موضوع: "نکات ناب وجالب"

طلاق و چگونگى آن

در اسلام، مبغوض‏ترين حلال‏ها، طلاق است. پيامبر گرامى اسلام مى‏فرمايد: ازدواج كنيد و طلاق ندهيد كه با

طلاق، عرش خدا به لرزه در مى‏آيد: «تزوّجوا و لا تطلّقوا فانّ الطلاق يهتزّ منه العرش»البته طلاق يك راه حلّ و

گاهى ضرورت است.

در مورد چگونگى طلاق چند نظريه وجود دارد:

الف) طلاق، بايد به راحتى قابل انجام و بدون هيچ قيدى باشد كه اين امر مورد سوء استفاده افراد هوسباز و

عيّاش قرار مى‏گيرد، و زن را فقط براى هوس‏هاى زود گذر خود مى‏خواهند.

ب) طلاق بايد به كلّى ممنوع باشد كه كليسا طرفدار اين نظريه است. در حالى كه ممنوعيّت طلاق سبب

مى‏شود تا مردان و زنانى كه با هم توافق ندارند، تا پايان عمر بسوزند و بسازند و يا مخفيانه همسر ديگرى اختيار

كنند.

د) طلاق بايد به دست زن باشد. در اين فرض آمار طلاق بالا مى‏رود، زيرا زنان عاطفى‏تر و زود رنج‏ترند و در برخورد

با مشكلات زندگى، اقدام به طلاق مى‏كنند و زندگى‏هاى بسيارى به اندك رنجى از هم متلاشى مى‏گردد.

ه) طلاق بايد به دست مرد باشد؛ امّا در چارچوب قانون و با نظارت كامل حاكم اسلامى كه مسئول جلوگيرى از

ظلم وبرقرارى عدالت است. البتّه در مواردى كه زن متقاضى طلاق است، حاكم اسلامى به تقاضاى او رسيدگى

كرده و در صورت لزوم، حكم به طلاق و جدايى مى‏دهد.

در اسلام، طلاق بايد تابع شرايط و قوانين خاص باشد و به مسائل اخلاقى پاى بند باشد.

دادگاه خانواده

اين آيه، براى رفع اختلاف ميان زن و شوهر، و پيشگيرى از وقوع طلاق، يك دادگاه خانوادگى را با امتيازات زير مطرح

مى‏كند:

1. داوران، از هردو فاميل باشند تا سوز، تعهّد وخيرخواهى بيشترى داشته‏باشند.

2. اين دادگاه، نياز به بودجه ندارد.

3. رسيدگى به اختلاف در اين دادگاه، سريع، بدون تراكم پرونده و مشكلات كارِ ادارى است.

4. اسرار دادگاه به بيگانگان نمى‏رسد ومسائل اختلافى در ميان خودشان مى‏ماند.

5. چون داوران از خود فاميلند، مورد اعتماد طرفين مى‏باشند.

براى حل همه مشكلات، انتخاب داور جايز است. امام باقرعليه السلام در پاسخ اعتراضى كه به پذيرش حكميّت

در صفّين براى حضرت على‏عليه السلام بود اين آيه را تلاوت فرمودند.

از امام صادق‏عليه السلام درباره‏ى «فابعثوا حَكماً…» سؤال شد، حضرت فرمود: حَكمين نمى‏توانند به طلاق

وجدايى حكم كنند، مگر آنكه از طرفين اجازه داشته‏باشند.

آداب ورود به خانه ‏ى ديگران

معناى «اِستيناس» اجازه خواستن و اعلام ورود است كه به گفته‏ى روايات مى‏تواند با ذكر خدا باشد و يا صداى پا و

سلام كردن و امثال آن.

شخصى از پيامبرصلى الله عليه وآله پرسيد آيا براى ورود به منزل مادرم اجازه بگيرم؟ فرمود: بله، گفت: در خانه

جز او كسى نيست و جز من خادمى ندارد! حضرت فرمود: آيا دوست دارى مادرت را برهنه ببينى؟ گفت نه. فرمود:

پس اجازه بگير.

در روايتى ديگر آمده است كه پيامبرصلى الله عليه وآله از ورود مردان به خانه زنانى كه اولياى آنان حضور ندارند

نهى فرمود.

در روايات مى‏خوانيم: اجازه گرفتن سه مرتبه باشد تا اهل خانه فرصت جمع و جور كردن خود را داشته باشند.

(البتّه اجازه گرفتن براى ورود به خانه ديگران است، ولى انسان مى‏تواند سرزده به خانه خود وارد شود.) وبراى

نجات غريق و مظلوم و مورد آتش سوزى، اجازه لازم نيست.

پيامبراكرم‏صلى الله عليه وآله هرگاه مى‏خواست وارد منزلى شود، براى اجازه گرفتن، روبروى در خانه نمى‏ايستاد

بلكه سمت راست يا چپ مى‏ايستاد تا نگاه مباركشان به داخل خانه نيفتد.

انواع خانواده ‏ها در قرآن‏

1. زن و شوهرى كه هم‏فكر و همگام در كار خير هستند. (همچون حضرت على و حضرت زهراعليهما السلام)

«يطعمون الطعام»

2. زن و شوهرى كه در خباثت هم‏فكر و همگام هستند. (ابولهب و همسرش) «تبت يدا ابى لهب… وامرأته حمّالة

الحطب»

3. خانواده‏اى كه مرد خوب؛ امّا زن بد است. (زن لوط و نوح) «كانتا تحت عبدين… فخانتاهما»

4. خانواده‏اى كه مرد بد؛ امّا همسر خوب است. (زن فرعون) «مثلاً للّذين آمنوا امرأة فرعون»

نمونه‏ هاى تاريخى جلو افتادن از انبيا

يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُقَدِّمُواْ بَيْنَ يَدَىِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ‏

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! (در هيچ كارى) بر (حكم) خدا و پيامبر او پيشى نگيريد و از خداوند پروا كنيد، كه

خداوند شنوا و دانا است.

به چند نمونه تاريخى از پيشى گرفتن بر پيامبر كه در تفاسير و روايات آمده، توجّه كنيم:

1- در عيد قربان، گروهى قبل از پيامبر صلى الله عليه وآله قربانى كردند، به آنان گفته شد: «لاتقدّموا بين يدى

اللَّه و رسوله»

2- پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله گروهى را براى تبليغ نزد كفّار فرستاد. كفّار نمايندگان پيامبر را كشتند و تنها

سه نفر توانستند فرار كنند. اين سه نفر در مسير بازگشت دو نفر از كفّار قبيله‏ى بنى‏عامر را به انتقام كشته

شدن دوستان خود كشتند، در حالى كه آن دو نفر بى‏تقصير بودند. قرآن آنان را به خاطر اين عمل خودسرانه توبيخ

كرد كه چرا بدون دستور پيامبر دست به اين عمل زديد؟ «لاتقدّموا بين يدى اللَّه و رسوله»

3- قوم بنى‏تميم از پيامبر صلى الله عليه وآله امير و حاكم خواستند. خليفه‏ى اوّل و دوّم هر كدام شخصى را

پيشنهاد كردند و با هم مشاجره مى‏كردند كه كانديداى من بهتر است، آيه نازل شد: «لاتقدّموا بين يدى اللَّه… و

لاترفعوا اصواتكم»

4- امام معصوم‏عليه السلام به شخصى فرمود: اين دعا را بخوان: «لااله الاّ اللّه…» تا آنجا كه مى‏فرمايد: «يُحيى و

يُميت». شنونده از پيش خود جمله‏اى اضافه كرد و گفت: «و يميت و يحيى» حضرت فرمودند: جمله‏ى تو صحيح

است، امّا آنچه من مى‏گويم بگو و سپس آيه‏ى «لاتقدّموا بين يدى اللَّه و رسوله» را براى او تلاوت فرمودند.

5 - بعضى اصحاب پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله خواب و خوراك و آميزش با همسر را بر خود حرام كردند.

حضرت ناراحت شده و مردم را جمع كرده و فرمودند: من خودم غذا مى‏خورم، مى‏خوابم و با همسرم زندگى

مى‏كنم. راه و روش و سيره‏ى زندگى من اين است، پس هر كس از اين راه پيروى نكند، از من نيست. «فمَن رَغِب

عن سنّتى فليس منّى»

6- با اين كه پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله ازدواج موقّت را شرعى و قانونى اعلام فرمودند، امّا خليفه‏ى دوم آن

را حرام كرد. اين خود، نوعى پيش افتادن از پيامبرصلى الله عليه وآله است كه در اين آيه از آن نهى شده است.

«لاتقدّموا بين يدى اللَّه و رسوله»

7- در سال هشتم هجرى كه پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله براى فتح مكه از مدينه حركت كردند، بعضى از

مسلمانان در اين سفر روزه خود را افطار نكردند، با اين كه مى‏دانستند مسافر روزه ندارد و مى‏ديدند كه پيامبر

صلى الله عليه وآله افطار كرده است. اينها در واقع از پيامبرصلى الله عليه وآله پيشى گرفتند.