آنگاه که دل همه عرشیان شکست ...


آن روزها که خداوند در حال آفرینش دنیا بود ، در شش روز آسمانها و زمین را خلق کرد(خداوند در شش روز آسمانها و زمین را خلق نموده است و علاوه بر این آیه، در شش سورۀ دیگر از قرآن، مدت آفرینش را در شش روز ذکر کرده است که این سوره ها عبارتند از: فرقان/ 59، یونس/ 3، سجده، اعراف / 56، ق / 38، الحدید / 4.) ، همه چیز برای خلقت خداوند آمده بود. خداوند به همه دنیای زیبایی که خلق کرده بود نگاه کرد. اما گویی جای چیزی خالی بود.


خداوند فرمود: نباید جهان را بی هدف رها سازم ، پس باید کسانی باشند تا از چیزهایی که من آفریده ام خوشحال شوند و آنها را به نیکی به کار برند . در زمین ظلم نکنند و خون دیگران را به نا حق نریزند. زیرا زمین روزی به خونخواهی تمام مظلومان جهان برمیخیزد.


خداوند شروع به خلقت بهترین آفریده خود کرد.او انسان را از گل ساخت و از روح خود به او دمید.


انسان جان گرفت و زنده شد.


خداوند از انسانی که آفریده بود بسیار راضی بود. به همین دلیل به انسان گفت که تو بهترین مخلوق من هستی.


اما …


اما ناگهان همه دنیا غرق در ناراحتی شد.همه سکوت کردند.


همه میدانستند دلیل این غصه چیست. همه میدانستند که در روز عاشورای سال۶۰ هجری قمری اتفاق وحشتناکی میافتد.

دل همه آنها شکسته بود. چون خداوند از بنده های خود چیز دیگری انتظار داشت، اما خداوند و فرشتگان به وضوح میدیدند که یزیدیان بی رحم چگونه فرزند علی (ع) را تکه تکه خواهند کرد.

واقعاآنان چگونه توانستند که با فرزندان رسول الله چنین کنند.

آیا آنان از روح خدا در وجود خود خبری داشتند؟؟؟


ایا آنها میدانستند که بزرگترین گناه دنیا را انجام خواهند داد؟؟

آیا میدانستند که قرار است با این کارهای زشت، نفرین مادام العمر را برای خود رقم زنند؟؟


وای بر آنان که با حسین (ع) ،با نور خدا در زمین چنین کردند.


آنان از انسانیت بویی نبرده بودند. اما باور کنید که کار یزیدیان به همین جا ختم نخواهد شد.

یزیدیان هر روز با چهره های زشت تر و بی رحم تر در دنیا ظاهر می شوند. و با نام حامی حقوق بشر ،خون مردم بی گناه را میریزند.


نمیدانم که با این همه زشتی و بدی انسان ها در روی زمین ، آیا خداوند از آفرینش او نا امید شده است؟؟؟

نمیدانم …

چند دقیقه طول نمیکشه

حسینم …………..

 


صدای قدمهای مهربانت کوچه دلم را پر کرده است

 


قلبم با شنیدن صدای کاروانت پر میکشد

 


محرم آمد

 


محرم آمد تا بگوید حسین فراموش نشدنی است

 


آمد تا بگوید: هیهات من الذله

 


حسینم …. این بار مرا با خود به دیار عاشقانه خود ببر

 


بگذار من هم بوی بهشت را از سرزمین کربلا حس کنم

 


دلم هوای کوچه های کربلا را کرده است

 


نمیدانم چگونه هستند

 


خودم ندیدم اما میگویند : حال و هوای عجیبی دارد

 


میگویند : آدمی عاشق تر میشود

 


میگویند : هر کجایش را نگاه کنی حسین را میبینی

 


حسینم…

 


تو را قسم میدهم به همین محرم

 


به همین ماه عزیز ، مرا با خود ببر

 


ببر از این دنیای تنگ و دلگیر

 


دیگر نمیتوانم آسوده باشم

 


منتظر میمانم

 


میدانم صدایم میکنی

 


اگر دلم به سویت پر بکشد…

چند دقیقه طول نمیکشه…
چقدر امروز دلم گرفته. چقدر دلتنگم.

 


راستی چرا این طوری شد؟؟

 


واقعا چطور دلشون اومد این کارو بکنن؟؟

 


کاش شعور داشتن

 


کاش میفهمیدن که اون حسینه

 


حسین

 


به خدا ، حسین خیلی با ارزش تر از مقام و قدرته

 


حسین خیلی چیزاست

 


حسین عشقه

 


احساسه

 


کماله

 


انسانیت نابه

 


بنده پاک پاک پاک

 


بنده ای که همه شهیدان به رتبه اش غبطه میخورن

 


فهمیدن اینا اینقدر سخت بود؟؟

 


فقط کمی درک لازم داشت

 


یعنی مال حرام آدمو انقدر از انسانیت در میاره؟؟؟

 


خیلی حس بدیه

 


خیلی بده که حسین ، مظهر همه خوبیا رو انقدر اذیت کردن.

 


دلشو شکست. کم دل پدرشو شکسته بودن؟؟

 


کم امام علی رو ناراحت کرده بودن؟؟

 


دیشب توی اخبار یه بخشی رو نشون داد که آیا واقعا

 


اگر اون موقع توی کربلا بودین با امام حسین همیاری میکردین؟؟

 


واقعا این کارو میکردین؟؟

 


هیچ فکر کردین شهیدای ما این کار کردن؟

 


از خودشون

 

از جونشون از زندگشون گذشتن

 


به خاطر اعتقادشون

 


به خاطر دینشون

 


به خاطر اینکه

 


نمیخواستن مثل کوفیان باشن

 


هر موقع  جانبازای شیمایی رو میبینم

 


هزار بار به همشون حسادت میکنم

 


یه نفر باید چقدر از خود گذشته باشه تا به خاطر دیگران از جونش بگذره؟؟

 


چند دقیقه طول نمیکشه

با_پای_دل


ش که از کودکی تا اکنون یادش ما را رهــــا نمی‌کند.
سلام می کنیم بر حسین(ع) از دل تاریکی های شب های عاشورای کودکی مان تاکنون که عشقش اسیرمان کرده است.
سلام می کنیم و بر غربت و قرابت حسین(ع) از مدینه تا کربلا.
سلام می کنیم بر حال و هوای محرم که با همه فرق می کند.
سلام بر شه مظلوم عالم.
سلام بر دل های شوریده از عشق حسین(ع).
سلام بر نواهای دل انگیز یا حسین(ع).
سلام بر سینه های سوخته از عشق حسین(ع).
سلام بر لبِ تشنه ی حسین(ع)، که تشنه ی آب نبود، تشنه ی لبیک بود.
سلام بر شبی که حسین(ع) وداع کرد با آن هایی که مرگ را واهمه داشتند.
سلام بر عزاداران حسین(ع)که راه او، هم عزادار می خواهد و هم پیرو.
و ما عزای حسین (ع) را برای لبیک به ندای «هل من ناصر ینصُرُنی» ابا عبدالله است که برپا می کنیم.
جوشش خون حسین(ع) در نینوا شیعیانت را به خروش می آورد. مرگ سرخ تو آینده ی سیاه بشریّت را، عاشقانت را، شیعیانت را سفید کرد.
تو زاده ی عشقی، و خوب هم هنر خوب زیستن را و خوب مردن را به عاشقانت آموختی.
رستگاری دو عالم را در عشق به تو یافتیم و این عشق ما را از تن دادن به هر ذلتی دور می دارد.
حداقلش همین است که محرمت، عاشورایت و پرچم های سیاه و سرخ که می آید، وداع می کنیم با هر چه پلیدی است که ما را گرفتار خود کرده است. محرم فرصتی است از عشق او سیراب شویم، رذالت ها را کناری بگذاریم، چند صباحی آدمیت را تجربه کنیم که تو خواهان آن بودی.
و تو هر سال که محرم می شود، زنده می شوی تا همان فریاد را سر دهی که آیا کسی هست مرا یاری کند؟
و آنگاه که ظهر عاشورا می رسد نظاره می کنی که لبیک گویان کم شده اند یا زیاد؟! و باز شهید می شوی تا دل خون تو، دل های جا مانده از قافله را بسوزاند…
شیعه ی حسین(ع) بودن را اگر می خواهیم، باید آن گونه زندگی کردن و این گونه مرگ را برگزینیم. به این آگاهی که رسیدیم همه ی روزها عاشورا ست و همه ی زمین ها کربلاست.
حسینی زیستن، حسینی به دیدار معبود و معشوق شتافتن، راهش همین است.
رسم دنیاست. همیشه حق عاشق این بوده است. این عاشق کشی تا قیام منتقم پا برجاست. حسین همیشه تاریخ را سیراب کرد.
این سیراب شدن از برای همه نیست بلکه:
“عشق” می خواهد و لــبـیــک…

هوای حبیب

این روزها چقدر دلم هوای حبیب را می کند . 

