چند دقیقه طول نمیکشه
حسینم …………..
صدای قدمهای مهربانت کوچه دلم را پر کرده است
قلبم با شنیدن صدای کاروانت پر میکشد
محرم آمد
محرم آمد تا بگوید حسین فراموش نشدنی است
آمد تا بگوید: هیهات من الذله
حسینم …. این بار مرا با خود به دیار عاشقانه خود ببر
بگذار من هم بوی بهشت را از سرزمین کربلا حس کنم
دلم هوای کوچه های کربلا را کرده است
نمیدانم چگونه هستند
خودم ندیدم اما میگویند : حال و هوای عجیبی دارد
میگویند : آدمی عاشق تر میشود
میگویند : هر کجایش را نگاه کنی حسین را میبینی
حسینم…
تو را قسم میدهم به همین محرم
به همین ماه عزیز ، مرا با خود ببر
ببر از این دنیای تنگ و دلگیر
دیگر نمیتوانم آسوده باشم
منتظر میمانم
میدانم صدایم میکنی
اگر دلم به سویت پر بکشد…
چند دقیقه طول نمیکشه…
چقدر امروز دلم گرفته. چقدر دلتنگم.
راستی چرا این طوری شد؟؟
واقعا چطور دلشون اومد این کارو بکنن؟؟
کاش شعور داشتن
کاش میفهمیدن که اون حسینه
حسین
به خدا ، حسین خیلی با ارزش تر از مقام و قدرته
حسین خیلی چیزاست
حسین عشقه
احساسه
کماله
انسانیت نابه
بنده پاک پاک پاک
بنده ای که همه شهیدان به رتبه اش غبطه میخورن
فهمیدن اینا اینقدر سخت بود؟؟
فقط کمی درک لازم داشت
یعنی مال حرام آدمو انقدر از انسانیت در میاره؟؟؟
خیلی حس بدیه
خیلی بده که حسین ، مظهر همه خوبیا رو انقدر اذیت کردن.
دلشو شکست. کم دل پدرشو شکسته بودن؟؟
کم امام علی رو ناراحت کرده بودن؟؟
دیشب توی اخبار یه بخشی رو نشون داد که آیا واقعا
اگر اون موقع توی کربلا بودین با امام حسین همیاری میکردین؟؟
واقعا این کارو میکردین؟؟
هیچ فکر کردین شهیدای ما این کار کردن؟
از خودشون
از جونشون از زندگشون گذشتن
به خاطر اعتقادشون
به خاطر دینشون
به خاطر اینکه
نمیخواستن مثل کوفیان باشن
هر موقع جانبازای شیمایی رو میبینم
هزار بار به همشون حسادت میکنم
یه نفر باید چقدر از خود گذشته باشه تا به خاطر دیگران از جونش بگذره؟؟
چند دقیقه طول نمیکشه
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1397/06/26 ساعت 08:17:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |