حوریه باران
حوریه باران
شکر ایزد که پی زلف پریشان شده ام
در شب بعثتتان حوریه باران شده ام
تا که از محضر عرفانی حق بازایی
پای این کوه حراء سر به گریبان شده ام
آیه ای عرضه کن ای معتکف غار حراء
قلبا آماده بشنیدن قرآن شده ام
به حدیثی نبوی روح مرا تصفیه کن
که سرا پا همه بازیچه شیطان شده ام
تهنیت باد پیمبر شدنت مرد امین
که در آمیخته با سیل مریدان شده ام
منم آن گمشده در وادی سرگردانی
که به دستان کریم تو مسلمان شده ام
نبی الله ترین ای سبب خلقت انس
تازه از بعد تو حس میکنم انسان شده ام
برکه بی رمق و مرده دلی بودم و حال
از عنایات تو چون رود خروشان شده ام
بودم آن بتکده مملو از لات و هبل
که به دستان پسر عم تو ویران شده ام
حمدلله به نمایندگی از قوم عجم
روزبه بودم و از عشق تو سلمان شده ام
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1396/02/02 ساعت 09:52:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید