سلام بر اربعین
چهل روز گذشت… در آن غروب خون آلود، هنگامی که خنجر شقاوت ها و نامردی ها، گلوی آخرین مبارز را درید؛ آن گاه که زنان و فرزندان داغدیده در میان رقص شعله های آتش خیمه هایشان، به سوگ مردانِ در خون غلتیده خود نشسته بودند، دشمن به جشن و سرور ایستاد؛ خیابان ها و کاخ ها را برای جشن ها مهیا ساخت و به انتظار ماند تا در میان دل های چون لاله پر خون اسرا به برپایی جشنی تمسخرآمیز بپردازد.
اما زینب(س)، این ستون پا برجای کاروان اسرا همه چیز را به گونه ای دیگر رقم زد. به راستی چه کسی می داند چگونه زینب(س) با وجود سنگینی کوهی از مصائب بر شانه هایش، بغض غم ها را فرو داد و قدم بر قله رفیع عزت و آزادگی گذاشت؟… چهل روز از آن واقعه می گذرد؛ هنوز هم دل آسمان پر از اشک و سر زمین به زیر است؛ هنوز هم خورشید، سرخ فام و صحرای کربلا شرمسار است؛ هنوز هم داغ حسین(ع) جان سوز است. عاشورا چنان صحنه هستی را دگرگون ساخت که گویی آثار قیامت بر اندامش هویداست و حسین(ع) و یارانش چنان بر تارک تاریخ درخشیدند و جاودانه شدند که هیچ گاه غبار زمان بر روی آزادگی و جسارتشان نخواهد نشست!
چگونه می توان عزت حسین(ع) را در عاشورا از یاد برد؟! چگونه می توان تصویر عباس(ع) را از ذهن دور داشت؟! مگر می توان آرامش و شکوه زینب(س) را نادیده گرفت؟! مگر می شود وجود سجاد(ع) را در شام ندید؟! چگونه می توان با کاروان دغدار حسین(ع) از کربلا تا شام همراه نشد؟!
عاشورا دیگربار ورق می خورد؛ خون و چکاچک شمشیرها و بی آبی دریادلان؛ کاروان غمبار اربعین از دیار سراسر آشوبگری یزید و از ناسپاسی های پرعذاب شام رسیده است. این قافله با خطبه های اشک بر لب، همه عاشوراییان خود را آورده است به جز رقیه(س) که نامش رباعی گونه در شام باقی ماند و درخشید؛ باقی ماند تا مثنوی ها پیش مظلومیتش برای همیشه الکن باشند!
اربعین یعنی آه های از سفر بازگشته؛ داغ های به موطن رسیده؛ گلستانِ ثمردهی اشک های عاشورا؛ سوختنِ آخرین قطره فرات در آرزوی لب های عباس(ع) و تکرار تنهایی های زینب(س) که در کربلا و عصر عاشورا تولد یافت!
به راستی مقام اربعین با انبوهی از این اندوه ها کمتر از عاشورا نیست و قلم های ما هرگز نمی توانند آن گونه که باید به سوگ بنشینند. این قلم ها که هیچ سطری از تشنگی مردان خورشید را نچشیده و منظومه بلند آوارگی را همراهی نکرده و از خارستان های ناتمام و گستاخ عبور نکرده اند، چگونه خواهند توانست به منزلتِ اربعین دست پیدا کنند؟
اربعین که می آید، باید از زینب(س) گفت؛ از حاصل زخم ها و نمازهای نشسته ای که هنوز او را به یاد دارند؛ اما تلاوت زیبایی را تنها در نگاه (س) باید جست. اربعین می شکفد و نام زینب(س) گل می کند. زینب(س) از آنچه یزیدیان هراس داشتند هم بالاتر بود.
اربعین است و کاروان تأثیرگذار عشق آمده است؛ فرزند مکه و منا ـ زین العباد ـ آمده است؛ پیک انقلاب گر، برای شامیانی آمده است که دل هاشان از بنای مسجد دمشق هم سخت تر بود!
اربعین آمده است؛ همراه سپاه پیروز افتخار و وارثان خون و روشنی…
سلام بر اربعین! سلام بر سوگ به چله نشسته! سلام بر آسمان که چهل روز بغض شکسته اش را گریسته است!
سلام بر سرهای بر نیزه رفته که به قتلگاه خویش باز آمده اند! سلام بر کاروان عزت و عزا که بار دل می گشایند و مصائب خود را به واگویه می نشینند! سلام بر زینب(س) که در اوج بلا، چیزی جز زیبایی ندیده است!
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1395/08/29 ساعت 09:35:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |