موضوع: "مناسبت ها"

موقعیت ادبی سکینه

گزارش های حضرت سکینه از واقعه کربلا که نقل شده در موارد متعدد همراه با شعر بوده است و این به جهت قریحه ادبی وی بوده است و همچنین از جناب سکینه در زمینه های گوناگون اشعاری نقل شده است که بیانگر توانمندی وی در عرصه ادبیات است. موقعیت ادبی سکینه به آنجا رسید که شاعران برای ارزش گزاری اشعار خود نزد او می آمدند و او را به عنوان ادیبی توانا و داوری منصف می شناختند و این موضوعی است که نمی توان آن را انکار کرد، گرچه برخی گزارش ها در اینباره ممکن است از برساخته های دستگاه اموی باشد که در ادامه به کینه توزی آنان نسبت به اهل بیت(ع) و سکینه و دفاع وی از امام علی(ع) اشاره خواهیم کرد.

شاعران توانمند و مشهور آن زمان به خبرویت وی در شعر معترف بودند و او را حکم قرار می دادند تا درباره اشعار آنان داوری کند زیرا به عقل و هوش و آگاهی های وی از شعر اعتماد داشتند.(6)

ابن جوزی در منتظم می نویسد: در مهمانی سکینه دختر امام حسین(ع) جریر، فرزدق، کُثیَر، جمیل و نصیب از شاعران شرکت می نمودند، آنان چند روز در مدینه توقف کردند تا به آنها اجازه ورود داده شد و آنها بر سکینه وارد شدند سکینه در جائی نشست که آنها را می دید ولی آنان او را نمی دیدند، سکینه سخنان آنان را شنید، سپس خدمت کار وی که اشعار و احادیث را روایت می کرد آمد، و نظر سکینه را درباره اشعار آنان اعلام کرد.(7) این گزارش به خوبی موقعیت ادبی و علمی سکینه و توانایی ها و دقت هائی که درباره شعر و شیوه داوری داشته است را نشان می دهد.

موقعیت علمی جناب سکینه

جناب سکینه نه تنها در زمینه شعر و ادب توانمند بود بلکه جزو راویان حدیث و ناقلان اخبار نیز بوده است گرچه اندکی از روایت های وی را ذکر کرده اند اما اخبار نشان می دهد که او توجه زیادی به قرآن و فقه داشته است. و به عنوان راوی حدیث در کتاب های رجالی و حدیثی مطرح است. برابر نقل طبرانی وی حدیثی را که عبارت آن در مجامع روائی با سندهای دیگر نیز گزارش شده از سکینه نقل کرده است. فائده غلام عبیداللّه بن ابی رافع نقل کرده که سکینه دختر امام حسین بن علی(ع) از پدرش نقل می کرد که رسول خدا(ص) فرمود: «حملة القرآن عرفاء اهل الجنة یوم القیامة؛ حاملان قرآن(2) سروران اهل بهشتند در روز قیامت.»

اگر عرفاء را به معنای مصطلح بدانیم کار آنان نمایندگی مردم نزد حاکمان بوده است و حاکمان دستورات خود را از طریق آنان به مردم می رساندند در نتیجه حاملان قرآن واسطه بین مردم و خداوند در روز قیامت خواهند بود. در مجمع البحرین آمده است که عرفاء جمع عریف است و او مسئول قبیله یا جماعتی است. همچنین از ابن عباس نقل شده که در معنای حدیث گفته است یعنی آنان رئیسان اهل بهشت هستند.(3)

ابن حیان در کتاب ثقات خود به معرفی جناب سکینه پرداخته و می نویسد: او از اهل بیت خود روایت می کند و از او اهل کوفه روایت می نمایند.(4)

در کتاب های فقهی از جمله در کتاب های علامه حلی گزارشی از سیره جناب سکینه در رمی جمرات نقل شده و مورد بررسی قرار گرفته است.

سکینه دختر امام حسین(ع) بانوی ادب و شجاعت

حضرت سکینه، دختر امام حسین(ع) که ما معمولاً وی را به صورت شخصی خردسال می شناسیم. افزون بر حضور در نهضت کربلا از آغاز تا پایان، تلاش های زیادی در صحنه های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی سال های بعد نیز داشته است که در این مقاله بدان می پردازیم.

نگاهی به زندگانی وی این نکته را روشن خواهد کرد که دستگاه خلافت اموی تا آنجا که توان داشته نسبت به خاندان علوی سختگیر و مشکل آفرین بوده است. مناسب می دانم قبل از ذکر برخی فضائل و سیره این بانوی گرامی سخن مرحوم نمازی را که در حدیث و رجال تحقیقاتی دارد و کلامی است جامع در معرفی سکینه نقل می کنیم.

وی می نویسد: سکینه عقیله بنی هاشم و دارای سیره ای نیکو بود، او صاحب فضل و دانش و فضیلت و کرم فراوان و عقل کامل و مکارم اخلاق بزرگوارانه و مناقب عالی و افتخارآمیز بوده است. او سرور زنان عصر خویش و زیباترین، ظریفترین و با اخلاق ترین آنان بود. سکینه در واقعه کربلا پانزده یا دوازده سال داشت که با پسر عمویش عبداللّه بن حسن(ع) که در کربلا شهید شد ازدواج کرده بود

 💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸💐
💠در،دل سنگ چه بود!!
روزی ملک الموت پیش حضرت موسی علیه السلام آمد. همینکه چشم موسی(ع)
به اوافتادپرسید: برای چه آمده ای ؟ منظورت دیدارمن است یاقبض  روح من ؟
گفت : برای قبض روح آمده ام موسی (ع)مهلت خواست . تامادروخانوادهءخودرا-
ببیندوباآنهاوداع کند.
ملک الموت گفت : نمیتوانم  اجازه بدهم . گفت : آن قدرمهلت بده تاسجده ای
بکنم . پس اورامهلت دادوموسی به سجده رفت وگفت : خدایا ! ملک الموت را
امرکن مهلت دهدتابامادروخانواده وداع کنم .
خداوندبه عزرائیل امرکرد: قبض روح موسی (ع)رابه تاءخیراندازتامادروخانواده اش
راببیند.موسی(ع)نزدمادرش آمدوگفت:مادرجان ! مراحلال کن .سفری درپیش دارم.
پرسید:چه سفری درپیش داری؟جواب داد: سفرآخرت . مادرش گریست وبااووداع
کرد.بچهءکوچکی داشت که بسیارموردعلاقه اش بود. پیراهن حضرت موسی(ع)
راگرفت وزارزارگریه کرد.حضرت موسی نتوانست خودداری کندوگریست .
خطاب رسید: موسی (ع)! اکنون که نزدمامی آیی چرااین قدرگریه می کنی؟
عرضکرد: پروردگارا ! برای بچه هایم گریه می کنم چون آنهارابسیاردوست دارم.
خطاب رسید.موسی ! باعصای خودبه دریابزن .
حضرت موسی(ع)عصایش رابه دریازد. شکافته شدوسنگ سفیدی نمایان
گشت.کـــــــرم ضعیفی رادردل سنگ مشاهده کردکه برگ سبزی به دهان
داشت ومشغول خوردن بود. خداوندخطاب کرد: ای موسی !  من این کرم را
دردل سنگ فراموش نکرده ام آیااطفال تورافراموش می کنم؟ ! آسوده خاطرباش.
من آنهارانیکومحافظت خواهم کرد.موسی (ع)به ملک الموت گفت : ماءموریت
خودراانجام بده . آن گاه اوراقبض روح کرد.
📚شجره طوبی،279
@limotorsh

@tablighataza

🌹@khoranihaدو برادر ، مادر پیر و بيماري داشتند ..!! 

با خود قرار گذاشتند که يکي خدمت خدا کند و ديگري در خدمت مادر باشد ..!!

يکي به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و ديگري در خانه ماند و به پرستاري مادر مشغول شد ..!!

چندي نگذشت برادر صومعه نشين مشهور عام و خاص شد و به خود غره شد که :

خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادرم است ..!!

چرا که او در اختيار مخلوق است و من در خدمت خالق ..!!

همان شب پروردگار را در خواب ديد که وي را خطاب کرد : 

به حرمت برادرت تو را بخشيدم ..!!

برادر صومعه نشين اشک در چشمانش آمد و گفت : 

يا رب ، من در خدمت تو بودم و او در خدمت مادر، چگونه است مرا به حرمت او مي بخشي ..؟؟

آيا آنچه کرده ام مايه رضاي تو نيست ..؟؟

ندا رسيد : آنچه تو مي کني من از آن بي نيازم ولي مادرت از آنچه او مي کند بي نياز نيست ..!!
کتاب فارسي دبستان سال ۱۳۲۴ 

به فرزندان خود ، ” انسان بودن بیاموزیم

@khoran1

 
مداحی های محرم