موضوعات: "شهدا" یا "خدا شهیدم کن"

اللهم ارزقنا شهادت

شهید آوینی

«… ما وارث انبیاء هستیم و آیات اللهی آفرینش انسان در وجود ماست که معنا می یابد. ما از مرگ نمی ترسیم که مرگ ما شهادت است. و شهادت حیات عند رب…عقل های محجوب و آینه های غیر اندود فطرت بشر غربی، چگونه خواهد توانست که معنای حیات عند ربرا در یابد. حیات عند رب،نقطه ی پایان معراج بشریت است،که به آن جز با شهادت دست نمیتوان یافت. ماییم که بار تاریخ را بر دوش گرفته ایم،تا جهان را به سرنوشت معطوف خویش برسانیم…خون سرخ ما فلقی است که پیش از طلوع خورشید عدالت بر آسمان تقدیر نشسته است… ما در رکاب امام حسین،علیه سلام،جنگیده ایم… ما بی وفایی کوفیان را جبران کرده ایم…»

اللهم ارزقنا شهادت اللهی آمین

اعجوبه کردستان....

علي‌رغم اينكه براي آموزش نيروها اهميت بالايي قائل بود و مسوول مستقيم او زياد تمايل نداشت وي را (كه از مربيان دلسوز و قوي محسوب مي‌شد) به جبهه اعزام كند، اما روح پرتلاطم او به دنبال فرصتي بود تا رودرروي دشمن قرار گيرد و در صحنه‌هاي كارزار انقلاب و ارزش‌هاي آن عملاً دفاع كند. بنابراين در اولين فرصت با جلب رضايت فرمانده پادگان به ديار كردستان (كه در آن زمان توسط گروهك‌ها و عناصر ضدانقلاب دچار مشكلات و آشوب شده بود)، عزيمت كرد.


او كه به همراه تعدادي از برادران پاسدار جهت آزادسازي شهر بوكان وارد كردستان شده بود، به دليل لياقت‌ها و مهارت‌هايي كه داشت، در همان ابتدا به عنوان فرمانده يك گروه دوازده نفره انتخاب شد.

كاوه در اين منطقه براي مبارزه با ضدانقلاب - كه از حمايت‌هاي خارجي برخوردار بود و با جناياتي هولناك، توطئه شوم جدايي ان نقطه از ميهن اسلامي را در ذهن مي‌پروراند - شب و روز نداشت و به دليل تلاش بسيار زياد، جديت و پشتكار، شجاعت و روحيه شجاعت‌طلبي كه داشت، در مدت كوتاهي به سمت فرماندهي عمليات سپاه سقز منصوب شد و در اين زمان با ناباوري همگان همراه تعداد كمي نيرو، عمليات آزادسازي منطقه مرزي بسطام را با شهامت غيرقابل وصفي طرح‌ريزي و‌٤٥ كيلومتر جاده مرزي را طي يك مرحله و در عرض ‌٢٤ ساعت در قلب منطقه تحت نفوذ ضدانقلاب آزاد كرد.

ضدانقلاب كه با برخورداري از سلاح و امكانات و نيروي رزمي فراوان،عرصه را براي نيروهاي نظامي و انتظامي تنگ كرده بود و جنايات فجيعي مرتكب مي‌شد، با ورود جوانان دلير و متعهدي چون كاوه به صحنه عمليات،به اين نتيجه رسيد كه ماندن در كردستان برايش سنگين تمام خواهد شد.

كاوه و همرزمانش با عمليات پي در پي، مزدوران استكبار را در منطقه منفعل و مستأصل كرده بودند تا جايي كه ضدانقلاب در اوج استيصال و درماندگي براي زنده يا مرده او جايزه تعيين كرده بود.

شجاعت آن دو روحانی

شجاعت آن دو روحانی
جاده فاو -‌ام القصر خیلی خطرناك بود. كمتر كسی جرئت می‌كرد از آن عبور كند. با این حال دو روحانی در حالی كه عمامه به سر داشتند و گلوله آرپی جی حمل می‌كردند، با موتور از جلوی چشمانم گذشتند. این در حالی بود كه رادیو عراق بعد از عملیات و الفجر 8 تبلیغات وسیعی علیه روحانیون كرده بود. مثلاً می‌گفتند: روحانیون، شما را تشویق می‌كنند به جبهه بیایید و خودشان دنبال منافع شخصی خود هستند.
شهید ابراهیم همت
منبع : راوی: حسن مؤمن، ر. ك: معبر،ش 5، ص 14.

نمیدانست آن لحظه آخرین لحظه است....

نمیدانست وقتی دارد پشت سرت آب میریزد…

آخرین بار است ?

نمیدانست وقتی برگشتی و نگاهش کردی آخرین بار بود…

اگر میدانست آنقدر به تماشایت مینشست که او را هم با خود ببری

مادر نمیدانست سفارشاتت به ما برای چیست؟

مادر نمیدانست نگاه نگرانت از گوشه چشمانت به ما برای چیست؟

مادر نمیدانست چرا در حال رفتن برگشتی و نگاهش کردی…

مادر نمیدانست خداحافظی بی برگشت چیست… ?

مادر نمیدانست… ?

اما حال خوب میداند

خوب میداند تنهایی چیست!

خوب میداند دلتنگی چیست!

خوب میداند استخوان ندیده چیست! ?

خوب میداند تشیع بی جنازه چیست! ?

حال خوب از بر است پدر بودن را

آن روزها فقط شنیده بود

اما حال با تمام وجودش لمسش کرده

کاش مادر میدانست …

برتری فکری کلید حل معضلات جنگ

  برتری فکری کلید حل معضلات جنگ


زیر بار نمی‌رفت. اجتناب می‌کرد از اینکه بعنوان یک فرد مهم مطرح باشد، تا چه رسد به چاپلوسی کردن. همیشه سعی می‌کرد مثل همه باشد که کسی متوجه نشود او کیست. در رفتار عملیاتی‌اش هم همینطور بود. از بچه‌هایی که باش بودند بپرسید. همه‌شان متفق القولند که اگر می‌گفتند آقا مهدی از اینجا عمل می‌کند، یعنی لشگر عاشورا از آنجا عمل می‌کند. خرازی و همت هم همینطور بودند. لشگرشان بخاطر هویت شخصی‌شان موجودیت پیدا می‌کرد. وقتی می‌گفتند مهدی کنار فلان لشگر عمل می‌کند، آن فرمانده لشگر احساس اطمینان پیدا می‌کرد از عملکرد جناح مهدی. چون می‌دانست جناحی که مهدی عمل می‌کند هر چند هم که سخت‌ترین جناح باشد، یا از او جلو خواهد زد یا پا به پایش خواهد آمد و هیچ نگرانی وجود ندارد که از پهلو ضربه بخورد.