سلام
یک سلام به تنها کسی که خیلی وقت ها دلم برایش تنگ می شود.
دوباره من آمدم با کوله باری از دل تنگی ،می خواهم آن را برای تو باز کنم هر چند می دانم که زیر نگاه مهربانت احساس شرمندگی خواهم کرد ولی تنها روزنه ای که به قلبم باز است روزنه ای است رو به تو.
تو چراغ های امید را در دلم روشن کرده ای و هرچه نا امیدی را به دور دست ها فرستاده ای و حالا دفترم را آورده ام که بر سطرهای سفیدش با تو حرف بزنم .
اما حالا که پلک های شب سنگین شده حالا که ستاره ها در گوشه ای از آسمان ،کهکشانی سفید می بافند، همین حالا که با تو نجوا می کنم ، می خواهم صدایت کنم و فریاد بزنم:
خدایا، خدای خوبم،
من بنده ی سراپا تقصیر توام ،اما تو ستارالعیوب قلب های سیاهی
افسوس شاعر نیستم تا تو را آن گونه که شایسته ات هست سپاس گویم
و بگویم خیلی دوستت دارم.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1396/02/30 ساعت 12:49:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید