست جزآنكه - به خاطر سپاس و ستایش خداوند و منزّه دانستن نامهاى مقدس او -باید شكر آن ادا شود. و من مىگویم “الحمد للَّه” برترین چیزى است كهستاینده خدا او را تا ابد سپاس گزارده در برابر منّتى كه خداوند بر تو نهادهاست از رحمت خویش و تو را از هلاكت رهایى بخشیده، و راه تو را درگذر از آن گردنه هموار فرموده. به خدا سوگند كه آن گردنهاى است بسدشوار وگذر از آن سخت و بلایش بزرگ و در كتابهاى پیشینیان از آن یادشده. شما در دوران امام گذشته تا زمانى كه از دنیا رفت و در دوران امامت من كارهایى داشتید كه پسندیده و موفّق نبود.
اى اسحاق! یقیناً بدان كه هر كس از این دنیا كور و نابینا بیرون رفتدر آخرت هم كور باشد و گمراهتر. اى اسحاق! دیدگان كور نیستند بلكه دلهایى كه درون سینههایندكوراند واین سخن خداست در كتاب استوارش از قول ستمگرى، آنجا كهمىفرماید: ( قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَقَدْ كُنتُ بَصِیراً * قَالَ كَذلِكَ أَتَتْكَآیاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَكَذلِكَ الْیوْمَ تُنسَى(3) یعنی: پروردگارا! چرا مرا كور محشور كردى من بینا بودم. خدا فرماید:اینچنین آیات ما به تو رسید پس آنها را فراموش كردى و (در برابر) تو همامروز فراموش شدى). و كدامین آیت بزرگتر از حجّت خدا بر حقش و امین او در بلادش و گواه او بر بندگانش مىباشد؟! كسى كه گذشتگان از پدران نخست او از پیامبرانند و پدران بعدىاشاوصیا كه درود و بركات خدا بر تمام آنها باد. شما را كجا سرگردان كردند و همچون چهار پایان به كجا رومىآورید؟! از حق رخ بر مىتابید و به باطل مىگرایید، ونعمت خدا را ناسپاسى مىكنید یا از كسانى هستید كه به پارهاى از كتاب ایمان مىآورندوبه پارهاى دیگر كفر مىورزند. پس پاداش آن كس كه چنین مىكند، ازشما یا غیر شما، چیزى نیست مگر خوارى در زندگى دنیا و عذاب طولانىدر زندگى پاینده اخروى، و به خدا كه این رسوایى بزرگ است.
خداوند كه از روى منّت و رحمتش بر شما فرایضى مقرّر فرمود، نهبراى آن بود كه بدانها نیاز داشته، بلكه (قرار دادن این فرایض) رحمتى بود از جانب او كه معبودى جز او نیست، بر شما، تا پلید را، از پاك جداسازد و آنچه را كه در دلهاى شماست بیازماید و آنچه در دلهایتان استپاك و صاف كند تا به سوى رحمت خدا سبقت گیرید و جایگاههاى شمادر بهشتش تفاوت یابند. پس بر شما حجّ و عمره و گزاردن نماز وپرداختن زكات و روزه و ولایت را واجب فرمود و درى هم به روى شما گشود كه درهاى فرایض را بدان باز گشایید تا كلیدى (براى رسیدن) به راه او باشد. اگر محمّد و جانشینانش از فرزندانش نبودند شما چون چهارپایان سر گشته مىشدید، هیچ كدام از فرایض را در نمىیافتید. و آیا مىتوان به شهرى در آمد جز از راه دروازه اش؟! و چون بر شما منّت نهاد به قرار دادن اولیا (امامان) پس از پیامبرتان،در كتاب خویش فرمود: ( الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلاَمَدِیناً(4) یعنی:امروز دین شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلامرا دین شما پسندیدم). پس براى اولیاى خود بر شما حقوقى قرار داد و شما را به اداى آن دستورفرمود تا آنچه از زن و مال و خوردنى و نوشیدنى بر دوش دارید، براى شماحلال باشند، خداوند فرمود: ( قُل لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى(5) یعنی: بگو از شما مزدى بر آن نخواستم جز دوستى با خویشانم).و بدانید كه هر كس بخل ورزد، بر خود بخل ورزیده و خداوند بى نیازاست و شما نیازمندانید كه خدائى جز او نیست، و سخن در باره آنچه بهسود و زیان شما بود به درازا كشیده شد.(6)
ما به قلّههاى حقایق رسیدهایم ائمهعلیهم السلام به مقام دنیوى یا ثروت و یا شهرت، مباهات نمىكردندبلكه فخر آنان به حب خدا و انتساب به رسول خدا و علم و تقوا بود.
آنچه در زیر نقل مىشود سخن شكوهمندى است منسوب به امام عسكرىكه آن را به خط مبارك ایشان یافتهاند. در این مكتوب آمده است:
ما به گامهاى نبوّت و ولایت به قلّههاى حقایق رسیدهایم و راههاىهفتگانه را با نشانهاى فتوّت روشن ساختهایم. ما شیران میدانهاى كارزاریم وابرهاى پر باران. شمشیر و قلم در دنیا و درفش سپاس و دانش در آخرت دركف ماست. فرزندان ما خلفاى دینند وهم پیمانان یقین، و چراغهاى امّتهایندو كلیدهاى بزرگوارى وبخشش. كلیم (موسىعلیه السلام) را وقتى حلّه نبوّتپوشاندند كه ما از او پیمان و فادارى گرفتیم، و روح القدس در بهشت آسمانسوّم از باغهاى تازه رسِ ما مىچشید، و پیروان ما گروه رستگارانند و دسته پاكان. براى ما یار و نگاهبانند و بر تیرگى باور و مددكار، و بزودى چشمهسارهاى زندگى )واقعى( پس از شرارههاى آتش براى آنان شكافته مىشود".(7)