داستان پروانگی ما

یک روز سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد.

شخصی نشست و چند ساعت به جدال پروانه برای خارج شدن از سوراخ کوچک ایجاد شده در پیله نگاه می کرد.

سپس فعالیت پروانه متوقف شد و به نظر می رسید تمام تلاش خود را انجام داده و نمی تواند ادامه دهد.

آن شخص تصمیم گرفت به پروانه کمک کند و با قیچی پیله را باز کرد.

پروانه به راحتی از آن خارج شد اما بدنش ضعیف و بالهایش چروک بود.

آن شخص بازهم به تماشای پروانه نشست چون انتظار داشت که بالهایش باز و گسترده و محکم شوند و از بدن او محافظت کنند.

اما چنین اتفاقی نیفتاد!

در واقع پروانه بقیه عمرش را می خزید و هرگز نتوانست پرواز کند.

چیزی که آن شخص با همه مهربانیش نمی دانست این بود که :

محدودیت پیله و تلاش برای خروج از سوراخ آن راهی بود که خدا برای ترشح مایعاتی از بدن پروانه قرار داده بود تا بتواند بعد از خروج از پیله پرواز کند.

******

اگر خداوند اجازه می داد که بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج می شدیم و به اندازه کافی قوی نمی شدیم و هرگز نمی توانستیم پرواز کنیم

*****

ما از خدا قدرت می خواهیم و خداوند مشکلات را سر راهمان قرار می دهد و ما نمی فهمیم که استجابت شده ایم

ما از خدا دانایی می خواهیم و خداوند مسائلی برای حل کردن به ما می دهد و ما ناسپاسی می کنیم

ما …

  • نظر از: زكي زاده
    1395/09/28 @ 09:34:36 ق.ظ

    زكي زاده [عضو] 

    سلام دوستان
    موفق باشید /التماس دعا
    یک خواهش ….
    حرفمون را بزنیم حتی اگر صندلی مان را بگیرن ..باورکنید چماته نشستن سراسر سلامتی و خیر است ……
    فرزندان زهرا :رهبرعزیزمان - امام زمان را تنها نگذاریم …واقعا یادمون باشه ما اهل کوفه نیستیم اهل عاشقان ولایتیم ….

  • واحدی
    نظر از: واحدی
    1395/09/16 @ 08:00:01 ق.ظ

    واحدی [عضو] 

    با سلام
    ممنون از نظر دهي شما خواهر گرامي

    اميدوارم موفق و مؤيد باشيد

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.