موضوعات: "شهدا" یا "خدا شهیدم کن"

شهادتی همچون مولا امام حسین.ع.

آدم ها وقتي متولد مي شوند آرزو کردن را به شکل فطري در قلب خود دارندولي تنها بخش انگشت شماري از آنها به آرزوهايشان مي رسند !!

آرزوها حدود مراتب مختلفي دارند.

یکي مثل بعضي ها در آرزوي شوراي شهري   و يا   داشتن فلان ماشينه

يکي ديگه مثل  شهید  (جاوید الاثر) حاج احمد متوسليان هم شهادت به دست پست ترين انسان ها روي زمين(صهيونيسم ها) را آرزو مي کند  

شهادتي همچون مولايش حسين عليه السلام 

اختلاف از عرش تا فرش که می گویند این است

ابرهیم که بود

ابراهیم واقعا که بود کسی که بعد از شهادتش به نقاش عکس خود عنایت داشت کسی که نماز شبش ترک نمی شد کسی که تنهایی در دل شب های کردستان کمین می زد تا اسیر بگیرد کسی که چندین کیلومتر دوستش را از درون مرز عراق و از بین کوه های کوهستانی کردستان بر دوش گرفت و عقب آورد کسی که در مسابقه انتخابی تیم ملی کشتی به خاطر اینکه مادر حریفش را خوشحال کند به او باخت کسی که برای تقویت جسم خود دوستانش را در خیابان های تهران بردوش می گرفت و می دوید کسی که از هنگام ورزش ادعیه را از حفظ می خواند و اشک می ریخت کسی که وسط بازی والیبال اذان می گفت و نماز اول وقت می خواند و بعد بازی را ادامه می داد کسی که با یک اذان پیروزی لشکر اسلام را حتمی کرد کسی که اگر روزی توفیق یاری نیازمندی را پیدا نمی کرد چشمانش پر از اشک می شد کسی که در مراسم سوگواری حضرت زهرا از شدت غم بیهوش شد کسی که …

کسی که در زمین رنگ خدایی گرفت …

به راستی ابراهیم به خود رنگ خدایی زده بود رنگی که فقط خدا آن را می شناسد

سرّ ابراهیم با حضرت زهرا سلام الله علیها چه بود که هر دو بی نشان رفتند

بدن مطهر شهید ابراهیم هادی هنوز یافت نشده است و آخرین باری که ایشان را دیدند در کانال کمیل مشغول جنگ با دشمن و پرستاری از مجروحین بوده  - مزار یادمان وی در بهشت زهرا تهران می باشد

آسمان شهید

 

بر سینه‌های ستبر،بر شانه‌های رشید

دیریست خیمه زدی، ای آسمان شهید

در خانه می‌شكفد، در كوچه می‌شكند

قلب شكسته‌ی تاك، بغض شكفته‌ی بید

تا از گلوی حرم، زخم عطش ندمد

بر دست و بازوی تو، یك باغ لاله دمید

زخم از ستاره فزون، اما در آتش و خون

دست بریده‌ی تو، كی كرد قطع امید

باب‌الحوائج ما، بسته‌ست راه دعا

ای اسم اعظم تو، بر قفل بسته كلید

چقدر از منش این شهدا دور شدیم

 

چقدر از منش این شهدا دور شدیم
آنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم
معذرت از همه خوبان و همه همرزمان
ما برای شهدا وصله ی ناجور شدیم
شهدا در همه جا فاتح اصلی بودند
عجب اینجاست که ما این همه مغرور شدیم
شکر ، با سابقه ی دوستیِ با شهدا
ما عزیز دل مردم شده مشهور شدیم
و از آن برکت خون شهدامان حالا
ما مدیر کل و مسئول  چه مسرور شدیم
و اگر حرف خلاف شهدامان گفتیم
یحتمل مصلحتی بوده و مجبور شدیم
پرکشیدند چه مستانه و رفتند و ما
در میان قفس نفس چه محصورشدیم


شادی روح شهداصلوات

بوی خوش....


بوی خوشی در فضا پیچیده بود.

چند قدم جلوتر مزار شهیدی بود .

هر کسی با چفیه یا روسری به هر نیتی

بر سنگ قبر آن شهید می  کشید.

 
دستم را بر روی آن سنگ کشیدم.

خیس بود.

دستم را بوئیدم.

بویی خوشتر از گلاب گرفته بود.

 
ای شهید ای سید بزرگوار

در این دنیا چه کردی که انقدر خوشبو هستی؟