موضوع: "خدا شهیدم کن"

شهیدان زنده اند !!

هیدی ڪه ڪارنامه دخترش را امضا ڪرد ?


? زهرا صالحی دختر شهید بزرگوار سید مجتبی صالحی میگوید :
آخرین روزهای سال 62 بود ڪه خبر شهادت پدرم به ما رسید
مدتی بعد برنامه امتحانی ثلث دوم را به ما دادند و گفتند :
والدین امضاء ڪنند
آن شب با خاطری غمگین و چشمانی اشک آلود به خواب رفتم
پدرم را در خواب دیدم ڪه مثل همیشه خندان و پر نشاط بود .❤️
بعد از ڪمی صحبت به من گفت :
زهرا ، آن ڪارنامه را بیاور تا امضاء ڪنم گفتم ڪدام کارنامه ؟ گفت :
همان ڪارنامه ای ڪه امروز در مدرسه به تو دادند . ڪارنامه را آوردم
فردا صبح ڪه برای رفتن به مدرسه آماده می شدم از خواب دیشب چیزی یادم نبود . اما وقتی داشتم وسایلم را مرتب می ڪردم ناگهان چشمم به آن ڪارنامه افتاد ، باورم نمی شد . اما حقیقت داشت .
در ستون ملاحظات ڪارنامه دست خط پدرم بود ڪه با رنگ قرمز نوشته بود
((این جانب نظارت دارم ، سید مجتبی صالحی)) …
امضاء ڪرده بود .


? در آرزوی شهادت ?

اینک هوا از بوی شهید پر است

واینک در محاصره شهیدان هوا از بوی شهید پر است!

به هر طرف که مینگری، شهیدی را میبینی که باچشمان نافذ وعمیقش نگران است که؛

تو چه می کنی؟!

سنگین است وطاقت فرسا زیر بار نگاهشان !حس می کنی که در وجودت چیزی در هم میریزد…

دست نوشت دانشجوی شهید مجید کریمی ثانی

هوای دلم از حد هشدار گذشته....

دلتنگم…

دلگیرم ……..

هر چه میرم به گرد پایتان هم نمی رسم! 

مسئله یک سربند یا لباس خاکی نیست هوای دلم از حد هشدار گذشته است…..

شهدا یاری کنید 

#دنیای_فراموش_شوندگان


اگر می خواستم ، دنیا و آخرت را برای کسی ترسیم کنم ، مثالی از دنیای مجاز برایش می آوردم.
.
می گفتم که اینجا( #مجازنآباد ) همان جایی هست که کسی به یاد کسی نخواهد بود و نخواهد ماند .
می گفتم اگر به خیالت فعالِ این فضا هستی… #مدتی_نباش…مدتی حرف نزن… چند وقت، علائمی ، نشان مده …
.
یک روز ، سه روز ، یک هفته و دو هفته و یک ماه ، دیگر حتی کسی نیست که بگوید ،یادت بخیر!
نبودنت ، در این دنیای پر از سرگرمی و #حرف_های_رنگارنگ ، عادی می شود …
همانگونه که بودنت ، برایشان #عادی است، همان زمان هایی که منتظرند سر یک ساعت مشخص باشی ، حرفی ، حدیثی چیزی بگویی و بروی ، و آنها هم هرکدام یک ”به به” تحویلت دهند و بعد #فراموش_کنند ، چه گفتی ، چه خواستی!
هدف چه بود ، مسیر کجا بود !(تازه اگر هدف ، دلبری و دل شکستن ، آه و حسرت دیگران را ، در آوردن نباشد!)
همان طور که این متن هم
فراموش خواهد شد!
.
از من می پرسی؟
دنیا را جدی نگیر ، فضای مجازی که دیگر جای خود دارد !
اینجا(دنیا) جنس آدم هایش همان آدم های مجاز هستند ، اما فراموش کارتر و شکننده تر…
.
قَالَ کَمْ لَبِثْتُمْ فِی الْأَرْ‌ضِ عَدَدَ سِنِینَ
(خداوند) می گوید: شما چند سال در زمین درنگ کرده اید؟
قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ
می گویند: #یک_روز یا #پاره‌ای از یک روز!
112/113/مومنون
.
یک روز هرجا که باشیم
فراموش می شویم…
بهتر است تا فرصت هست
خودمان برای آخرت خودمان
تلاش کنیم که فردا
هیچکس نیست… هیچکس !
.
#فرصت_عمر #فرصت_جوانی!

سعی کنید #شهید بشید …
شهید …

#شوخ_طبعی_های_جبهه

 

خیلی هیجان داشت. در حالی‌که نوک گلوله‌ آرپی‌جی را می‌بوسید گفت: «همین یک دونه را داریم، اگر درست نشونه بگیری و به خدا توکل کنی، برجکش را بردی هوا.»
گفتم: «آمدیم، زدیم و نخورد. آن وقت چه؟»
اخم‌هایش را تو هم کرد و گفت: «مگه الکیه پسر؟ خود خدا گفته شما منو یاری کنید، من هم شما رو یاری می‌کنم. تازه اگر هم نخورد، جر می‌زنیم، می‌گیم قبول نیست، از اول. من می‌روم روی خاکریز می‌گویم: جاسم هو…ی! اون گلوله‌ی آرپی‌جی ما رو بیندازید این ور.» خنده‌ام گرفته بود. بیشتر خنده‌ام از قیافه و لحن کاملاً جدی او بود.[1]
تذکر: باورهای عمیق دینی از عمده‌ترین منابع رویارویی با استرس‌های زندگی مانند مرگ و میر، مرگ، جنگ و …. است. حس شوخ طبعی‌ بسیجیان در ایام جنگ، جانبازی، فراق از یار و دیار و اسارات به دلیل این باورهای عمیق نشان دهنده رضایت و معناداربودن زندگی آنها است.[1]


پی نوشت :
1. کتاب فرهنگ جبهه (شوخی طبعی ها) - صفحه: 178