«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا» يعني هيچوقت توقف نداريم.
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا» يعني هيچوقت توقف نداريم.
ما سه تا حركت در قرآن داريم. يك حركت داريم حركت به جلو است. مثل همين آيه، «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا» تو كه ايمان داري برو جلو.
يك ترياكي سالي يك نفر را ترياكي ميكند. صد تا ترياكي را يكجا كنند، سال ديگر حضرت عباسي ميشود دويست تا. اما صد تا از اينها كه نماز جمعه ميروند سال ديگر دويست نفر به نماز جمعه ميروند. الآن ترياكيها از ما جلوتر هستند.
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا». تو كه خوب هستي، خوب تر شو.
حديث داريم اگر پول ميخواهي به فقير بدهي به بچهات بده او به فقير بدهد، يعني چه؟ يعني اين كمك به فقير را به يك نسل ديگر هم منتقل كن. اين حركت به جلو.
يك حركت به عقب داريم.
«آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا» (نساء/137) ايمان داشت، كافر شد. «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ» (بقره/51) گوساله پرست شد. «ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ» (بقره/64) منحرف شد. يعني خوب بود، بد شد. قبلاً دروغ نميگفت حالا دروغ ميگويد. حجابش بهتر بود، بدتر شد. نمازش بهتر بود، زبانش بهتر بود، چشمش بهتر بود.
پس يك حركت به جلو روز به روز بهتر. «زِدْني عِلْماً» (طه/114) روز به روز باسوادتر. «زادَهُمْ هُدىً» (محمد/17). «زِدْني عِلْماً»،. «زادَهُمْ هُدىً»، «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا» اينها همه آياتي است كه روز به روز جلو برو.
آياتي كه روز به روز عقب برو. «آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا»، «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ» يك عده روز به روز بهتر ميشوند و يك عده روز به روز بدتر ميشوند. يك كسي به يك كسي گفت: يك دعا به ما كن. گفت: خدايا ايشان را مرگش بده! گفت: اِ… حاج آقا! ما گفتيم: دعا كن. گفت: دعايت كردم. گفت: گفتي خدا مرگت بدهد. گفت: تو هر نفسي كه ميكشي يك گناه ميكني. هر روز به گناهان تو اضافه ميشود، زودتر بروي بهتر است.
بعضيها روز به روز بهتر ميشوند، بعضيها روز به روز بدتر ميشوند. پيغمبر فرمود: اگر شبي بخوابم كه در آن روز چيزي ياد نگرفته باشم، آن روز براي من روز مباركي نيست.
مطالعهي ممتد داشته باشيد. به خصوص شبهاي زمستاني، 30/5 غروب ميشود، ميانگين 30/10 ميخوابيم، 5 ساعت است. خوب دو ساعت براي گفتگو با همسر و تلويزيون و شام و دو ساعت، سه ساعت، يك ساعت مطالعه كنيد. در ايران يكي از مشكلاتي كه ما داريم اهل مطالعه كم داريم.
در يكي از كشورهاي غربي از فرودگاه پياده شدم،رفتم سراغ تاكسي، ديدم اوه… چه صف طولاني، همه شوفر تاكسي و همه هم داشتند روزنامه ميخواندند. يعني از آن پاره وقتها استفاده ميكردند. ما اينجا اگر امتحان نباشد درس نميخوانيم. شب امتحان درس ميخوانيم. يك مطالعهي ممتد، از كتابهاي مفيد. بعضي كتابها هم لفتش ميدهند. خدا ميداند بعضي از كتابها را آدم نگاه ميكند ميگويد: حيف كاغذ، حيف نان! آخر چرا اجازهي چاپ به اين دادند؟ يك مطلبي را ميخواهد بگويد 5 صفحه لفتش ميدهد، تا مطلب را بگويد. سخنراني ميخواهد بكند، آقا بگو ببينم ميخواهي چه بگويي؟ لفتش ميدهد.صرفهجويي، «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا».
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1395/09/17 ساعت 08:20:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |