این چشمها...

بسم الله النور
این چشم‌ها که محروم از یک نگه به یارند
بهتر که کور گردند، بگذار خون ببارند

آنکو قرار دارد کی داغ یار دارد؟
دعوی عشق کم کن عشّاق بی قرارند

آنانکه یاد اویند دائم به جستجویند
حتّی خزان ز هجران در موسم بهارند

قومی کنار یارند امّا زیار دورند
قومی ز یار دورند امّا کنار یارند

آنانکه بی تو سوزند سوزند عالمی را
ای وای اگر بدین سوز آهی ز دل بر آرند

ای خانۀ غمت دل ای فرش مقدمت گل
بر چشمها بنه پا انگار کن که خارند

اشجار سبز با تو کمتر ز نخل خشکند
گل های سرخ بی تو، چون شعله های نارند

اللهم عجل لمولانا الغریب الفرج

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.