هر بار که پرنده ی خیالم به پابوس عشق علیه السلام می رود ، می رود می نشیند کنار ضریح حبیب و دخیل می بندد به ضریح زیبایش . 

 


چقدر سبک رفاقتش را دوست دارم …

رفاقت حبیب و مسلم بن عوسجه را

رفاقتی که دست آدم را می گیرد و آسمانیش می کند …

دل نوشته برای کربلا

سلام بر خون خدا

سلام بر رحمه‌الله‌ الواسعه

سلام بر نور چشم رسول اکرم صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلم

سلام بر فرزند شهید امیرالمومنین، علی علیه‌السلام و بی‌بی فاطمه زهرا ‌سلام‌ الله‌ علیها

سلام بر شافع روز جزا

سلام بر آن که ملائک در عزایش می‌گریند

سلام بر کسى که بیعتش را شکستند

سلام بر آقایى که حامى دیگران بود و خود بی‌یاور ماند

سلام بر محاسن خضاب شده‏‌اش

سلام بر چهره به خاک و خون آلوده‏‌اش

سلام بر دندان کوبیده‏ مولا با چوب خیزران و چوب‌دستی عبیدالله ملعون

سلام بر سر مقدسی که بر فراز نیزه عدوان زده شد

سلام بر تشنگى کشیده در کنار نهر آب

سلام بر حسین (ع) و فرزندان فرزانه و اصحاب عزیزش

و سلام بر دشت تفتیده عشق!

سلام بر میدان عشق‌بازی یاران عاشق دل‌باخته کوى معشوق

سلام بر تو اى کربلا

سلام بر تو اى دشت پر بلا

سلام مرا با گلوى بغض فروخورده‌ات و چشمان مواج از دریاچه اشک دل‌تنگی‌ات و با جگر سوخته‏‌ات و قلب پاره‌پاره‌ات پاسخ‌گو

کربــلا! می‌خواهم که با تو سخن بگویم!

می‌‏خواهم بقچه حرف‌هاى بر دوش مانده‏‌ام را براى تو پهن کنم؛ نمى‏‌دانم، نمى‏‌دانم تاب شنیدن حرف‌هایم را دارى یا نه؟ با تو سخن می‌گویم، تویی که آن محزون‌ترین روز را در خود دیدی! تویی که از غم مولایت از ازل تا به ابد عزاداری!

کربلا، از غروب عاشورا بگو…

براستی آن روز چه کشیدی؟ شنیده‌ام که غروب روز عاشورا براى تو سخت التهاب‌آور بود؟

یقین دارم که اگر در اسارت خاک نبودی هر آن لباس رزم بر تن می‌کردی و غران و آتش‌فشان بار، بر آن ملعونان و نفرین‌شدگان ابدی، حمله می‌بردی!

کربلا! بگو که آن سه روز و دو شبى که پیکرهاى شقایق رنگ قافله عشق بر پیشانى پینه‌ بسته‌ات میهمان بودند با آنان چه‌ها گفتى؟

کربلا، برایم از اصحاب بگو! آنان که باوفاترین اصحاب تاریخ بودند. از چهره‌های برافروخته و هیجان‌زده‌شان برای تکه تکه شدن در راه حسین (ع) بگو…

کربلا! از علی‌اکبر (ع) بگو که شبیه‌ترین بنی‌هاشم به رسول‌الله (ص) بود، آن‌قدر که آن ملعونان لحظه‌ا‌ی پنداشتند مبادا رسول خدا (ص) به میدان آمده! از داغ شهادت فرزند بگو؛ چگونه قلب سیدالشهدا (ع) را جریحه‌دار کرد! از آن لحظه‌ای بگو که آقا از روی اسب میدان را تماشا می‌کرد، پی‌درپی با هر ضربه علی (ع) می‌گفت ماشاءالله! لا حول و لا قوه الا بالله!

 
مداحی های محرم