سـیــــره_شهــــدا
?#سـیــــره_شهــــدا ?
قبل از عملیات میمڪ بود ،
دلم آرام نداشت ،
عبد الحسین انگار فهمیده بود ،
❣بدون مقدمہ گفت :
” من با تمام وجود بہ آیہ ی
«و مارمیت اذرمیت و لکن الله رمی»
اعتقاد دارم ،
تو عملیات ها یقین دارم کہ
خداست کہ تیر ها رو بہ اهداف مینشونہ…
داشتم نگاش مےڪردم ، پرسید :
” قرآن دارے تو جیبت .. ؟ “
یہ قرآن جیبے داشتم ، گفتم :” آره ”
گفت :برای اینکہ حرفم بهت ثابت بشہ
همین الان قرآنتو در بیار و باز ڪن ،
اگر این آیہ نیومد .. ! “
❣قرآن رو در آوردم ،
بسم الله گفتم و بازش ڪردم
«و مارمیت اذرمیت و لکن الله رمی»
دلم آرام شد ..
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1397/12/25 ساعت 08:45:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید