دلم دنبال مادربزرگی میگردد
دلم دنبال مادربزرگی میگردد
در سن حوا
همسان آدم
که از بر باشد
قصهی انقلاب را
از اول 42
تا چلچلهی ظهور
مثلا مادر حاجاحمد
یا مادر 5 شهید
محسن و مجید و کمیل و علی و محمد
قصهای پر از تکبیر
سرشار از صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ریگان و بوش پدر و بوشک و کلینتون و اوباما و ترامپ
بلندترین روز سال
میگفتند جمهوری اسلامی
در همین روز سقوط میکند
بلندترین شب سال
میگفتند جمهوری اسلامی
در همین شب سقوط میکند
تابستان داغ
زمستان سرد
هفتهی بعد
یک ماه پس از برجام
بعد از تصویب FATF
بوش بزرگ اما
برف امسال را ندید
و بوش کوچک را یتیم کرد
بنازم تقسیم کار خدا را با کدخدا؛
«آمریکا! تو صدام را از عراق بردار
تا من
سردار کربلای 5 را
ببرم تا خود کربلا!»
بهبه
خدا دانای کل قصهی انقلاب است
ما در غرب
غریب بودیم
و در جنوب
مظلوم
ما در کربلا
غریبه بودیم
خدا ما را آشنا کرد
السلام علیک یا اباعبدالله
آری!
من دنبال قصهی سرهای بیپیکرم
و نخلهای سرجدا
و امواج اروند
و قایق عاشورا
و بادگیرهای آبی
و برادران باکری
و همهی دستوارهها
قصهی یلدای من
باید پر از خندههای علمدار باشد
در شرق ابوالخصیب
پر از حبیب
پر از حمید
پر از دوکوهه
پر از پنجرههای قطار اندیمشک
پر از ایستگاه صلواتی
پر از بهارنارنج
و یک لیوان شربت بیدمشک
که بگیرم از دست حاجبخشی
و جان بگیرم
با نوای «ماشاءالله حزبالله»
و یکی هم آهنگ آهنگران
«هر که دارد هوس کربوبلا بسمالله»
هیهات!
ما حتی در شب یلدا هم
اهل کوفه نیستیم
و تنها نمیگذاریم علی را
دههی 60
بعضیها خمینی را به شرط بازرگان میخواستند
سال 88
بعضیها خامنهای را به شرط اکبر
و این سالیان
به شرط محمود
والله هندوانهفروش شب یلدا
این همه برای خریداران
شرط نمیگذارد
فوقش شرط چاقو
آنهم چاقوی زنجان
دیار غواصان دریادل
بچههای کربلای 4 و 5
یا ایهاالعزیر!
امسال شب یلدا
قصهی آن پسرت را بگو که در شلمچه به شهادت رسید
محمد
اللهم صل علی محمد
اتفاقا برای «محمد» هم شرط گذاشته بودند
تو را میخواهیم
اما به شرت لات
و «علی» را به شرط طلحه و زبیر
یا به شرط محمودک
آنروی سکهی حسنک
بهار اما
جریان خون
در رگهای حیات طیبهی ولی فقیه است
و ما همه را
به شرط علی میخواهیم
خامنهای نبود
در همان قهوهخانهی میکونوس
قصهی انقلاب را تمام میکرد دشمن
بعضیها از آمریکا میترسند
بعضیها از اروپا
خطقرمز بعضی
حسنک است
و بعضی
محمودک
و بعضی
مستر تَکرار
تقریبا هیچ
خطقرمز ما اما
بیت دارد عین ابیات حافظ
هر مادر شهیدی
یک غزل
یک قصه
قصهی محمد
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1397/10/02 ساعت 08:54:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1397/10/02 @ 08:59:25 ق.ظ
تســـنیم [عضو]
خیلی زیبا، شیوا، پر مفهوم و جذاب بود . ممنون
1397/10/02 @ 09:09:17 ق.ظ
عابدی [عضو]
ممنون جانم
حضور شما در وبلاگ ما مایه خوشحالی است
http://ivan.kowsarblog.ir/