موضوعات: "شهدا" یا "خدا شهیدم کن"

تو اَبَر کامپیوتر خدا چیزی گم نمی شه....

شب کربلای پنج پلاکش رو کند و پرت کرد تو کانال پرورش ماهی. رفیقش گفت: چیکار داری میکنی؟! چرا پلاکت رو میکنی؟ الان تیر میخوری، مفقود میشی. گفت: «فلانی! من هرچی فکر میکنم امشب تو شلمچه ما تیر میخوریم؛ با این آتیشی که از سمت دژ میاد، دخلِ ما اومده. من یه لحظه به ذهنم گذشت اگه من شهید بشم جنازه‌ی ما که بیاد مثلاً جلوی فلان دانشگاه عجب تشییعی میشه! به دلم رجوع کردم دیدم قبل از لقاء خدا و دیدار خدا، #شهوت_شهادت دارم. میخوام با کندن این پلاکه و با نیامدن جنازه یقین کنم که جنازه‌ای نمیاد که تشییع بشه که جمعیتی بیاد و این شهوت رو بخشکونم.» تیر خورد و مفقود شد…

مفقود شد؟
اگه مفقود شد چرا خاطره‌هاش گفته میشه؟ چی برا خدا بود و تو اَبَر کامپیوتر خدا گم شد؟ خدا یه زیر خاکی‌هایی داره که نگه داشته روز قیامت رو کنه و بگه دیدید ملائک؟ ببینید این هم جوون بوده. اونجا فتبارک الله أحسن الخالقین رو ثابت میکنه!

? به روایت #حاج_حسین_یکتا

تاابد مدیون شهیدانیم....

گفت: اسکله چه خبر؟ گفتم: «منتظر شماست که بروید شهید شوید.» خندید ، چند قدم جلو رفت، برگشت نگاهی کرد و دوباره رفت. جسدش را که آوردند گریه ام گرفت. گفتم : من شوخی کردم.» تو چرا شهید شدی؟!
???
هم قد گلوله توپ بود
گفتن : چه جوری اومدی اینجا ؟
گفت : با التماس !
گفتن : چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری ؟
گفت : با التماس !
به شوخی گفتن میدونی آدم چه جوری شهید میشه ؟
لبخندی زد و گفت : با التماس !
وقتی تکه های بدنشو جمع میکردن ، فهمیدم چقدر التماس کرده !!!
???
آب جیره بندی شده بود آن هم از تانکری که یک صبح تا شب زیر تیغ آفتاب مانده بود ، مگر میشد خورد ؟
به من آب نرسید ، لیوان را به من داد و گفت : “من زیاد تشنم نیست ، نصفش رو خوردم بقیه ش رو تو بخور ، گرفتم و خوردم”
فرداش بچه ها گفتن که جیره هرکس نصف لیوان آب بود !
???
مادر پول و طلاهاشو داد و از در ستاد پشتیبانی جنگ خارج شد مسوول مربوطه فریاد زد : مادر رسیدتون !!!
مادر خندید و گفت : من برای دادن دوتا پسرم هم رسید نگرفتم …
???
پیشونی بندها رو با وسواس زیر و رو میکرد …
پرسیدم : دنبال چی میگردی ؟
گفت : سربند یا زهرا !
گفتم : یکیش رو بردار ببند دیگه ، چه فرقی داره ؟
گفت : دنبال پیشانی بند یازهرا می گردم
???
شهیدان زمان ما نیز الگوی خود را پیامبران و ائمه اطهار قرار دادند تا مبادا بر دین اسلام خدشه ای وارد شود. وظیفه ما هم پیروی کردن و ادامه دادن راه شهداست. مبادا عکس شهدا را ببینیم و عکس آن ها عمل کنیم!
???
تا ابد مدیون شهدا ییم

مادری چشم به راه...

? صحبتهاى #مادرشهید با فرزندش

آه پسرم
گُلم
پاره جگرم

میدونی چند ساله دارم دنبالت می گردم؟
هنوز گرمای صورت نرمت وقتی بوسیدمت، زیر لبامه.
هنوز پشت لبای قشنگت کُلک هم سبز نشده بود.
چه بوی خوبی داشتی عزیزم.
کجایی پسرم؟
داداشت هم رفت و آوردنش، ولی از تو خبری نشد.
نبودی زیر #تابوت داداشت رو بگیری.
بابات هم رفت.
از بس نیومدی، دق کرد.
ولی تو نیومدی.

خسته شدم از بس دنبال تریلی ها دویدم و بین تابوت رفیقات، دنبالت گشتم.
پس کی میایی عزیز دل مادر؟ ???
دیگه خیلی تنها شدم.
دست به کمر راه میرم.
نه که پیر شدم، کمرم شکسته.

نه نه اصلا. اصلا عصا دست نمی گیرم!
بابات هم تا آخرین روزایی که زنده بود، عصا دستش نگرفت.
همش می گفت عصای پیریم، پسرم برمی گرده.

یادته وقتی کوچولو بودی چقدر شیرکاکائو دوست داشتی؟
هر روز یه لیوان شیر کاکائوی داغ میذارم سر سفره صبحونه تا تو بیایی.
زود باش بخور دیگه، از دهن می افته گُلم.
میایی مگه نه؟
دلت میاد مامانت هم مثل بابات دق کنه؟!
#مفقودالاثر
#منتظر
#چشم_براه

تعهد مهمتر است یا تخصص؟

 

شهید چمران: می‌گویند تقوا از تخصص لازم‌تر است، آن را می‌پذیرم. اما می‌گویم «آن کس که تخصص ندارد و کاری را می‌پذیرد، بی‌تقواست».

در روایت است که اگر کسی شایستگی پست و مقامی را نداشته باشد و از آن پست کناره گیری نکند، خدا او را لعنت می‌کند

شرافتمندانه ترین مرگ شهادت است

انسان زمانی چیزی را حقیقتا طلب میکند که شناخت کاملی از آن، در وی ایجاد شده باشد. گاهی ممکن است که این طلب، طلبی واقعی نباشد و طلبی از روی احساس و انبعاثات درونی باشد. از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است: اشرف الموت قتل الشهاده (میزان الحکمه / ج 6 / ص 2872) . شرافتمندانه ترین مرگ شهادت است .حال باید دید که آیا راه رسیدن به درجه شهادت فقط کشته شدن در میدان جنگ است یا راههای دیگری نیز برای دستیابی به این فیض عظیم وجود دارد. البته بهترین و والاترین مقام شهادت، زمانی است که شهید در خون خود می غلطد، اما حالا که ما در جنگ به سر نمی بریم چی؟ آیا در شهادت بسته شده است، یا باز است؟