بخشی از نامه عمر به معاویه

 

«… وقتی درب خانه را آتش زدم (آن گاه داخل خانه شدم) ولی فاطمه درب خانه را حجاب خود قرار داد و مانع از دخول من و اصحابم شد. با تازیانه آن چنان بر بازوی او زدم که مانند دملج (بازوبند) اثر آن بر بازوی او ماند؛ آن گاه صدای ناله او بلند شد؛ چنان که نزدیک بود به حال او رقت کنم و دلم نرم شود؛ ولی به یاد کشته‏های بدر و اُحد که به دست علی کشته شده بودند… افتادم، آتش غضبم افروخته‏تر شد و چنان لگدی بر درب زدم که از صدمه آن جنین او (به نام محسن) سقط شد .” فَعِنْدَ ذلک صَرَخَتْ فاطِمَةُ صَرْخةً… فَقالَتْ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ الله‏ِ هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ. .. ؛ در این هنگام، فاطمه چنان ناله زد، پس فریاد زد: ای پدر بزرگوار! ای رسول خدا! این چنین با عزیز دلت و دخترت رفتار کردند.” سپس فریاد کشید: فضه به فریادم برس که فرزندم را کشتند. سپس به دیوار تکیه داد و من او را به کنار زده، داخل خانه شدم. فاطمه در آن حال می‏خواست مانع (بردن علی) شود، من از روی روسری چنان سیلی به صورت او زدم که گوشواره از گوشش به زمین افتاد…» 
13- بحار الانوار، ج30، ص293

  • 5 stars
    تســـنیم
    نظر از: تســـنیم
    1397/10/30 @ 11:26:08 ق.ظ

    تســـنیم [عضو] 

    خدا لعنتشون کنه …
    سلام دوست خوبم
    این ایام را به شما تسلیت میگم و التماس دعا دارم . اجرتون با فاطمه زهرا سلام الله علیها

  • 5 stars
    نظر از: آسیه اسکندری
    1397/10/30 @ 09:15:09 ق.ظ

    آسیه اسکندری [عضو] 

    داغ عطر یاس زهرا زیر ماه
    می چکانید اشک حیدر را به چاه
    عشق محزون علی یاس است و بس
    چشم او یک چشمه الماس است و بس
    فرا رسیدن ایام فاطمیه را به شما تسلیت عرض می کنم .

  • 5 stars
    نظر از: ...
    1397/10/29 @ 09:42:38 ق.ظ

    ... [عضو] 

    گفت: در مي‌زنند مهمان است
    گفت: آيا صداي سلمان است؟
    اين صدا، نه صداي طوفان است
    مزن اين خانه مسلمان است
    مادرم رفت پشت در، اما

    گفت: آرام ما خدا داريم
    ما كجا كار با شما داريم
    و اگر روضه‌اي به پا داريم
    پدرم رفته ما عزاداريم
    پشت در سوخت بال و پر، اما

    آسمان را به ريسمان بردند
    آسمان را كشان كشان بردند
    پيش چشمان ديگران بردند
    مادرم داد زد بمان! بردند
    بازوي مادرم سپر،اما

    بين آن كوچه چند بار افتاد
    اشك از چشم روزگار افتاد
    پدرم در دلش شرار افتاد
    تا نگاهش به ذوالفقار افتاد-
    گفت: يك روز يك نفر اما…
    :((
    ـــ
    سلام دوست عزیز
    شهادت خانم حضرت زهرا را خدمت شما تسلیت عرض می کنم .

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.