یادی از گذشته
دیشب که تو را دیدم چقدر دلت گرفته بود. من هم دلم گرفت، اما تو نفهمیدی. من هم چیزی نگفتم. نگفتم، که متوجه شدم من و تو دلمان اینجا نیست. ما دلمان را در نخلستان های خرمشهر و خلیج همیشه فارس و در کوه های سر بلند کردستان و رمل های فکه جا گذاشته ایم. من و تو عشق بی نهایت را در روزهای خوش جبهه و در شب های سخت مورد تلاطم اروند یاد گرفته ایم. به گلزار شهدای هویزه، به پل خیبر، به طلایه و آنجا به یاد همه بچه های با صفا و با معرفت جنگ، دعایِ توسل بخوانیم و بر فراق یاران پر کشیده از دیارمان اشک حسرت و اشتیاق بریزیم.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1395/09/01 ساعت 10:12:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید