#شوخ_طبعی_های_جبهه
خیلی هیجان داشت. در حالیکه نوک گلوله آرپیجی را میبوسید گفت: «همین یک دونه را داریم، اگر درست نشونه بگیری و به خدا توکل کنی، برجکش را بردی هوا.»
گفتم: «آمدیم، زدیم و نخورد. آن وقت چه؟»
اخمهایش را تو هم کرد و گفت: «مگه الکیه پسر؟ خود خدا گفته شما منو یاری کنید، من هم شما رو یاری میکنم. تازه اگر هم نخورد، جر میزنیم، میگیم قبول نیست، از اول. من میروم روی خاکریز میگویم: جاسم هو…ی! اون گلولهی آرپیجی ما رو بیندازید این ور.» خندهام گرفته بود. بیشتر خندهام از قیافه و لحن کاملاً جدی او بود.[1]
تذکر: باورهای عمیق دینی از عمدهترین منابع رویارویی با استرسهای زندگی مانند مرگ و میر، مرگ، جنگ و …. است. حس شوخ طبعی بسیجیان در ایام جنگ، جانبازی، فراق از یار و دیار و اسارات به دلیل این باورهای عمیق نشان دهنده رضایت و معناداربودن زندگی آنها است.[1]
پی نوشت :
1. کتاب فرهنگ جبهه (شوخی طبعی ها) - صفحه: 178
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1396/11/23 ساعت 11:48:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |