پذیرش اقرار به اسلام


آیه

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَینُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیکمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ کثِیرَةٌ کذلِک کنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیکمْ فَتَبَینُوا إِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً [1]
ترجمه

ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه در راه خدا (برای جهاد) گام برداشتید پس (در کار دشمن) تحقیق کنید و به کسی که نزد شما (با کلامی یا عملی یا سلامی یا پیشنهادی) اظهار اسلام و صلح می کند، نگویید: تو مؤمن نیستی، تا بدین بهانه کالای زندگی دنیا و غنائم بدست آورید. زیرا که غنائم بسیار، نزد خداوند است.

شما نیز خودتان قبلًا این گونه بودید، پس خداوند بر شما منّت نهاد (تا ایمان در جانتان نفوذ کرد) پس تحقیق کنید (و زود دست به اسلحه نبرید) که خداوند همواره به آنچه انجام می دهید، به خوبی آگاه است.
پذیرش اقرار به اسلام

در روایات و تفاسیر اسلامی شأن نزول هائی درباره آیه فوق آمده است که کم و بیش، با هم شباهت دارند از جمله این که:

پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از بازگشت از جنگ «خیبر»، «اسامة بن زید» را با جمعی از مسلمانان به سوی یهودیانی که در یکی از روستاهای «فدک» زندگی می کردند فرستاد، تا آنها را به سوی اسلام و یا قبول شرائط ذمه دعوت کند.

یکی از یهودیان به نام «مرداس» که از آمدن سپاه اسلام با خبر شده بود، اموال و فرزندان خود را در پناه کوهی قرار داد و به استقبال مسلمانان شتافت، در حالی که به یگانگی خدا و نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله گواهی می داد.

«اسامة بن زید» به گمان این که مرد یهودی از ترس جان و برای حفظ مال اظهار اسلام می کند و در باطن مسلمان نیست، به او حمله کرد و او را کشت و گوسفندان او را به غنیمت گرفت، هنگامی که خبر به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، پیامبر صلی الله علیه و آله سخت از این جریان ناراحت شد، فرمود: تو مسلمانی را کشتی، «اسامة» ناراحت شد، عرض کرد:

این مرد از ترس جان و برای حفظ مالش اظهار اسلام کرد.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: تو که از درون او آگاه نبودی، چه می دانی؟ شاید به راستی مسلمان شده.

در این موقع آیه فوق نازل شد و به مسلمانان هشدار داد که: به خاطر غنائم جنگی و مانند آن هیچ گاه سخن کسانی که اظهار اسلام می کنند را انکار ننمایند، بلکه هر کس اظهار اسلام کرد، باید سخن او را پذیرفت. [2]
نکته ها:

پس از نبرد خیبر، رسول خدا صلی الله علیه و آله «اسامة بن زید» را همراه گروهی از مسلمانان به سوی یهودیان در یکی از روستاهای فدک اعزام کرد تا آنان را به اسلام یا قبول شرایط ذمّه دعوت کنند. یکی از یهودیان به نام «مرداس» با آگاه شدن از آمدن سپاه اسلام، اموال و خانوادۀخود را در پناه کوهی قرار داد و در حالی که به توحید و نبوّت پیامبر گواهی می داد، به استقبال مسلمانان آمد. اسامه به خیال آنکه او از روی ترس اظهار اسلام می کند، او را کشت و اموالش را به غنیمت گرفت. پیامبر خدا از این رفتار که به کشتن یک مسلمان انجامید، ناراحت شد.

انگیزۀمادّی و کسب غنائم در جهاد، چیزی است که اسلام آن را نکوهش کرده و از اقدام شتابزده و کشتن بی تحقیق، زیر عنوان حرکت انقلابی و قاطعیت، انتقاد نموده است.

جملۀ«کذلِک کنْتُمْ مِنْ قَبْلُ» هم می تواند اشاره به این باشد که شما خودتان هم در آغاز، به ظاهر ادّعای اسلام می کردید و هم می تواند (آن گونه که در المیزان آمده است) اشاره به این باشد که خود شما نیز در جاهلیت با انگیزه های مادّی و برای رسیدن به غنائم می جنگیدید و اسلام آن انگیزه ها را از میان برد.

ممکن است مراد از «أَلْقی إِلَیکمُ السَّلامَ» اظهار اسلام وگفتن شهادتین باشد که با شأن نزول موافق است ویا مراد از القای سلام، پیشنهاد آتش بس و ترک جنگ و تسلیم باشد نه اسلام آوردن، که معنای آیه این می شود: به کسی که پیشنهاد عدم تعرّض می کند و اظهار تسلیم و ترک جنگ دارد، نگویید: تو به حرفت ایمان نداری ودروغ می گویی تا بتوانید او را بکشید و غنائمی به دست آورید. [3]

البتّه ممکن است مراد از جمله «فَتَبَینُوا» در آخر آیه، تحقیق در تاریخ جاهلیت باشد. یعنی شما قبل از اسلام برای دنیا جنگ می کردید پس تحقیق کنید یعنی تاریخ را بررسی کنید که چگونه اسلام به شما رشد داد، پس از تازه مسلمانان توقّع بالا نداشته باشید. [4]
پیام ها:

1- جهاد باید بر اساس اطلاعات وآگاهی از وضعیت واهداف دشمن باشد. «فَتَبَینُوا»

2- کسانی را که اظهار اسلام می کنند، با آغوش باز بپذیرید. لا تَقُولُوا. . . لَسْتَ مُؤْمِناً

3- در جبهۀجهاد، از قدرت خود سوء استفاده نکنید. لا تَقُولُوا. . . لَسْتَ مُؤْمِناً

4- بر چسبِ بی دینی به دیگران زدن و عجله در نسبت دادن کفر به افراد مشکوک ممنوع. لا تَقُولُوا. . . لَسْتَ مُؤْمِناً

5- ما مأمور به ظاهریم، نه درون افراد، اگر گفتارشان را نمی پذیریم، فوری هم ردّ نکنیم. لا تَقُولُوا. . . لَسْتَ مُؤْمِناً

6- نه تنها ادّعا دلیل می خواهد، بلکه ردّ مطلب نیز دلیل می خواهد. لا تَقُولُوا. . . لَسْتَ مُؤْمِناً

7- با انگیزه های مادّی دیگران را تکفیر نکنید. «تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا»

8- در جنگ ها، اهداف مادّی را کنار بگذارید و قداست جهاد را با غنیمت طلبی نشکنید. «تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا»

9- جاذبۀدنیا، رزمندگان جان بر کف را هم رها نمی کند. إِذا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ . . . تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا

10- هدف از جهاد، پیوستن دیگران به اسلام است، نه کسب غنائم. پس به خاطر غنائم، دیگران را متّهم به بی دینی نکنیم. لا تَقُولُوا. . . لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا

11- خطر عوض شدن انگیزه ها در جهاد، بسیار مهم است. «تَبْتَغُونَ»

12- دنیا، عارضی، ناپایدار و زودگذر است. «عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا»

13- زهد و بی اعتنایی به دنیا، باید اخلاق رزمندۀمؤمن باشد. «تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا»

14- شما بی تحقیق و بی پروا گام برندارید، خداوند مسائل مادّی را حل می کند. «فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ کثِیرَةٌ»

15- یاد پاداش های الهی، دنیا را در نظر انسان کوچک می کند. «فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ کثِیرَةٌ»

16- نعمت های مادّی را هم از خدا بخواهیم. «فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ»

17- انسان فطرتاً دنبال منافع مادّی است و باید به نحوی تأمین شود، چه بهتر که با شناساندن ارزشهای بهتر و جهت دادن به این خواسته فطری او را از سقوط در ورطه سودهای کم و ناروا باز داریم. «فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ کثِیرَةٌ»

18- دنیاگرایی، خصلتی جاهلی است. «کذلِک کنْتُمْ مِنْ قَبْلُ»

19- خود را به جای دیگران بگذارید، بعد قضاوت کنید. شما هم روزی چنین بودید. «کذلِک کنْتُمْ مِنْ قَبْلُ»

20- مغرور نشوید، که ایمانتان از خداست. «فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیکمْ»

21- هدایت های الهی، منّت خداوند بر ماست. «فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیکمْ»

22- نعمت ها مسئولیت آورند. «فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیکمْ فَتَبَینُوا»

23- خطر و ضرر قتل نابجا، بیش از احتمال نفاق از سوی دشمنان و از دست دادن غنائم است. عهده داران مال و جان و آبروی مردم، باید اصل احتیاط و تحقیق را فراموش نکنند. فَتَبَینُوا. . . فَتَبَینُوا

24- نه ساده اندیش باشید، نه زود باور. نه بد اندیش و نه کینه توز. «فَتَبَینُوا»

25- در حوادث جنگ که زمینه و بهانه برای قتل بی گناهان است، با عقل و حوصله برخورد کنید، نه با احساسات، که خداوند، آگاه و بیناست. «إِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً»[5]

پی نوشت ها

[1] سوره نساء، آیه 94

[2] « مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث؛« بحار الانوار»، ج 19، ص 147، ج 21، ص 11، ج 22، ص 92، و ج 65، ص 234؛« تفسير الأصفى»، ج 1، ص 231؛« مستدرك»، ج 16، ص 79؛« نور الثقلين»، ج 1، ص 535.

[3] تفسير راهنما.

[4] تفسير راهنما ذيل آيه.

[5] محسن قرائتى، تفسير نور، 10جلد، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن - تهران، چاپ: 4، 1389.

رحمت خدا بر معلّم و احیاگر علوم

امام باقر
رَحِمَ اللهُ عَبداً اِحیاءَ العِلمَ

خدا رحمت کند بنده ای را که احیا کننده علم است.

معنای تاسوعا و عاشورا

عاشورا از ریشة عشر به معنای ده و دهم و تاسوعا از ریشه تسع به معنای نه و نهم است.

این لفظ فقط بر نهمین و دهمین روز محرم اطلاق شده است.

به لحاظ آن که حوادث مهم کربلا در روز نهم و دهم ماه محرم الحرام اتفاق افتاد، این دو روز را برجسته تر نموده و به نام تاسوعا و عاشورا یعنی روز نهم و دهم محرم الحرام در فرهنگ مسلمانان به ویژه شیعیان از جایگاه خاصی بهره مند شد.

ابن اثیر در کتاب «نهایه» میگوید: «عاشورا یک اسم اسلامی است». [1]

همین مطلب را طریحی در «مجمع البحرین» گفته است.[2]

البته پیش از واقعه کربلا، هم پیامبر اسلام(ص) و هم حضرت علی(ع) شهادت امام حسین(ع) را در کربلا پیشگویی کرده بودند. امام حسین(ع) نیز شهادت خود را پیشگویی کرده، به برخی از پیامبران پیشین نیز شهادت آن حضرت وحی شده بود.[3]

پس از آن که حضرت امام در کربلا به شهادت رسید، روز عاشورا میان مردم به روز حزن و اندوه شناخته شد و شیعیان علی(ع) آن روز را روز عزا و عزاداری قرار دادند. از این رو به نام عاشورای حسینی شهرت یافت.

امام صادق(ع) فرمود: و أمّا یوم عاشورا فیوم أصیب فیه الحسین(ع) صریعاً بین أصحابه و أصحابه حوله صرعی عراة؛[4]عاشورا روزی است که حسین(ع) میان یارانش کشته شد و بر زمین افتاد. یاران او نیز پیرامون او به خاک افتاده و عریان بودند.

روز نهم محرّم، تاسوعای سال 61 هجری امام حسین و یارانش در محاصرة نیروهای دشمن بودند. در این روز دشمن آب را به روی اهل بیت امام حسین(ع) و یاران او بسته بود.

این روز به دلیل این که بر اهل بیت سخت گذشت و شاید یکی از روزهای بسیار سخت و مصیبت بار برای خاندان پیامبر بود،به عنوان تاسوعای حسینی، مورد توجه شیعیان قرار گرفت.

امام صادق(ع) فرمود: «تاسوعا روزی است که حسین(ع) و اصحاب او در کربلا محاصره شدند و سپاه شامیان بر ضد آنان گرد آمد. ابن زیاد و عمر سعد از فراهم آمدن آن همه سوار خوشحال شدند و آن روز، حسین(ع) و یارانش را ناتوان شمردند و یقین کردند دیگر برای او یاوری نخواهد آمد و عراقیان او را پشتیبانی نخواهند کرد».[5]

در مقابل شیعیان، بنی امیه و پیروانشان روز عاشورا را روز جشن و سرور قرار دادند. به تدریج دشمنان درباره عاشورا احادیثی ساختند تا آن روز را با فضیلت نشان بدهند، در حالی که آن روز، روز غم و اندوه و مصیبت است. روزی است که بهترین انسان را کشتند، جگر رسول خدا را پاره کردند و زنان و کودکان پیامبر را به اسارت بردند، آیا این روز میتواند روز مبارکی باشد؟!

امام صادق(ع) در همین باره می فرماید: بنی امیه و همراهان آنان از شامیان، نذر کردند که اگر امام حسین کشته شد و به سپاهیان (بنی امیه) آسیبی نرسید و حکومت در خاندان ابی سفیان تثبیت شد، روز عاشورا را عید قرار دهند و به شکرانه پیروزی خود، روزه بگیرند. این عمل، به صورت روش و سنتی میان مردم تاکنون ادامه دارد، که ریشه آن از خاندان ابوسفیان است. در این روز، مردم روزه می گیرند و با شادی، با خویشان و بستگان خود، رفتار می کنند.[6] از این رو در زیارت عاشورا آمده است:

«اللّهم ان هذا یوم تبرّکت به بنو امیّة وابن آکلة الاکباد».[7]

از جمله روایتی که در متون روایی و تاریخی راه یافته آن است که گفته اند: علت نامگذاری روز دهم محرّم به عاشورا آن است که ده نفر از پیامبران به ده کرامت در این روز مورد گرامیداشت الهی قرار گرفته اند[8]، در حالی که این سخن صحیح نیست. ابن درید میگوید: «عاشورا یک اسم اسلامی» است و در دوره جاهلیت به این نام معروف نبود.[9]

شیخ عباس قمی با اشاره به همین حدیث به نقل از نویسنده «شفاء الصدور» میگوید: بنی امیه روز عاشورا را مبارک میدانستند. در این روز برای خود خرید میکردند و خرید را در آن روز سنّت کرده بودند.آنان در این روز مراسم عید بر پا میکردند، آن روز را روزه میگرفتند و در آن روز طلب حوائج را مستحب میدانستند، برای همین درباره روز عاشورا فضایل و مناقبی ساخته اند و حتی دعائی هم درباره آن درست کرده اند که اولش این است: «یا قابل توبة آدم یوم عاشورا، یا رافع ادریس الی السماء یوم عاشورا، یا مسکّن السفینة یوم عاشورا یا غیاث ابراهیم من النار یوم عاشورا». اینها را ساخته اند تا امر مشتبه شود. آنان در سخنرانی های خود میگویند: هر نبیّ وسیله و شرفی دارد و در روز عاشورا این شرف زیاد میشود، مانند خاموش کردن آتش نمرود برای ابراهیم، قرار گرفتن سفینه نوح کوه جودی، غرق ساختن فرعون در دریا و نجات حضرت موسی از دست فرعون، نجات حضرت عیسی از دست یهودیان.

شیخ عباس قمی در ادامه میگوید: شیخ صدوق از میثم تمار نقل کرده امت پیامبر، فرزند پیامبر را میکشند و روز عاشورا که فرزند پیامبر را کشته اند، روز مبارک قرار میدهند! راوی میگوید: به میثم گفتم: چگونه آن روز را روز مبارک قرار میدهند؟ گفت: آنان در فضیلت آن حدیث جعل میکنند و میگویند: روز عاشورا روزی است که خداوند توبه آدم را پذیرفته با اینکه توبه آدم در ذی حجه پذیرفته شده است.آنان میگویند: در عاشورا، یونس از شکم ماهی نجات یافته، در حالی که در ذی قعده از شکم ماهی نجات یافته است. میگویند: روز عاشورا روزی است که کشتی نوح کنار کوه جودی قرار گرفت در حالی که روز هیجدهم ذی حجه قرار گرفت. آنان میگویند: روز عاشورا دریا برای موسی شکافته شد در حالی که در ربیع الاول شکافته شده بود.[10]

حضرت امام رضا(ع) می فرماید: «کسی که در روز عاشورا از انجام کارهای مورد نیاز خویش پرهیز نماید، خداوند، حوائج دنیا و آخرت او را برآورده کند و کسی که روز عاشورا را، روز حزن و اندوه و مصیبت و گریه خود قرار دهد، خداوند روز قیامت را، روز شادی و سرور او گرداند و چشمش با دیدن ما در بهشت، روشن گردد.[11]

پی نوشت ها

[1] ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث، ج3، ص240

[2] طریحی، مجمع البحرین، ماده عشر، ج3، ص186

[3] بحارالانوار، ج 44، ص 223 و ص 250.

[4] کافی، ج4، ص147؛بحار، ج45، ص 95.

[5] سفینه البحار، ج 1، ص 312 (ماده تسع).

[6] بحارالانوار، ج45، ص 95 – 96.

[7] همان، ج 98، ص 295.

[8] حیاة الامام الحسین، ج 3، ص 179.

[9] الصحیح من سیرة النبی، ج 4، ص 306.

[10] مفاتیح الجنان، ص 476، اعمال روز عاشورا.

[11] سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ص 578، اعمال روز عاشورا.

عصر عاشورا

چون گل خورشيدى عاشورا به نخلستان شكفت                     لحظه‌اى از شرم پشت نخل پيرى رو نهفت

شاه خوبان ديد كزان خيمه‌هاى طاق و جفت                      هيچ برجا نيست آنگه زير لب خنديد و گفت

يارى اندر كس نمى‌بينيم ياران را چه شد                             دوستى كه آخر آمد دوستداران را چه شد

شرط ارتباط با خدا از طریق نماز، طهارت و پاکی است


آیه

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری حَتَّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لا جُنُباً إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ حَتَّی تَغْتَسِلُوا وَ إِنْ کنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیمَّمُوا صَعِیداً طَیباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکمْ وَ أَیدِیکمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً [1]
ترجمه

ای کسانی که ایمان آورده اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا آنکه بدانید چه می گویید. و نیز در حال جنابت نزدیک (مکان) نماز، (مسجد) نشوید، مگر به طور عبوری (و بی توقّف) تا اینکه غسل کنید. و اگر بیمار یا در سفر بودید، یا یکی از شما از جای گودی (کنایه از قضای حاجت) آمد، یا تماسی (و آمیزش جنسی) با زنان داشتید و (در این موارد) آب نیافتید، پس بر زمین (و خاک) پاک و دلپسندی تیمّم کنید، (دو کف دست بر خاک زنید) آنگاه صورت و دست هایتان را مسح کنید، همانا خداوند، بخشنده و آمرزنده است.
نکته ها:

چون تحریم شراب، در صدر اسلام به صورت تدریجی انجام گرفت. ابتدا شراب به عنوان نوشابه نامطلوب معرّفی شد؛ «وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِیلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکراً وَ رِزْقاً حَسَناً»[2] سپس این آیه نازل شد[3] ونماز در حال مستی را نهی کرد، آنگاه زیان آن را بیش از منافعش دانست، «یسْئَلُونَک عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیسِرِ قُلْ فِیهِما إِثْمٌ کبِیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکبَرُ مِنْ نَفْعِهِما»[4] سپس از مصرف آن به عنوان عنصری پلید و شیطانی نهی شد.

إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیسِرُ. . . رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیطانِ [5]

در روایات آمده که از نماز خواندن در حالت خواب آلودگی و کسالت و سنگینی پرهیز کنید. [6]

آیات دیگر نیز نماز خواندن از روی کسالت را از نشانه های منافقان دانسته است. [7]

«غائط» یعنی مکان گود. چون در قدیم گودال هایی برای قضای حاجت فراهم می کردند، غائط کنایه از رفتن برای تخلّی است.

امام صادق علیه السلام فرمود: «صَعید»، موضع بلندی است که آب از آنجا جاری شود. [8]

امام صادق علیه السلام فرمود: مقصود از «لامَسْتُمُ» جماع و آمیزش جنسی است، ولی خداوند ستّار است و ستر را دوست دارد. [9]
پیام ها:

1- مقام نماز به حدی رفیع است که شرابخوار نباید به آن نزدیک شود. «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری »

2- در نماز، تنها اذکار وحرکات کافی نیست، توجّه وشعور لازم است. حَتَّی تَعْلَمُوا. . .

3- عبادات ناآگاهانه، از ارزش بالا برخورددار نیست، گرچه تکلیف را ساقط می کند. «حَتَّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ»

4- در مسجد، نباید با حالت جنابت وارد شد. وَ لا جُنُباً. . .

5- در غسل، شستن تمام بدن لازم است. چون در آیه نام عضو خاصّی برده نشده است. «تَغْتَسِلُوا»

6- احتمال خطر وضرر، یا تکلیف را از انسان برمی دارد و یا سبب تخفیف تکلیف می شود. وَ إِنْ کنْتُمْ مَرْضی. . . فَتَیمَّمُوا

7- در تعبیرات و گفتار، باید ادب را رعایت کرد. «مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ» (تعبیر برگشت از گودی برای قضای حاجت و لمس زنان، کنایه از آمیزش جنسی است. [10])

8- احکام خدا، ترخیص دارد ولی تعطیل ندارد. اگر آب نبود، باید تیمم کرد. «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیمَّمُوا»

9- شرط ارتباط با خدا از طریق نماز، طهارت و پاکی است، وضو یا تیمّم. «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیمَّمُوا»

10- تخفیف احکام، نمودی از رحمت و مغفرت الهی است. فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیمَّمُوا. . . عَفُوًّا غَفُوراً

پی نوشت ها

[1] سوره نساء، آيه 43

[2] نحل، 67.

[3] تفسير عيّاشى.

[4] بقره، 219.

[5] مائده، 90.

[6] كافى، ج 3، ص 371.

[7] نساء، 142 و توبه، 54.

[8] بحار، ج 76، ص 347.

[9] وسائل، ج 20، ص 133.

[10] تهذيب‏الاحكام، ج 1، ص 22.