کربلا میدانم دردکشیده و غمدیدهای؛
کربلا میدانم دردکشیده و غمدیدهای؛ ولی تو هیچگاه سوخته آتش فراق مولا نبودی! کربلا تو تازیانه و سیلی نخوردهای! تو غم غربت نچشیدهای! تو سرپرست کاروان یتیمان و رنجکشیدهترین طفلان تاریخ نبودی! ای کربلا امان از دل زینب (س)! امان از دل زینب (س)! امان از دل زینب (س) که چه گذشت بر او!
اینها را من برایت میگویم؛ میدانی در شام، آن ملعون منحوس طلعت، برای رقیه (س) چه هدیهای فرستاد؟ میدانی…
آه! آه! آه! اینها را ندیدی؛ ولی من طاقت ادامه ندارم! نمیخواهم روضهخوان تو باشم که نه تو تاب شنیدن داری و نه من تاب گفتن!
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1396/07/12 ساعت 08:07:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید