سر راهت چند دختر دیدی!؟
یک جوان از عالمی پرسيد: من جوان هستم و نمی توانم خود را از نگاه به نامحرم منع كنم، چاره ام چيست؟
عالم نيز كوزه ای پر از شير به او داد و به او توصيه كرد كه كوزه را سالم به جایی ببرد و هيچ چيز از كوزه بیرون نريزد و از شخصی درخواست كرد او را همراهی كند و اگر شير را ريخت جلوی همه ی مردم او را كتك بزند!
جوان کوزه را سالم به مقصد رساند و چيزی بیرون نريخت.
عالم از او پرسيد: سر راهت چند دختر دیدی!؟!
جوان جواب داد: هيچ!؛ فقط به فكر آن بودم كه شير را نريزم كه مبادا در جلوی مردم كتك بخورم و خار و خفيف شوم.
عالم گفت: اين حكايت مؤمنی است كه هميشه خدا را ناظر بر كارهايش می بيند و از روز قيامت و حساب و كتابش که مبادا در منظر مردم خار و خفیف شود بيم دارد….
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1395/12/08 ساعت 08:13:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1395/12/09 @ 10:48:03 ق.ظ
رهــا [عضو]
تلنگر جالبی بود
احسنت
1395/12/08 @ 08:17:43 ق.ظ
خادم المهدی [عضو]
دستتون درد نکنه
تامل بر انگیز بود