سرگذشت یک قطره باران...

قطره‌ی بارانی به همراه هزاران هزار قطره‌ی دیگر از آسمان به زمین فرود آمد. قطره خوشحال بود. فکر می‌کرد زمین نیز همانند آسمان مکانی امن برای اوست. هیجان‌زده بود چون تا به حال به زمین نیامده بود و فقط تعریف‌های خورشید را از آن شنیده بود. قطره ابتدا نمی‌خواست به زمین بیاید اما خورشید به او گفت که حضورش برای زمین لازم است و اگر او و برادرانش نباشند زمین از بین می‌رود. خورشید به او قول داد که روزی او را به آسمان بازگرداند. سرانجام قطره از آسمان جدا شد و خود را به دست باد و جاذبه سپرد و به زمینی که هیچ‌گاه آن را ندیده بود، فرود آمد.

ابتدا نفهمید که چه اتفاقی افتاد. وقتی به خود آمد دید وسط یک خیابان شلوغ است و چیزی که به نظرش _ با توجه به تعریف‌های دیگر قطره‌ها ماشین بود_ به سرعت به او نزدیک می‌شود.

قطره وحشت کرد. چیزی نمانده بود که ماشین از روی او رد شود. سعی کرد از آن‌جا بگریزد اما نمی‌توانست از جای خود تکان بخورد.

ماشین به طرف او آمد و بدون توجه به قطره، از رویش رد شد.

قطره به هوا پرتاب شد و بر روی لباس یک زن چتر به دست فرود آمد. نفس راحتی کشید و نیم‌ثانیه آرامش پیدا کرد. زن با عصبانیت چیزی را رو به راننده‌ی ماشین فریاد زد و با دستش، قطره را از روی لباسش تکاند.

قطره دوباره در آسمان به پرواز در آمد و روی محل عبور عابر پیاده،‌فرود آمد. باران بند آمده بود و رفتگری در حال جارو‌ زدن خیابان بود. رفتگر جاروی خود را بر سر قطره کوبید و او را به داخل جوی آبی که کنار خیابان بود پرتاب کرد. قطره خود را به دست جو سپرد تا هرجا که می‌خواست، او را با خودش ببرد. قطره روزهای زیادی را در جو سپری کرد و هیچ‌گاه سعی نکرد از آن خارج شود. چرا که می‌دانست این جوی کثیف، امن‌تر از زمین آدم‌هاست. جوی از زمین‌های زیادی عبور کرد و قطره جاهای زیادی را دید. سردی و گرمی روزگار را چشید و در آن جوی بزرگ شد. گذر روزگار را به چشم خود می‌دید و همچنان منتظر بود تا به خانه‌ی اصلی خود یعنی آسمان بازگردد.

سرانجام جوی به مقصد خود رسید و در آن‌جا سرازیر شد. قطره به همراه جوی وارد فاضلاب شد. اما آن‌جا مقصد قطره نبود. قطره باید به جایی می‌رفت که خورشید او را ببیند و به خانه بازگرداند.

قطره دیگر آن قطره‌ی زلال و تمیز ِ باران نبود. او تفاوت زیادی کرده بود و روزهای زیادی را گذرانده بود. ظاهر او به کلی با ظاهر اولیه‌اش تفاوت داشت. با همه‌ی این‌ها هدفش تغییر نکرده بود و او همچنان به فکر رفتن به خانه بود.

فاضلاب سرد و کثیف بود و به هیچ‌وجه مناسب قطره‌ی باران نبود. قطره با خود فکر کرد که چرا برادرانش فقط از خوبی‌های زمین به او گفتند و هیچ وقت از بدی‌هایش دم نزدند. اگر او می‌دانست که سفر به زمین این خطرات را دارد هیچ‌گاه آسمان را ترک نمی‌گفت. دوست داشت گریه کند اما توانایی انجام این کار را نداشت چرا که اشک هم‌نژاد خودش بود.

روزها و سال‌ها گذشتند و قطره همچنان در آن فاضلاب اسیر بود و به آسمان فکر می‌کرد. تا این‌که روزی قطره در نهایت تعجب متوجه شد که آب فاضلاب در حال حرکت است.

چند روز گذشت و فاضلاب همچنان به سمت مقصدی ناشناخته حرکت می‌کرد. قطره خوشحال بود که بعد از سال‌ها سکون، به حرکت در آمده است.

بالاخره بعد از یک هفته فاضلاب به مقصدش که دریایی عظیم بود رسید و در آن سرازیر شد. قطره به آسمان نگاه کرد و بعد از سال‌ها خورشید را دید. خورشیدی که می‌توانست او را بازگرداند. قطره در دریا غوطه‌ور شد و دوباره شبیه به همان قطره‌ی تمیز و زیبا شد. رو به خورشید لبخند زد و منتظر ماند تا او را ببرد.

ناگهان صدایی در گوشش پیچید. به سمت صدا نگاه کرد و کشتی بزرگی را دید که به آرامی به سمت قطره می‌آمد.

قطره در دلش دعا کرد که خورشید او را زودتر ببرد تا این‌بار کشتی به او آسیبی نرساند.

مدتی بعد قطره در راهِ رفتن به سوی آسمان بود. اما این‌بار به شکلی دیگر. گرچه به شکل گاز در آمده بود اما هدفش را فراموش نکرده بود. او به سمت آسمان که خانه‌ی اصلیش بود رفت. به جایی که روزی همه‌ی ما می‌رویم… جایی که خانه‌ی اصلیمان است…

پایان

پی‌نوشت: سعی کردم قطره رو به انسان تشبیه کنم. نمی‌دونم درست منظورمو رسوندم یا نه.

پی پی‌نوشت: این یکی خیلی مزخرف شد. دیشب نوشتمش و می‌خواستم ثبت موقتش کنم که دقیقا وقتی ارسالش کردم برق رفت. کپیشو هم نداشتم. انقدر اعصابم خورد شد که می‌خواستم کیبورد رو خورد کنم. بعد امروز با بی میلی نشستم دوباره نوشتمش. واسه همین خیلی خوب نشد.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.