رؤیای حضرت

حضرت سکینه علیها السلام می گوید:

در یکی از شب ها که در شام بودم، خوابی دیدم طولانی. در آخر آن خواب، زنی را مشاهده کردم که دست بر سر نهاده و نالان است. پرسیدم: این بانو کیست؟ گفتند: فاطمه دختر محمّد رسول خدا و مادرِ پدر تو است! گفتم: به خدا، نزد او می روم و از آنچه با ما کردند، به وی شکایت می کنم. پس نزد او رفته، مقابلش ایستادم و گریستم و گفتم: مادرجان! حقّ ما را منکر شدند، جمع ما را از هم جدا کردند و حُرمت ما را نگه نداشتند! مادرجان! به خدا، پدرم حسین را کشتند!

پس آن بانو به من فرمود:

سکینه جان! دیگر سخن مگو که دلم را سخت لرزاندی و قلبم را پاره کردی! این پیراهن پدر تو است، آن را نگه داشته ام تا زمانی که خدا را ملاقات کنم!

  • اختياري
    نظر از: اختياري
    1396/08/02 @ 01:27:15 ب.ظ

    اختياري [عضو] 

    احسنت

  • 5 stars
    نظر از: العبد العاصی
    1395/09/18 @ 07:51:13 ق.ظ

    العبد العاصی [عضو] 

    سلام علیکم، خدا قوت سرباز.
    تعجیل در فرج صلوات

  • نظر از: فاطمه ناصري بازياري
    1395/09/14 @ 10:13:34 ب.ظ

     

    خيلي عالي بود. تشكر

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.