اولو الامر چه كسانى هستند؟
آیه
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَی ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ ذلِک خَیرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا[1]
ترجمه
ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و از رسول و اولی الامر خود (جانشینان پیامبر) اطاعت کنید. پس اگر درباره چیزی نزاع کردید آن را به حکم خدا و پیامبر ارجاع دهید، اگر به خدا و قیامت ایمان دارید. این (رجوع به قرآن و سنّت برای حلّ اختلاف) بهتر و پایانش نیکوتراست.
آیه اطاعت اولوالامر
در آیه سوره نساء، آیه 59 می خوانیم: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر را».
در اینجا اطاعت «اولوالامر» بدون هیچ گونه قید و شرط در کنار اطاعت خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله قرار گرفته است.
آیا منظور از «اولوالامر» زمامداران و حکام در هر زمان و هر محیط هستند؟ و فی المثل مسلمانان هر کشوری در عصر ما موظفند مطیع بی قید و شرط زمامدارانشان باشند؟ (آن گونه که جمعی از مفسران اهل سنّت گفته اند).
این با هیچ منطقی سازگار نیست، چرا که غالب زمامداران در اعصار و قرون مختلف منحرف و آلوده و وابسته و ظالم بوده اند.
آیا منظور از آن پیروی از زمامداران است مشروط به این که حکمشان بر خلاف احکام اسلام نباشد؟ این نیز با مطلق بودن آیه سازگار نیست.
و آیا منظور خصوص صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله است؟ این احتمال نیز با مفهوم گسترده ای که آیه برای هر عصر و زمان دارد سازگار نمی باشد.
بنابراین به وضوح می فهمیم که منظور از آن پیشوای معصومی است که در هر عصر و زمان وجود دارد که اطاعتش بی قید و شرط
واجب، و فرمانش همچون فرمان خدا و پیامبر لازم الاجرا است.
احادیث متعدّدی که در منابع اسلامی در این زمینه وارد شده و «اولوالامر» را تطبیق بر علی علیه السلام یا ائمه معصومین کرده است گواه دیگر این مدّعاست.[2]
نکته ها:
آیۀقبل، بیان وظایف حاکمان بود که باید دادگر و امانتدار باشند، این آیه به وظیفۀمردم در برابر خدا و پیامبر اشاره می کند. با وجود سه مرجع «خدا»، «پیامبر» و «اولی الامر» هرگز مردم در بن بست قرار نمی گیرند. آمدن این سه مرجع برای اطاعت، با توحید قرآنی منافات ندارد، چون اطاعت از پیامبر و اولی الامر نیز، شعاعی از اطاعت خدا و در طول آن است، نه در عرض آن و به فرمان خداوند اطاعت از این دو لازم است.
در تفسیر نمونه به نقل از ابن عباس آمده است که وقتی پیامبر اسلام، هنگام عزیمت به تبوک، علی علیه السلام را در مدینه به جای خود منصوب کرد و فرمود: «انت منّی بمنزلة هارون من موسی» این آیه نازل شد.
در آیه قبل سفارش شد که امانات به اهلش سپرده شود، این آیه گویا می فرماید: سپردن به اهلش، در سایه اطاعت از خدا و رسول و اولی الامر است.
تکرار فرمانِ «أَطِیعُوا» رمز تنوّع دستورهاست. پیامبر گاهی بیان احکام الهی می کرد، گاهی دستور حکومتی می داد ودو منصب «رسالت» و «حکومت» داشت. قرآن گاهی خطاب به پیامبر می فرماید: «أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِمْ»[3] آنچه را نازل کرده ایم برای مردم بیان کن. و گاهی می فرماید: «لِتَحْکمَ بَینَ النَّاسِ بِما أَراک اللَّهُ»[4] میان مردم بر اساس قوانین الهی، حکومت و قضاوت کن.
قرآن درباره مفسدان، مسرفان، گمراهان، جاهلان، جبّاران و. . . دستور «لا تُطِعْ»* و «لا تَتَّبِعْ»* می دهد. بنابراین موارد «أَطِیعُوا» باید کسانی باشند که از اطاعتشان نهی نشده باشد و اطاعتشان در تضادّ با اوامر خدا و رسول نباشد.
در آیه، اطاعت از اولی الامر آمده، ولی به هنگام نزاع، مراجعه به آنان مطرح نشده، بلکه تنها مرجع حلّ نزاع، خدا و رسول معرفی شده اند. و این نشانه آن است که اگر در شناخت اولی الامر و مصداق آن نیز نزاع شد، به خدا و رسول مراجعه کنید که در روایات نبوی، اولی الامر اهل بیت پیامبر معرّفی شده اند. [5]
حسین بن ابی العلاء گوید: من عقیده ام را دربارۀاوصیای پیامبر واینکه اطاعت آنها واجب است، بر امام صادق علیه السلام عرضه کردم، حضرت فرمود: آری چنین است، اینان همان کسانی هستند که خداوند دربارۀآنان فرموده: أَطِیعُوا اللَّهَ . . . و همان کسانی اند که دربارۀآنها فرموده: إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ . . . وَ هُمْ راکعُونَ [6]
حضرت علی علیه السلام در خطبه 125 نهج البلاغه و عهدنامه مالک اشتر فرمودند: مراد از مراجعه به خدا و رسول، مراجعه به آیات محکمات وسنّتی که همه بر آن اتّفاق داشته باشند.
حضرت علی علیه السلام فرمود: هر حاکمی که به غیر از نظر اهل بیت معصوم پیامبر علیهم السلام قضاوت کند، طاغوت است. [7]
پیام ها:
1- مردم باید نظام اسلامی را بپذیرند و از رهبران الهی آن در قول و عمل پشتیبانی کنند. «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ»
2- اسلام مکتبی است که عقاید و سیاستش بهم آمیخته است. اطاعت از رسول وولی الامر که امری سیاسی است، به ایمان به خدا و قیامت که امری اعتقادی
است، آمیخته است. «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ»
3- سلسله مراتب در اطاعت باید حفظ شود. «اللَّهَ، الرَّسُولَ، أُولِی الْأَمْرِ»
4- اولی الامر باید همچون پیامبر معصوم باشند، تا مانند پیامبر اطاعت از آنان، لازم و بی چون وچرا باشد. «أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ»
5- اطاعت از حاکمی واجب است که مؤمن و از خود مردم با ایمان باشد. أَطِیعُوا. . . مِنْکمْ
6- نشانۀایمان واقعی، مراجعه به خدا و رسول، هنگام تنازع و بالا گرفتن درگیری هاست و اطاعت در شرایط عادّی کار مهمّی نیست. «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ»
7- یکی از وظایف حکومت اسلامی ایجاد وحدت و حلّ تنازعات است. فَإِنْ تَنازَعْتُمْ . . .
8- دین کامل باید برای همۀاختلاف ها، راه حل داشته باشد. «فِی شَی ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ»
9- پذیرش فرمان از حکومت های غیر الهی و طاغوت، حرام است. «فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ»
10- اگر همۀفرقه ها، قرآن و سنّت را مَرجع بدانند، اختلاف ها حل شده، وحدت و یکپارچگی حاکم می شود. «فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ»
11- مخالفان با احکام خدا و رسول و رهبران الهی، باید در ایمان خود شک کنند. إِنْ کنْتُمْ تُؤْمِنُونَ . . .
12- برنامه عملی اسلام بر اساس برنامه اعتقادی آن است. أَطِیعُوا. . . إِنْ کنْتُمْ تُؤْمِنُونَ به عبارت دیگر ایمان به خدا و قیامت، پشتوانۀاجرایی احکام اسلام و مایۀپرهیز از نافرمانی خدا و رسول است.
13- دوراندیشی و رعایت مصالح درازمدّت، میزان ارزش است. «أَحْسَنُ تَأْوِیلًا»[8]
پی نوشت ها
[1] سوره نساء، آیه 59
[2] براى آگاهى بيشتر به تفسير نمونه، ج 3، ص 435 مراجعه شود
[3] نحل، 44.
[4] نساء، 105.
[5] كمال الدين صدوق، ص 222.
[6] كافى، ج 1، ص 187.
[7] دعائمالاسلام، ج 2، ص 530.
[8] محسن قرائتى، تفسير نور، 10جلد، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن - تهران، چاپ: 4، 1389.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1395/08/16 ساعت 11:59:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |