موضوعات: "شهدا" یا "خدا شهیدم کن"

نامه شهید آوینی خطاب به امام خامنه ای :

 

♦️ما با حضرتعالی به عنوان وصی امام امت (ره) و نایب امام زمان (عج) تجدید بیعت کرده ایم و تا بذل جان در راه اجرای فرامین شما ایستاده ایم، همانگونه که پیش از این درباره امام امت (ره) بوده ایم و بسیارند هنوز جوانانی که عشق به اسلام و شور رضوان حق آنان را در میدان انقلاب نگاه داشته باشد، با همان شوری که پیش از این داشته اند.
♦️ خدا شاهد است که این سخن از سر کمال صدق و از عمق قلوب همان جوانانی سرچشمه گرفته است که در تمام این هشت سال بار جنگ بر شانه های ستبر خویش کشیدند. ما به جهاد فی سبیل الله عشق می ورزیم. و این امری است فراتر از یک انجام وظیفه خشک و بی روح. این سخن یک فرد نیست، دست جماعتی عظیم است که به سوی حضرت شما دراز شده تا عاشقانه بیعت کند، بسیارند کسانی که می دانند شمشیر زدن در رکاب شما برای پیروزی حق از همان ارجی در پیشگاه خدا برخوردار است که شمشیر زدن در رکاب حضرت حجت (عج) و نه تنها آماده که مشتاق بذل جان هستند

♦️سر ما و فرمان شما.
کمترین مطیع شما سیدمرتضی آوینی

#سید_علی_تنها_نخواهد_ماند

یادمه حاج حسین یکتا میگفتن:

ان شاءالله اون دنیا مجلسی تشکیل خواهد شد❗️
به ریاست #شهید_عبدالحمید_دیالمه…

? نمایندگانی از جنس #چمران، #باکری، #آوینی، #زین_الدین، #همت، #کاظمی، #خرازی، #بابایی و #کاوه و …

و سخنگوی هیات رییسه!
جاویدالاثر حاج #احمد_متوسلیان

? و #استیضاح خواهند کرد مسئولان خائنی که #درد و #رنج مردم را ندیدند و جیب و #منافع را ترجیح دادند…

ندیدند #آه پسر و دختر جوان کشور را و اسیرِ حزب بازی #کثیف خودشان شدند… ?

و مُهر #عدم_کفایت را بر پیشانی مسئولانی می‌زنند که #ذلت به بار آوردند… ?

? مسئولین #کاخ_نشین بی درد…

و آن روز #شهید_بهشتی مصادره خواهد کرد اموال با #رانت تصاحب کرده‌ی نجومی بگیران را به نفع #کوخ_نشینان …

? دلمان #شهید_رجایی می‌خواهد …

? که پای شکنجه‌ شده‌ی خود را در جلسه سازمان ملل به همگان نشان داد و شد سند جنایت #آمریکا…

?#شهید_حسین_علم_الهدی:
نه چپ، نه راست، صراط مستقیم …

#سه_نقطه

?#بی_تفاوت_نباشیم …

به قول #شهید_آوینی آن که #ادعای شیعه بودن دارد‼️
قطعا امتحان #کربلا را پس خواهد داد…

#سید_علی_تنها_نخواهد_ماند

دل نوشته


جنگ آمد برادرم …
میدانی چه میگویم؟ آری جنگ آمد
ما بدنبال جنگ نرفته بودیم او آمد
تعدادی از ما جنگیدیم رزمنده شدیم
عده ای رنگ رزمنده گرفتند
عده ای نیز رنگ رزمندگی بخود پاشیدند
تعدادی نیز رنگ جبهه را ندیدند و راوی جنگ شدند …
عده ای رفتند عده ای ماندند اما یا زخم بر تن یا داغ بر دل عده ای نیز داغ بر پیشانی زدند
عده ای مفقود عده ای مظلوم عده ای مغموم عده ای مذموم
تعدادی آمده بودند تا بروند
قرار را بر رفتن گذاشته بودند
عده ای نیز آمده بودند تا بمانند چاره ای نبود شهیدی گفته بود : از یکطرف باید بمیریم تا آینده شهید نشود و از طرفی باید شهید شویم تا آینده زنده بماند …
راستی چه باید میکردیم ؟؟؟

عده ای آمده بودند تا از خود حساب بکشند عده ای تا حساب های خود را تسویه کنند عده ای آمده بودند تا آدم حسابی شوند عده ای نیز حساب باز کردند عده ای نیز آمده بودند تا حسابی آدم شوند …
عده ای آمدند تا بی پیکر شوند
عده ای نیز پیکر تراش عده ای نیز پیکرهٔ یک"بت” عده ای ویلچری تعدادی ویلایی عده ای حاضر … تعدادی ناظر … قومی نیز غافل

و اما برادرم ..
دیوانگی “جوانی” ما با جنگ مصادف شد در ما میل به زیستن زنده بود حس عاشقی و معشوقی نیز جریان داشت اما جنگ آمده بود چه باید میکردیم ؟؟ آیا جز جنگیدن چاره ای داشتیم؟؟

ما هم آینده را برای خود ترسیم کرده بودیم … اما جنگ نزدیکتر از دور بود
جنگ بود باید این نزدیک را پاسخ میدادیم و نزدیکمان دور شد و دور و دور و دور به ساعات 8 سال باید میرفتیم بدنبال این قافله مگر چاره ای جز جنگیدن داشتیم ؟؟
برای ما هم جان عزیز بود از توپ و تفنگ و ترکش میترسیدیم باید جرأت مییافتیم و جنگ بود مگر چاره ای جز جنگیدن داشتیم ؟؟
عشق و عاشقی و معشوقه را به امید دفاع از تمامی عاشقان و معشوقانی مانند شما رها کردیم و رفتیم …
چه باید میکردیم ؟؟

ما بدنبال حاکم شدن نرفتیم خواستیم محکوم تاریخ آینده نشویم خواستیم فردا از نگاه تیز و شماتت بار شما فرار نکنیم … پس چه باید میکردیم ؟؟

ما خونخواری نیاموخته بودیم
باور کن از رنگ خون میترسیدیم ما به خونخواهی رفتیم خونخواهی سرهای به ناحق بریده شده …
مگر چه باید میکردیم؟؟؟

از جنگ به بعد شکل عاشقی ما نیز تغییر کرد .. عاشقی ما با دلتنگی و دلبستگی به محبوبه های شب محبوبه های شب عملیات محبوبه های جا مانده در ارتفاعات “ماووت” و جاماندگان زیر خاکریزهای “مجنون” رفیقان رفته تا دهانه خلیج …

باور کنید قطار قطار رفتیم واگن واگن برگشتیم جوان جوان رفتیم پیر پیر برگشتیم راست راست رفتیم شکسته شکسته بر گشتیم گروه گروه رفتیم ، دسته دسته برگشتیم دسته دسته رفتیم ، و تنهای تنها برگشتیم …. اما برادرم ایستادیم ….
آری منوتو حق داریم همدیگر را نشناسیم از دو نسل متفاوت دوستان ما آنسوی دردها و رنج ها به ساحل و ما این سمت ، چشم دوخته به افق های نامعلوم …

راستی اگر نمیرفتیم چه باید میکردیم ؟؟

باور کنید ما هم دل داشتیم با دل رفتیم بی دل برگشتیم
با “یار” رفتیم با “بار” بر گشتیم
با “پا” رفتیم “بی پا” بر گشتیم
با “عزم” رفتیم ، با “زخم"برگشتیم
پر “شور"رفتیم ، پر"سوز” برگشتیم
عزیزان ما “پریشانیم اما “پشیمان نیستیم
شکسته ایم اما نشسته نیستیم
دلخسته ایم ،اما دست بسته نیستیم
اما …
و ما همان سربازان پیاده ایم … سواری نیاموخته ایم ، سوای شما نیز نیستیم …

ما همان دیروزی هستیم ..
تعداد ما میدانید در جنگ 8 ساله چه تعداد بود ؟؟
3/5 % از جمعیت ایران … اما مردم تنهایمان نگذاشتند

آری همه ما 8 سال بودیم با هم در کنار هم تو هم بودی!! آری همه بودند نگاه محبت آمیز آن دوران بما …
هدایای مادران و پدران شما به جبهه …
گذشتن از شام شب و هدیه به جبهه
گذشتن از فرزند واعزام فرزند دیگر.
تحمل بمباران ..
تشییع رفیقان ما ..
دیدار و عیادت و دلجویی از جانبازان ما ..
آری مردم بودند !! ایستادند مقاومت کردند تلخی چشیدند اما به رخ ما نکشیدند …

ما هنوز مدیون لقمه های سفره های شما هستیم که بیدریغ به سنگرهای ما هدیه کردید ما هنوز به آنسو و اینسو بدهکاریم طلبی نداریم …

اما بدانید قرار “دیروز ” آنچنان بود از امروز شرمنده ایم …
ما غارت را آموزش ندیده بودیم غیرت را تجربه کردیم ..
اینها از ما نیستند ولله اینها از ما نیستند .. اینها گرگهایی هستند که صد پیراهن یوسفان را دریده اند .. ولله از ما نیستند آی چه صفایی دارد خشاب گذاری ….!!!!!

دوستان از امروز شرمنده ایم…

#جابر_اردستانی رزمنده و جانباز 75%

باز دیشب دل هوای یار كرد

باز دیشب دل هوای یار كرد

 آرزوی حجله سومار كرد

خواب دیدم سجده را بر مهردشت

 فتح فاو و ساقی والفجر هشت

باز محورهای بوكان زنده شد

 برف و سرمای مریوان زنده شد

از دوكوهه تا بلندای سهیل

 برنمی خیزد مناجات كمیل

یاد كرخه رفت و رنج ماند

قلب من در كربلای پنج ماند

كاش تا اوج سحر پر می زدم

 بار دیگر سر به سنگر می زدم

مردود شدن در امتحان


نمره قبولی اش راگرفت و شب 
سرش در دامان سید الشهدا (ع) بود ….
.
.
.
حسینیه دوکوهه حوزه امتحانی جبهه بود ….
و من هنوز در این امتحان رد می شوم …
.
.
.
امشب چه کنم ؟
دستم می لرزد ….شرم می کنم از تحویل برگه امتحان؟

 

 

http://s8.picofile.com/file/8348737318/200258.jpg