موضوع: "مناسبت ها"

اربعین حسینی

**حسین(ع) صدا می زند: بیا

خوب گوش کن!
صدای قدم ها؛
صدای سایش کفش ها بر سینه جاده ها؛
کسی می گوید بیا!
چند روز است که در راهی و باز هم خسته نمی شوی.
چون تو خوب این صدا را می شناسی.
صدای حسین را که بی وقفه می گوید بیا بیا بیا…

یا رقیه(س)

هر چه آمد به سرت من سر نی بودم و دیدم
آن چه را زخم زبان با جگرت کرد شنیدم
تو کتک خوردی و من بر سر نی آه کشیدم
این بلایی است که روز ازل از دوست خریدم

یا رقیه(س)

عمه جان باغ ولایت ثمر آورده برایم
عوض میوه نایاب سر آورده برایم
سر باباست که خون جگر آورده برایم
صورت غرقه به خون از سفر آورده برایم

کجا؟

کجا؟ 

به کجا میرویم؟

جایی که سراپای ما را بگیرد؟

یا جایی که ما را یه حضرت عشــق نزدیک کند؟

نمیدانم!

فقط برویم تا از این معرکه خـنـده بازر خلاص شویم و در دسترس نباشیم

برای گناه!

چرا که غرق شونده دیگر نجات پیدا نخواهد کرد مگر عنایت حضرت عشق

و چشم ما همه به امیـد اوست!

و اما دیگر…

درد دل های ناگفتنی و مبهم برای خودم که شاید در خودم دفن شوند!

گفتنی هایی که نگفتنی است و ماندن در ابهامات عجیب و نفهمیدنی که نمیدانی چیست…

بسم الله

بسم الله
یک اربعینگذشته و زینبرسیده است…بالای تربتی که خودش آرمیده است
یا ایها الغریب سلام ای برادرم…ای یوسفی که گرگ پیرهنت را دریده است
ازشهر شامِ کینه، رسیده مسافرت…پس حق بده که چنین داغدیده است
احساس میکنم که مادرم اینجا نشسته است…در کربلا نسیم مدینه وزیده است
بر نیزه بودی و به سرم بود سایه ات…با این حساب کسی زینبت را ندیده است
این گل بنفشه های تن و چهره ی کبود…دارد گواه ، زینبتان داغدیده است
توطعم خیزران و سنگ ها و خواهرت…طعم فراق و غربت و غم را چشیده است
آبی به کف گرفته و رو سوی علقمه…باآه می رود سکینهو خجلت کشیده است
این دختر شماست که خواستند کنیزیش …لکنت گرفته است و صدایش بریده است
نیزه نشین شد حضرت سقا و اهلبیت…زخم زبان زهر کس و ناکس شنیده است
گفتی رقیه… گفت نمی آیم عمه جان!…در شام ماند و شهر جدید آفریده است

 
مداحی های محرم