مناجات در کنار کعبه

اَصْمعی یکی از اصحاب امام سجاد می گوید: «در شبی مهتابی اطراف خانه خدا طواف می کردم. صدای زیبا و غم انگیزی گوش مرا نوازش داد. به دنبال صاحب صدا رفتم تا این که جوانی را دیدم که دست در پرده خانه کعبه افکنده و چنین مناجات می کند: ای پروردگار من، چشم های بندگان در خواب فرو رفته و ستارگان آسمان یکی پس از دیگری سر به افق مغرب گذاشته و از دیده ها پنهان گردیده و تو خداوند زنده و قیّومی هستی که هرگز خواب تو را فرا نمی گیرد. در این دل شب پادشاهان درِ قصرهای خود را بسته و نگهبان گمارده اند و تنها دری که برای نیازمندان گشوده است درِ خانه توست و من اکنون، با تهی دستی به درگاه تو امید بسته ام…». اَصمعی گوید: «آن قدر این جوان مناجات کرد که بی هوش شد و به روی زمین افتاد. چون نزدیک او رفتم و به دقت به صورتش خیره شدم، متوجه شدم او زین العابدین امام سجاد است».

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.