دنیایِ ما،شده دنیای تنها ها..!
سه شنبه 98/01/20
وَإِذَا مَسَّكُمُ الْضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلاَّ إِیَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الإِنْسَانُ كَفُورًا
و چون در دریا به شما صدمه اى برسد هر كه را جز او می خوانید ناپدید [و فراموش] می گردد و چون [خدا] شما را به سوى خشكى رهانید رویگردان می شوید و انسان همواره ناسپاس است.
-خدایا.دنیایِ ما،شده دنیای تنها ها..!
می دونم که تنهاییمو میدونی…
می دونم که می دونی دردم چیه…
خدا…باور کن خسته م.
.
اما مطمئنم تو هیچ وقت ازم خسته نمی شی.
خدا…به قلبم بیا.
می دونم که می دونی که نمدونم چطور تمیزش کنم…
.
این حرفا واسه بزرگاست..
تو که فقط خدای بزرگا نیستی؟!
هستی؟؟!
می دونم که نیستی…
به دلِ کوچیکِ،منِ کوچیک هم بیا…
خدا،بخدا دوستت دارم
.
ای خدایی که بخششت بزرگتر از غفلت و خطاکاریِ ماست.
الو سلام منزل خداست؟
سه شنبه 98/01/20
الو سلام منزل خداست؟
این منم مزاحمی که آشناست
هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است
ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست
شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است
به ما که می رسد، حساب بنده هایتان جداست؟
الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد
خرابی از دل من است یا که عیب سیمهاست؟
چرا صدایتان نمی رسد کمی بلند تر صدای من چطور؟
خوب و صاف و واضح و رساست؟
اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم
شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاست
دل مرا بخوان به سوی خود تا که سبک شوم
پناهگاه این دل شکسته خانه ی شماست
الو ، مرا ببخش ، باز هم مزاحمت شدم
دوباره زنگ میزنم ، دوباره ، تا خدا خداست
دوباره …… تا خدا خداست
سکانس پایانی نزدیک است.
سه شنبه 98/01/20
در این اجتماع تن ها ، من و تو چه تنهاییم . با خود می اندیشم این عقربه های پا در عدم را بایدبه چرخشی معکوس وا دارم ، تا تو باز گردی به لحظه های میلاد من و هلهله نگاهت را در تلاقی نگاه آن نیمه در راه مانده ات ، کودکانه بمیرم .
عقربه های پیر زمان با خیش خود بی وقفه جمجمه ها را شخم می زند و در شیارهای شوم بی شکیب ، بذر مرگ می پاشد. چه می شد اگر تو به هیئت کودکی من دوباره می آمدی و بر گونه های بی شیارت ، دانه های جوانی جوانه می زد؟ میلاد مرگم دلتنگی دیروز بود و نخستین تشییع من در تابوت گاهواره انجام شد ودو ساقه سخاوت یاس که حس حیات را در مویرگهای گاهواره می دواند ، دستی نا پیدا مرا به بلوغ مرگ می راند و حال به دقیقه ها و سکانس پایانی نزدیک می شوم .و اکنون در سکوت پر طنین تو با تو می گویم : در این ازدحام هیاهو من و تو چه خاموشیم.این تیک تاک ساعت مچی زیر سرت صدای چشمه جوشان عمر توست که این گونه قطره قطره به مرداب می چکد .
گلویت بوسه گاه پیامبر.ص.
سه شنبه 98/01/20
سلام بر تو که گلویت، بوسه گاه پیامبر بود. ای خلاصه فاطمه و علی! بر ما بتاب که در تیرگی خاک، بی آفتاب یاد تو، پامال عبور روزهاییم و تنها عشق است که میتواند در تعریف تو، قد راست کند. امروز، خانه محقر علی، در آفتاب جمال تو، به مرکزیّت عالم، شناخته خواهد شد و نورِ سرگردانِ حسین که سالها پیش از خلقت آدم در افلاک غوطه میخورد، در قاب جسم خویش، حلول خواهد کرد.
بیا ای همبازی جبرئیل و پیمبر، که عشق تو، هول قیامت و سکرات مرگ را بر ما آسان میکند.
سلام کردم و به من تبسمت جواب داد فتاد سایه ات سرم، دوباره آفتاب داد
چهار سوی خانهام سلام میفرستمت سلام دادم و به من دعای مستجاب داد
میلاد اربابم مبارک
سه شنبه 98/01/20
پیامبر، علی، فاطمه، حسن، فرشتگان و تمام هستی در انتظار آمدنش لحظهشماری میکنند. چه بلندمرتبه است این نوزاد و چه باشکوه است روز میلادش.
آسمان پر است از صدای بال فرشتگانی که گروهگروه به خانه علی و فاطمه میآیند تا به اهل بهترین خانه تبریک بگویند و شکستهبالیشان را مرهم نهند.
دردائیل فرشتهای که مورد غضب الهی قرار گرفته و بالهای خویش را از دست داده است به برکت توسل به این نوزاد که محبوب خداست بالهای خویش را باز مییابد. درد دردائیل درمان شده است.
نوزاد را در پارچهای سفید به دستان پر مهر پیامبر میسپارند و پیامبر به رسم خویش در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه میخواند.
این نوزاد نور چشمان پیامبر است. خلاصهی وجود نبی و آرامش جان اوست. حتی از سرانگشتان پیامبر شیر مینوشد، همه چیزش رنگ محمدی دارد.
و مگر نه اینکه او آیینهی تمامنمای پیامبر خواهد بود و احیاگر دین و رسالت نبوی.
پیامبر برایش بهترین نام را برمیگزیند. او را شبیر میخواند یعنی حسین و حسین یعنیزیبا، یعنی آخر زیباییها، کمالها و خوبیها.
میلاد فرخنده و مبارک پنجمین معصوم و سومین امام، سید وسالار شهیدان حضرت اباعبداللهالحسین(ع) را به قلب مقدس امامعصر(عج) و همهی عاشقان و شیفتگان وشیعیان آن حضرت تبریک، تهنیت و شادباش میگوییم.