دل نوشت برای رهبرم....
آقا جان سلام ……
آقا جان به گمانم از دیشب است که دلم عجیب گرفته است،آری از دیشب است…
بگویم چرا؟میگویم برایتان،با چشمانی پر از اشک مینویسم برایتان و میگویم تا بدانید که
چقدر برایم عزیز هستید ..دیشب بود که شبکه ی یک را نگاه میکردم و سراپا گوش شده بودم
که سخنرانی شما را بشنوم،از صدا و چهره تان میشد پی به اعماق دلتان برد،
صدایتان محزون بود و قلبتان به درد آمده بود،
چه بگویم از بعضی ها که چه میکنند با دل شما و دل ما…آقایم میخواهم بگویم در این سالها که
همیشه تحریم بوده،سختی بوده و… و… و..ولی این را از جان و دل میگویم که هیچکدام اینها
خم به ابروی ما نیاورده است و ما را آزرده نکرده است مگر در جایی که احساس میکنیم شما
رنجیده خاطر هستید،آقاجان بخصوص آنجایی که بیان کردید:"من به شما عرض بکنم جوانها ! آن روزى که ما نیستیم و شما هستید، بدانید آن روز ملت ایران وضعش، افقش، زندگى مادى و معنوىاش، بمراتب از امروز بهتر خواهد بود. حرکت ملت ایران به سمت روشنى است، افقها روشن است. ما یک قدرى باید مراقب خودمان باشیم.”
آری همانجا قلبم به یکباره ایستاد،و تمام وجودم به یکباره سوخت،آقایم مگر نمیدانید
که وجود ما بسته به وجود نازنین شماست مگر نمیدانید که ما حاضریم جان بدهیم برایتان،
پس نگویید جان ما فرزندانتان، که میخواهم نباشم آنروزی که زبانم لال شما نباشید از خدا میخواهم نیاید آنروز..
دعای قنوت نمازهایم فقط اللهم احفظ قاعدنا الامام خامنه ای ایست…شما نور چشمان ما هستید،شما قلب تپنده ی ایران بخصوص ما جوانها هستید،انشاالله شما هستید و این پرچم را خودتان به حضرت ولی عصر ارواحنا الفداه(عج) میدهید…آقایم از خدا میخواهم از عمر نا چیز من بکاهد و به عمر باعزت شما بیافزاید..
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1396/11/11 ساعت 11:56:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |