من از تو خودم را میخواهم
من از تو ، خودت رو میخوام
آن جا که با اشک و سوز بگوییم: مهدی جان! آقا جان! اگر جواب مرا ندهی بر می گردم…
راستی به کجا بر می گردیم؟
به سوی چه کسی؟
و در چه دنیای بزرگ و کوچکی؟
درست ترین این است که از اینها جز خودشان را نخواهیم
و از آنها برای رسیدن به بت ها و عروسک های حقیر و ناچیزمان استفاده نکنیم
و اینها را برای رسیدن به این آرزوهای کوچک زیر پا نگذاریم
ما همه این راه ها را تجربه کرده ایم و از همه ی بن بست ها زخم خورده ایم تا به اینها روی آوردیم.
حال چگونه با برآورده نشدن خواسته های کوچکمان و مستجاب نشدن دعاهای ریز و درشتمان از این ها بر می گردیم و با آن ها قهر می کنیم.
اگر ما به خاطر این خواسته ها از اولیاء خود بریدیم و حتی در دلمان بر آنها خرده گرفتیم،
معلوم می شود که ما این خواسته ها را از آنها ضروری تر و مهم تر می دانیم
و در هنگام تعارض، آنها را زیر پا می گذاریم،
و بر آنها می شوریم
در حالی که آنها آمده اند به من بیاموزند که چگونه با رنج ها برخورد کنم
و چگونه از نعمت ها به غرور و تکاثر نرسم
و چگونه در هر موقعیت، موضع گیری مناسب داشته باشم
و از بدی ها خوب استفاده کنیم و به کوثر دست یابیم.
#استاد_علی_صفایی_حائری_ وارثان عاشورا، صفحات 41 و 42
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1397/10/10 ساعت 09:48:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1397/10/11 @ 11:00:38 ق.ظ
گل نرگس [عضو]
اللهم صل علي محمد وآل محمد