خواسته امام!
خواسته امام!
کامپیوتر روشن بود. نرم افزار جدیدی که خریده بودم، روی دستگاه نصب کردم؛ نمایش، جستجو، آیات، روایات و … . وارد منوی جستجو شدم. می خواستم کلمة «مسلمان» را جستجو کنم، خواستم «مسلمان» بنویسم، «سلمان» نوشتم. روایتی روی صفحة مانیتور، میخ کوبم کرد: یکی از یاران امام صادق7 از ایشان، سخنی را نقل کرده بود:
- چقدر از شما می شنوم که سلمان فارسی را نام می برید؟
- نگو سلمان فارسی، بگو سلمان محمدی. می دانی چرا سلمان، اینقدر نزد ما عزیز و گرامی است؟
- نه نمیدانم مولای من!
- سلمان، به خاطر سه ویژگی نزد ما عزیز و گرامی است:
خواستة امیرالمؤمنین را بر خواستة خود مقدم می داشت.
محرومان و فقرا را دوست داشته و بر ثروتمندان ترجیح می داد.
علم و عالمان را گرامی میداشت.
سلمان، عبد صالح خدا ، حق گرا و مسلمان بود و از مشرکین نبود.[1]
دوباره مرور کردم: خواستة امیرالمؤمنین را بر خواستة خود مقدم می داشت؛ یعنی، خواستة امام زمان? خود را بر خود و خواستهاش مقدم میداشت.
راستی! سلمانِ، اگر امروز بود چه میکرد؟ من که این قدر به ایرانی بودن «سلمان» مباهات میکنم، من چه؟ من چقدر خواستة آقا را در نظر گرفتهام؟ موقع حرف؟ موقع کار؟ موقع نگاه؟ موقع…؟ چقدر حساب کردهام آقا این کار را دوست دارد یا نه؟ آقا میپسندد یا…؟
?[1]. بحارالانوار، ج22، ص327
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1397/02/31 ساعت 09:11:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |