دستور العملهای سلوکی و عرفانی از آیت الله شاه آبادی ره
بدان كه تو هستي و نمي ميري . بدنست كه مي ميرد ، تو هستي و زنده . حساب كار خودت را بكن كه چه تهيه ديده اي براي زندگي آخرت . ببين براي اين دو روزه ، كه مي داني ثباتي در آن نيست ، چه كوششها و تقلاها مي كني . براي آن جا كه به حكم فطرت هستي و زندگي ابدي است ، چه كوشش كرده و چه تهيه ديده اي ؟ در آن جا زندگي انفرادي است ، احتياجات را خودت منفردا بايد رفع كني ؛ باب استقراض و استعداد مسدود است . اين جا آمده اي كه تهيه براي آن جا ببيني .
معصوم مي فرمايد: (ما كانت الدنيا مرتين )
بايد به اراده كارت درست شود به صرف اراده اداره شود ، زندگي آخرت .
آن جا ، نتيجه تحصيلات عقلي و نفسي و حسي است ؛ يعني ، بايد عقلت منور باشد به معارف حقه و عقايد صحيحه و صالحه . مقياس مقاصد مهمه عالم برزخ و ماوراء اين عالم ، همانا شخص شخيص وجود مقدس پيغمبر اكرم (ص ) و ائمه هدي (ع ) هستند .
عقايد وقتي صحيح و اخلاق در صورتي نيكو و اعمال هنگامي درست است كه مطابق عقايد و اخلاق و اعمال محمد(ص ) باشد؛ ميزان صحتش اين است . تشكيل عالم برزخ بر اين منوال است كه آنچه اين جا عمل كرده اي ، آن جا يابي ، چنانچه قرآن مجيد مي فرمايد: ((و كل انسان الزمناه طائره في عنقه و نخرج له يوم القيمه كتابا يلقيه منشورا . ))
اين مرحله به حكم ((ملك دوران )) است كه سلطان حس است و آنچه از حس سرزده محكوم به حكم اوست ، ليكن صورت برزخي آن . در اين جا نظر به نامحرم كرده ، فاصله ميان باصره و صورت حسي در اين جانور است و در آن جا نار است .
در اين جا ميل به وصال و نزديكي بود ، در آن جا به طوري كريه المنظر است كه مي گويي :
((با ليت بيني و بينك بعد المشرقين ))
در اين جا مرغ بريان كرده حرام خوردي و تمام حواست از آن ملتذذ بود و در آن جا مرغ بريان كرده آتشين است و تمام حواست معذب . لذا كشف خاتم انبياء (ص ) براي نجات بشر كه مي فرمايد:
((الذين يا كلون اموال اليتامي ظلما انما يكون في بطونهم نارا ))
مثال است ولي صورت كليه دارد . در اين جا رنج و تعب است . براي پرستش حق : در هواي سرد وضو گرفتن است و در هواي گرم روزه گرفتن و صرف نظر از مال ، و در برزخ صورت خشنودي حق را ملاحظه كردن و متنعم به نعم الهي بودن است .
خلاصه ، تامين حيات آخرت به علم و ادب است ، چه عملي و چه قلبي و چه حسي . فلاح و رستگاري تابع ايمان و عمل است : ((يا ايها الذين آمنوا)) يعني در مرتبه پرستش نبينيد الا معبود را . حريت آن جا ، نتيجه بندگي در اين جاست . كه نه خود را بيند و نه عبادت خود را .
لذا مي فرمايد: ((عبدتك )) عبادت مي كنم ترا . اين يكي از مراتب نازله ولايت و جلوه معبود و تجليبات ربوبي و كبرياي حق است و حرارت فطرت عشق است كه موجب پرستش و فناء در معبود و عدم ادراك عبادت مي شود.
يكي از سلاطين عالم برزخ ((ملك فتان )) است . كثيرالفتن و كثيرالامتحان كه ممتحن اعمال قلبي است و سنگيني و سبكي انسان را مي رساند . مي بيند اين كه در دنيا بوده ، آيا داراي ملكه صبر بوده است يا نه ؟ آيا داراي ملكه حياء و عفت و ملكه عدالت بوده يا خير؟ اگر داراست سنگين و خيلي عظيم الشان است . و اگر واجد نباشد سبك و بي وزن است .
يكي ديگر از سلاطين عالم برزخ ، كه عظيم ترين سلاطين است ، ((سلطان عقل )) است كه بشير و مبشر است ، به اعتبار مواجه شدنش با مو من كه داراي عقايد حقه صحيحه و واجد معارف الهيه است . نكير و منكر است ، به اعتبار مواجه شدنش با منافق و كافر كه داراي عقايد باطله فاسده است .
خلاصه ، از جمله مقامات عالم برزخ ، كه باطن ايمن عالم است ، ملك مبشر و بشير است كه سلطان عقل است . پس سلاطين عالم برزخ تشكيل شده از سلطان حسن ، سلطان نفس ، سلطان عقل ، اينها مامور محصلات حس ، نفس و عقل اند .
خداوند عالم ، انسان را مدرك حقايق گردانيده كه مبدء عالم را بفهمد و مرجعش را بداند كه كيست ؟ و موجد اين موجودات كيست ؟ عقل را به انسان عطا فرموده كه كشف اين حقايق كند و به عالم السماء و صفات ، بر احديت و مقام غيب الغيوي مطلع شود . اينها معقولات انسان است ؛ لذا در عالم برزخ يك سلطنت عظمي براي امتحان عقول است كه در مدرسه دنيا بيست سال ، چهل سال ، هفتاد سال يا بيشتر مانده ، چه تحصيل كرده ؟ و در اين مدت چه بوده ؟ و چه شده ؟ و چقدر معارف آموخته است .
1 . دنيا مدرسه است و انبياء و علماء مدرسين و كتب سماوي كتب تدريسي كه بالاترين آنها قرآن كريم است . مي پرسند با اين كيفيات چه كردي ؟ نسبت به مو منين ((بشير)) و نسبت به منافقين ((ترساننده )) و نذير است . عالمي است وحشت انگيز وحشت آور؛ لذا دارد: وقتي عليا مخدره ، فاطمه بنت اسد را در قبر مي گذارند ، (از شدت وحشت است يا خجالت مي كشد) در پاسخ مقام ولايت لكنتي در لسان مباركشان پيش مي آيد؛ (نه اين كه نعوذ بالله معتقد نبوده ، معاذ الله ) لذا حضرت رسول (ص ) تلقين مي فرمايد:
((هذا القايم علي شيفر قبرك ، لا جعفر و لا عقيل . ))
يعني علي است واجد ولايت مطلقه .
تلقين به معناي تعليم نيست زيرا جاي ياد گرفتن نيست ؛ بلكه يادآوري و تذكر است :
مي فرمايد: (ابنك ، ابنك ) پسر تو ، پسر تو
برزخ ، عالم ماندن نيست ؛ بلكه عالمي است براي تصفيه اعمال و اخلاق و عقايد تا رجوع به عالم قيامت كند و توحيد ذاتي و صفاتي و افعالي را تكميل كرده ، تحصيل لباس تقوا نموده و از مسارعت به سوي حق ، واجد مقامي شود كه ديگران حسرت برند؛ زيرا ستايش و پرستش عابد و زنش به معارف اوست .
پس معلوم شد كه مايحتاج مادر عالم برزخ ، افعال و اعمال صالحه و حسنه و عقايد صحيح است و در آن جا درست و نادرست آنها نمايش داده مي شود ، لكن مسئله عبوديت و ثناء و قرب حق معارفي كه در عبادت است ، وجه ملكوتيش در عالم قيامت كبري ظاهر خواهد شد .
يكي از علماء ، مجلسي ، رحمه الله عليه ، را در عالم رويا مشاهده نمود: در مراتب عاليه و دستگاه مرتب و منظمي . از وي پرسيد بر شما چه گذشت ؟
مجلسي ، عليه الرحمه ، مي فرمايد: سوال كردند چه هديه و تحفه اي براي ما آورده اي ؟
عرض كردم : بحارالانوار ، جوابي براي آن داده نشد .
آنان گفتند: پيش ما چيزي داري و آن سيبي است كه به آن بچه يهودي دادي براي رضاي ما .
آن كس كه خواب ديده بود ، گمان كرد كه ((بحار را رد كردند لكن اشتباه نموده بود؛ زيرا ((بحارالانوار)) مسكوت عنه واقع شد؛ يعني ، ((بحارالانوار)) چون علم است محل ظهورش در برزخ نيست و همان سيب ، صورت ملكي اش كه التذاذ طفل بوده ، در برزخ ظهور كرده است بنابراين به حكم تناست هر چيزي اگر نظر التفات به عالم انبياء كني كه غرض و مقصود اين يكصد و بيست و چهار هزار پيغمبر چه بوده خواهي يافت كه همه داعي الي الله بوده اند تا مردمانرا عابد و عارف به حق كنند و جز اين ، مقصد ديگر نداشتند . به قسمي كه احدي از اين مطلب خارج نبوده ، لكن معلوم است دماغهاي آنان فرق مي كند در بسط معارف : يكي مامور شخصي است نسبت خودش و يكي ديگر مامور به بسط معارف است در خانواده اش و ديگري عالي تر و مامور به محله اش مي باشد در اين مقصد و يكي به مملكتي تا مي رسد به آن كه دماغش منورتر و فكرش بازتر و مي تواند عالمي را اداره كند . روحش به حدي نوراني و بسيط است كه مي تواند عالم را منور كند و همه اهل عالم مامور به اطاعت او شوند ، حتي مثل امير مو منان كه مي فرمايد: - انا عبد من عبيد محمد(ص ) - تا مي رسد به معلم كل و استاد انبياء و المرسلين ، وجود مقدس ختمي مرتبت (ص ) ، لكن نحوه اداره اين بزرگ مرد كه مدير كل است در دار تحقيق و عالم بشريت ، به نفس او ، كه وحي اوست ؛ يعني علي بن ابيطالب (ع ) مي باشد و او هم به همين نحوه تا امام حسن عسكري (ع ) . همه اينان در اين عالم ، بسط معارف و حقايق فرمودند . اين وظيفه ، بعد از امام حسن عسكري (ع ) با فرزند اوست . حقايق و اسرار ، به وسيله او در زمان او آشكار مي شود ، چنانكه اميرالمو منين (ع ) به كميل فرمود:
((ما من علم الا و انا افتحه و ما من سر الا و القايم يختمه . ))
هر مدعي كه ادعاي اين مقام كند ، حاصلش براي او رسوايي خواهد بود ، چنانكه ادعا كردند و رسوا شدند و جهالت خود را آشكار كردند .
منبع : سایت معاونت تهذیب حوزه
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1395/08/02 ساعت 11:43:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |