سوز جگر....

عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند

پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند

مادری بود و جوان مرگ شد آخر کار

همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند

همچو بسمل شده ای، دور خودش می پیچد

به پریشان شدن بال و پرش خندیدند

سلام و صلوات بر تو  ای جواد الائمه و بر آن بارگاه  خداییت که تا دامنه قیامت چشم نواز همه از ره رسیدگان خسته خواهد بود

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.