موضوع: "دلنوشته های طلاب"

دغدغه ذهنم

چند روز است که دغدغه ذهنم و زمزمه لبم این شده که من از کجا و از کی عاشقت شدم؟
چند روز است میان هزارتوی خاطرات ذهنم به عقب می‌روم، به سالهای دور. تا برسم به آنجائی که برای اولین بار لذت عاشقت شدن را چشیده‌ام.
اما هرچه بیشتر به عقب می‌روم باز می‌بینم که از قبل‌تر عاشقت بوده‌ام!
گوئی از لحظه تولد مرا عاشق آفریده‌اند. نه! این عشق باید قبل از لحظه تولد باشد.
مادرم برایم گفته وقتی هنوز درونش بوده‌ام خود را به ضریحت رسانده‌ام!!! می‌دانی این یعنی چه؟ یعنی از همان وقت هم می‌شناختمت و حتما عاشقت بوده‌ام!!!

شاید هم از همان لحظه «قالوا بلی» عاشق شده‌ام. ولی نه! باید مزه عشق زیر دندان باشد و بر سرش پیمان بست. پس باید بازهم به عقب بروم. ولی دیگر به کجا؟ آن زمان که گِل بوده‌ام؟ شنیده‌ام که ما را از گِل شما سرشته‌اند. اگر این‌گونه باشد که هست! این عشق معنا می‌شود. این اضطراب‌های دوری و آن آرامش وصل معنا می‌شود.

من در این عقب رفتن‌های زمان عاشقگی‌ام به هیچ نقطه مشخصی نخواهم رسید. حالا باید فقط حرکت به جلو داشته باشم. باید هر چه زودتر خودم را به تو برسانم. باید آنقدر راه بروم و بدوم تا به تو برسم. و این‌بار حیات جاودان را در کنارت تجربه کنم.
من بی تو معنا ندارم. مرا دریاب…
#کنار_قدم_های_جابر

اعتقاد من...

من معتقدم در همۀ کارها اگر انسان، سیاسی نباشد، درست نمی­‌تواند حقایق را بفهمد.

 سیاست یک عطر و بوی خاصی است. مثل این است که شما گلی را می­‌برید پیش کسی که شامّه ندارد. همه چیز را از این گل می­‌فهمد، اما یک چیز را نمی­‌فهمد. 

   شما نمی­‌توانید بفهمید که او این را نمی­‌فهمد، او هم نمی­‌تواند بفهمد که شما چیزی اضافه بر او دارید و می­‌فهمید.

 او، غیر قابل توجیه است. چشمش هم کور نیست که بداند نمی­‌بیند.

 


و در پایان این جمله معروف را اضافه کنم ؛

اسلام همه‌اش سیاست است

خداوندا می اندیشم.....

خداوند، می اندیشم امروز آن روز است كه پس از مرگ و خفتنی كوتاهتر از زندگانی كوتاه دنیا زنده و حاضر بازگشته و در محضرت حاضرم شگفتم نیست از آنچه كه حتی خودم از كردارم خاطرم نیست را پیش چشمم می آوری و رو نمایی میكنی، كه پیش تر وعده كرده بودی كه كردار گذشته و آثار وجودی آینده ام را همه ثبت خواهی كرد اما شگفت و حیرت از خویش دارم پروردگار، كه حتی با وجود چنین وعده ی روشنی كه در طول عمر به وضوح و مكرر بیم و بشارتم داده بودی چگونه و چرا غافل مانده بودم؟ و می اندیشم اكنون كه خداوند، در لوح محفوظ تو، من و اعمالم ثبت و شماره شده بودیم و به شماره و اندازه ی خویش در محضرت و مقابل تو حاضریم نمیدانم كه ندامت و طلب عفو به چه كارم می آید با آنكه هزارهزار مرتبه در وعده ات آگاهی آن ضمیمه كرده بودی كه زمان بازگشت و ندامت پیش از روز موعود است و پس از آن بازگشتی نیست، می اندیشم خداوند امروز همان روز است….. انا نحن نحیی الموتی و نكتب ما قدموا و آثارهم كل شئ احصیناه فی امام مبین

من هم خدایی دارم...شعر

#شعر_خودم
من هم خدایی دارم:
‏)
ﺑﻌﺜﺖ ﻧﻮﺭ
ﺍﺯ ﺣﺮﺍ ﺁﯾﺎﺕ ﺭﺣﻤﺎﻥ ﻭ ﺭﺣﯿﻢ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﯾﺪ ﯾﺎ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺣﺮﻑ ﻗﺮﺁﻥ
ﻛﺮﯾﻢ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﯾﺪ
ﺻﻮﺕ ﺍﻗﺮﺃ ﺑﺴﻢ ﺭﺑﻚ ﻣﻰﺭﺳﺪ ﺑﺮ ﮔﻮﺵ ﺟﺎﻥ ﯾﺎ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻛﻮﻩ ﺣﺮﺍ
ﺧُﻠﻖ ﻋﻈﯿﻢ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﯾﺪ
ﺑﺎﻧﮓ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺟﺎ ﻃﻨﯿﻦ ﺍﻓﻜﻦ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﻓﺎﻧﻰ
ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺭﺟﯿﻢ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﯾﺪ
ﺳﯿﺪ ﺍﻣﻰ ﻟﻘﺐ، ﺑﺮ ﺩﺳﺖ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﻰﺭﺳﺪ ﯾﺎ ﺑﻪ ﮔﻤﺮﺍﻫﺎﻥ ﺻﺮﺍﻁ
ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﯾﺪ
ﻓﺎﺵ ﮔﻮﯾﻢ ﻋﻘﻞ ﻛﻞ ﻓﺨﺮ ﺭﺳﻞ ﻣﺒﻌﻮﺙ ﺷﺪ ﺁﻥ ﻛﻪ ﮔﺮﺩﺩ ﺯ
ﺍﻋﺠﺎﺯﺵ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ، ﺁﻣﺪ ﭘﺪﯾﺪ
ﻗﺼﻪ ﻟﻮﻻﻙ ﺑﺎﺷﺪ ﺷﺎﻫﺪ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻣﻦ ﯾﻌﻨﻰ ﺍﻣﺸﺐ ﻋﺎﻟﻢ ﺁﺭﺍ ﺍﺯ
ﻗﺪﯾﻢ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﯾﺪ
ﺩﺭ ﺣﺮﺍ ﺑﺮ ﻣﺼﻄﻔﻰ ﺍﻣﺸﺐ ﺷﺪ ﺍﺯ ﺣﻖ ﺟﻠﻮﻩﮔﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻧﺪﺭ ﻃﻮﺭ
ﺳﯿﻨﺎ ﺑﺮ ﻛﻠﯿﻢ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﯾﺪ
ﻧﻐﻤﻪ ﺍﻟﻠﻪُ ﺍﻛﺒﺮ ﺍﺯ ﺣﺮﺍ ﺗﺎ ﺷﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺖ ﭘﺮﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻦ ﻟﺮﺯﺵ ﺯ
ﺑﯿﻢ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﯾﺪ
ﮔﺮ ﻗﺮﯾﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﯾﺘﯿﻤﺶ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺲ ﺷﮕﻔﺘﻰﻫﺎ
ﺍﺯﯾﻦ ﺩُﺭّ ﯾﺘﯿﻢ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﯾﺪ
ﻣﻨﺠﻰ ﻧﻮﻉ ﺑﺸﺮ ﺩﺍﺭﺍﻯ ﺁﯾﺎﺕ ﻣﺒﯿﻦ ﺻﺎﺣﺐ ﺧُﻠﻖ ﺧﻮﺵ ﻭ ﻟﻄﻒ
ﻋﻤﯿﻢ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﯾﺪ
ﮔﻔﺘﻪ ‏« ﻣﺎ ﺍﻭﺫﻯ ﻣﺜﻠﻰ ‏» ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ ﭘﯿﺸﻮﺍﻯ ﺧﻠﻖ ﺑﺎ
ﻗﻠﺐ ﺳﻠﯿﻢ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﯾﺪ
ﺑﻮﺩ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻍ ﺟﻬﺎﻥ ﭘﮋﻣﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺟﻬﻞ ﺣﺎﻝ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺳﺘﺎﻥ
ﺧﺮّﻡ ﻧﺴﯿﻢ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﯾﺪ
ﮔﺸﺖ ﻣﺒﻌﻮﺙ ﺁﻥ ﻛﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺯﻧﺪﻩ ﺷﺪ ﺍﺯ ﻛﯿﺶ ﺍﻭ ﻓﺎﺵ ﮔﻮﯾﻢ
ﻣﺤﯿﻰ ﻋﻈﻢ ﺭﺣﯿﻢ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﯾﺪ
ﺣﺐ ﻭ ﺑﻐﺾ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻧﻰ ﺍﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺩﻭﺯﺥ ﺍﺳﺖ ﻗﺼﻪ ﻛﻮﺗﻪ،
ﺻﺎﺣﺐ ﻧﺎﺭ ﻭ ﻧﻌﯿﻢ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﯾﺪ
ﺯﺩ ﺗﻔﺄّﻝ ‏«ﺛﺎﺑﺖ‏» ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﺼﻄﻔﻰ ﺣﺮﻑ ” ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺍﻟﺮﺣﯿﻢ ” ﺁﻣﺪ ﭘﺪﯾﺪ

دل نوشته ای برای مدافعان حرم....

لاتَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ امواتا،بَل احیاءُ عِنْدَ رَبِّهمْ یُرْزَقون گمان مبر آنان که در راه خدا شهید شدند؛مرده اند!آنها زنده اند و نزد پروردگارشانند و متعنمند به انعام او…

ای شهید!می دانیم که شهید و شهادت الفاظی هستند که بالاترین مفاهیم ازشهای اللهی و انسانی را در خود نهفته دارد و تو به این مفاهیم دست یافته ای!

جسم و لباس تو از ناحیه ی روح تو کسب شرافت کرده که نیازی به غسل و کفن نداری!

ای شهدا این روز ها ،هوای شهرهامان،بارانیست!

دیده هایی که،عزیز دلشان بودید؛اشک می بارند!

وانوار معنوی که از وجودشما در شهرها پیچییده است بر دلهای پوسیده ما می بارد!

و شما، باردیگر ثابت کردید ،مسلمان حقیقی شرف و عزت خود را ازاهل بیت گرفته!

ثابت کردید شما سربازان امام خامنه ای،ادامه دهنده ی راه سربازان امام خمینی و قبل تر سربازان ائمه اطهار،سلام الله علیهم هستیدو این راه تا ظهور حضرت حجت(عج الله) ادامه دارد…

ثابت کردید اگر در کربلا بودید؛دست نامحرمی به ناموس شیعه و ناموس اهل بیت نمی رسید…گوشواره ای با گوش کنده نمی شد…بدن های مقدس امام معصوم و فرزندانش زیر سم اسبان قرار نمی رفت…

ثابت کردید لبیک گویان به ندای هل ناصر من ینصرنیِ امام معصوم، هستید؛(که در گذر زمان این ندا خاموش نشده)

ای شهیدان با شهادتتان ثابت کردید سربازان ولایت غیرت دارند و اجازه دست درازی دشمن را،به دین و ناموس و وطن نمی دهند…

به شما مدیونیم!

چرا که جان خود را در طبق اخلاص نهاده اید که با امنیت کامل در شهر قدم برداریم و به زندگی خود ادامه دهیم…

ای شهید،به قول شهید مطهری«مثل تو،مثل شمعی است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است،تا دیگران در این پرتو ،که بهای نیستی تو ،تمام شده،بنشینند و آسایش یابند و کار خویش را انجام دهند» و اما روی دیگرسخنم جوان غفلت زده مسلمان است!

ای جوان مسلمان چه شده که این شمع های مقدس را (که وجودشان را به خاطر بقای عمر و امنیت شما فدا کرده اند) را به سرزنش و تمسخر و تهمت روا داشته اید؟!

طبق کدام منطق و قانونی ،شهید به خاطر پول و مقام و موقعیت و ندانم کاری،به شهادت میرسد؟!

به خود بیاییم با گناه خود ،با بدحجابی ناموسمان و دخترانمان و بی غیرتی پسرانمان خون شهدا را پایمال نکنیم!

و بدانیم سزاوار است ؛خم شدن در برابر مادران این شهدا و بوسه زدن بر دستان مادرانشان و احترام به خانواده و همسران این شهدا؛که بدرقه راه شهید وهب های عصر امروز شدند…

وهب تازه دامادی که مادرش بعد از شهادت پسرش سر مقدسش را به طرف دشمن پرتاب کرد و جوانی فرزندش را نذر امام معصوم کرد…

مادران شهید صدر زاده ها و دهقان ها و شهیدان،کجباف و زکوی و فاطمی اطهر و رضازاده و علیخانی ها… راهتان ادامه دارد!

و در آخر جان نوشته ای بسیار زیبا از زبان سید شهیدان اهل قلم؛که مطمئنا زبان حال این شهدا و زبان حال مکتب ماست…

دل نوشته ای که دشمن هم باید بداند!