میثم و خبر از شهادت خود

میثم تمار، کیفیت شهادت خود را از مولای متقیان، امیرمؤمنان شنیده و خود را برای مرگ سعادتمند آماده می کرد. روزی حضرت دست میثم را گرفته و درخت خرمایی که میثم بالای آن به دار آویخته می شود، به او نشان داد. میثم همواره به کنار آن درخت می رفت و در سایه آن به عبادت می پرداخت. وقتی عبیداللّه بن زیاد را ملاقات کرد، گفت: امیرمؤمنان به من خبر داده است که انسانی ستمگر و فرومایه و پسر کنیزی بدکاره، عبیداللّه بن زیاد مرا دستگیر کرده و به دار می آویزد و زبانم را می بُرد و من اولین مسلمانی هستم که افسار بر دهانش می بندند تا سخن حق نگوید.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.