حجاب_و_حیا_مکان_ندارد
[دانشگاه]
لیلا میگفت؛
/توی کلاس چادرت را دربیاور،راحت باش…
بعد از کلاس سر می گذاریم../
|من مات می ماندم از اینکه نامحرم داخل کلاس با نامحرم بیرون از کلاس چه فرقی دارد..!مثلا نکند کور بود بدبخت؟!|
[مرکز خرید]
/توی پاساژ دیگر چادرت را در بیاور…همه دارند نگاهمان می کنند دختر …سمت خانه که رسیدیم سر می کنیم!/
|نامحرم بالای شهر با پایین شهر چه فرقی دارد؟!نکند خونش رنگین تر بود و من بیخبر؟|
[مسافرت]
/آخه کی لب دریا چادر سر می کند که ما دومی باشیم!چادرت را در بیاور،رفتنی باز سر می کنیم../
|نامحرم لب دریا با نامحرم ویلا چه فرقی دارد!؟ته ته فرقشان یک کرم ضد آفتاب بود!|
[عروسی]
/دم هتل و تالار…چادرت را بگذار توی کیف،برگشتنی سر می کنیم../
|نامحرم توی تالار با نامحرم کوچه بازار چه فرقی دارد؟!فوقش یک کروات بیشتر داشت؟!|
لیلا میگفت؛انقدر نامحرم نامحرم نکن…
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو!
و من هاج و واج می ماندم؛ بشوم همرنگ!نشوم همرنگ؟!
گاهی “من و من ها"،
میان این دو راهی های سخت،هاج و واج می مانیم..
خوشبحال “من هایی” که..
پیش از آنکه بال مشکی رنگشان بشکند و سقوط کنند..
راه را از بیراهه تشخیص میدهند!
آری!
بعضی چادری ها؛
گرچه رسوای “یک” جماعتند..
درعوض..
“یک” پا برای خودشان، فرشته اند!
#
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1397/07/02 ساعت 08:21:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1397/07/02 @ 09:52:15 ق.ظ
مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو]
درود بر فرشته های چادری
http://narjes-s3.kowsarblog.ir/